نیاز جدید ثروتمندان انگلیسی: راهنمایی برای بخشش پول
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، بر اساس گزارش جدید «بارکلیز پرایوت بانک»، خانوادههای دارای دارایی خالص بین ۱ تا ۲ میلیون پوند در انگلیس، ماهانه به طور متوسط 2 هزار پوند به امور خیریه کمک میکنند. این میزان، تقریباً دو برابر کمکهای گروه دارایی پایینتر است. کارشناسان این اتفاق را یک «نقطه عطف» میدانند؛ یعنی زمانی که با افزایش چشمگیر ثروت، نگرش افراد نسبت به بخشش پول و کمک به دیگران نیز دگرگون میشود.
«جولیت اگنیو»، مشاوره مشتریان در امور خیریه «بانک بارکلیز» توضیح میدهد که وقتی افراد یکباره پول زیادی به دست میآورند، مثلاً کسبوکارشان را میفروشند یا ارث بزرگی به آنها میرسد، یک سؤال اساسی برایشان مطرح میشود:حالا با این همه پول چه کار کنیم؟ اصلاً چقدر از آن را برای زندگی خودمان لازم داریم و چقدر را میتوانیم برای کارهای بزرگتر و ماندگارتر بخشش کنیم. او معتقد است میگوید این مساله ایراد بزرگ خدمات مشتریان بانک های انگلیسی برای امور خیریه است زیرا مشاوران مالی معمولاً خدمات مشاورهای مناسبی ارائه نمیدهند. از طرفی، بحث خیریه حتی برای بسیاری از خود مشاوران هم پیچیده و سخت به نظر میرسد.
با وجود این تمایل آشکار، یک ناهماهنگی جدی بین انتظارات اهداکنندگان و خدمات مشاوران ثروت وجود دارد. گزارش بانک بارکلیز نشان میدهد که امور خیریه در رتبه ۱۲ از ۲۰ اولویت مشاوران مالی قرار گرفته است، حال آنکه بسیاری از مشتریان برای راهنمایی در این زمینه شدیداً به آنها متکی هستند. بنابراین، بحث خیریه از برنامهریزی اصلی برای ثروت حذف میشود. مشکل دیگر اینجاست که دانش مشاوران در این حوزه بسیار سطحی است؛ آنها فقط راههای حقوقی و مالی کمک را بلدند، اما درباره استراتژی و تاثیرگذاری واقعی کمکها چیزی نمیدانند.
انتقال ثروت و تغییر انتظارات نسل جدید نیکوکاران ثروتمند
این چالش در حالی خود را نشان میدهد که بانکها هنوز برای پاسخ به این نیاز جدید آماده نیستند، یک اتفاق بسیار بزرگتر در جریان است: ثروت عظیمی در حال گذر از والدین به فرزندان و نوهها است. کارشناسان پیشبینی میکنند تا سال ۲۰۴۵، بین ۳۰ تا ۸۴ تریلیون دلار به نسل جدید منتقل خواهد شد. این نسل جدید که شامل افراد متولد دهههای ۶۰ تا ۸۰ (نسل X)، دهههای ۸۰ و ۹۰ (نسل هزاره) و پس از آن (نسل Z) میشود، نگاه کاملاً متفاوتی به پول و بخشش دارند و سهم قابل توجهی از این ثروت احتمالاً به سمت کارهای خیریه هدایت خواهد شد.
ثروتمندان نیکوکار نسل جدید دیگر تنها به دادن کمکهای نقدی سنتی راضی نیستند. خواسته اصلی آنها این است که بتوانند نتایج کار خیر خود را به طور ملموس و با عدد و رقم ببینند و سازمانها در قبال نحوه خرج کردن پول، شفافیت کامل و گزارشهای حرفهای ارائه دهند. دغدغههای اصلی این نسل نیز موضوعات امروزیتر مانند برابری اجتماعی، حفاظت از محیط زیست و سلامت روان است.
در عمل، آنها بیشتر به سرمایهگذاری در کسبوکارهایی که علاوه بر سود، تاثیر اجتماعی مثبت دارند، حمایت از استارتاپهای خیریهمحور و یا اهدای کمکهای نقدی بدون قید و شرط به سازمانهای معتمد تمایل نشان میدهند. برآورد یک تحلیل جداگانه حاکی از آن است که تا ۱۸ تریلیون دلار از این ثروت انتقال یافته، میتواند در دو دهه آینده صرف امور خیریه شود.
واکنش نهادهای خیریه و ضرورت تحول
با توجه به این شکاف مشاورهای از سوی بانکها، خانوادهها و موسسات خیریه در حال یافتن راهحلهای خود هستند. بسیاری خانوادههای نیکوکار ثروتمند بر یافتن ارزشهای مشترک بین نسلها تمرکز میکنند. بیش از ۳۶ درصد از بنیادهای خیریه خانوادگی، سالانه بیش از یک میلیون دلار کمک میدهند. این خانوادهها به جای روشهای ساده قدیمی، حالا از راهکارهای حرفهایتری مانند «سرمایهگذاریهای اجتماعی» یا ایجاد «صندوقهای وقف» استفاده میکنند تا کمکهایشان تاثیر ماندگارتری داشته باشد.
موسسات خیریه نیز تحت فشارند تا با انتظارات اهداکنندگان مدرن هماهنگ شوند. آنها باید بر شفافیت تمرکز کنند، گزارشدهی تأثیر بهتری ارائه دهند و «بستههای خیریه» جذابی برای کارآفرینان ثروتمند طراحی کنند. از سوی دیگر نهادهایی مانند «بنیاد جامعه هیوستون» برنامههای آموزشی برای وارثان جوان ایجاد کردهاند تا مهارتهای لازم برای بخشش استراتژیک را بیاموزند و اغلب ثروت والدین را به سمت کانالهای خیریه مؤثرتر هدایت میکنند.
تغییر نسل وارثان ثروتمندی که میخواهند میراث خیریه خانوادگی خود را ادامه دهند، این انتقال در حالی رخ میدهد که با آنان به عنوان نسل جدید، با چالشهای مهمی روبرو هستند. ۵۴ درصد از وارثان احساس میکنند برای مدیریت ارث خود آماده نیستند و تخمین زده میشود ۹۰ درصد از ثروت خانوادگی تا نسل سوم از بین میرود. حدود ۶۰ درصد از وارثان پس از به ارث بردن، مشاور مالی خود را تغییر میدهند که میتواند برنامههای خیریه بلندمدت را مختل کند.
این اتفاقها یعنی «انتقال انبوه ثروت از پدران به فرزندان» و «تغییر سلیقه نسل جدید برای بخشش»، با هم یک فرصت استثنایی برای دنیای خیریه به وجود آوردهاند. برای بانکهای خصوصی، راه بقا و موفقیت در این است که مشاوره حرفهای برای کار خیر را به اصلیترین بخش خدمات خود به ثروتمندان تبدیل کنند و در این مشاوره، به ارزشهای شخصی و اهداف انساندوستانه مشتریان اولویت دهند. از سوی دیگر، موسسات خیریه نیز برای جذب این نسل جدید باید بتوانند تأثیر واقعی و ملموس کمکهای مالی را به طور شفاف نشان دهند و با خیّرین ارتباطی برابر و اصیل برقرار کنند. این فرصتها میتوانند واقعاً همه چیز را دگرگون کنند، اما شرط موفقیت، مدیریت هوشمندانه و درست آنها است.
مشاوره خیریه در بانکداری ایران
بانکها، در بیشتر کشورهای جهان، در حال تبدیل شدن به مشاور امین برای برنامهریزی چندنسلی ثروت و خیریه هستند. اما در ایران، قصه متفاوت است و بیشتر بانکها چنین خدماتی ارائه نمیدهند. چند دلیل ساده برای این موضوع وجود دارد. بانکهای ما هنوز درگیر خدمات قدیمی هستند. مدل ذهنی و کاری بیشتر بانکها در ایران، حول سپرده گرفتن و وام دادن میچرخد. آنها خود را بیشتر یک «تسهیلدهنده مبادلات مالی» میبینند تا یک «مشاور راهبردی» که برای آینده مالی و آرمانهای خانوادگی خیریه برنامهریزی کنند.
از سوی دیگر قوانین و ابزارهای لازم در دسترس نیست. برای ارائه مشاوره حرفهای خیریه، نیاز به ابزارهای مالی پیچیدهای مانند صندوقهای وقف خاص یا سازوکارهای سرمایهگذاری اجتماعی است که در ایران یا وجود ندارند یا بسیار نوپا و محدودند. بانک عملاً ابزار بازی در دست ندارد تا چنین خدمتی را بسازد. بانکهای ایرانی خودشان با مسائل بزرگتری دست به گریبانند. بخش عمده انرژی مدیریت بانکها صرف حل مشکلات داخلی مانند کمبود نقدینگی (ناترازی)، بدهیهای سنگین و مشکلات شفافیت میشود.
وقتی بانک برای بقای روزمره خود تلاش میکند، طبیعی است که ارائه خدمات پیشرفته و بلندمدتی مثل مشاوره خیریه، در اولویت نباشد. مشتریان ثروتمند هم چندان پیگیر این خدمات نیستند. بسیاری از خانوادههای دارای ثروت در ایران، ترجیح میدهند امور خیریه خود را به طور شخصی و خارج از سیستم بانکی مدیریت کنند و تقاضای سازمانیافتهای برای این نوع مشاوره از سوی آنها وجود ندارد. در حالی که بانکداری جهانی به سمت مشاوره همهجانبه و ارزشمحور پیش میرود، در ایران به دلیل محدودیت قوانین، اولویتهای متفاوت بانکها و عدم تقاضای جدی مشتریان، فاصله زیادی با این استاندارد وجود دارد.
منبع: