داوطلبان و کوهنوردان چگونه به دل آتش «الیت» زدند / روایتی از روزهای نفسگیر در هیرکانی
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، «تا همین چند روز قبل، آتش سرٍ خاموششدن نداشت.» این را علیرضا کیادلیری میگوید. یکی از اعضای هیئت کوهنوردی چالوس که اصالتاً مازندرانی و اهل روستای «دلیر» است. روستایی نزدیک به «الیت» که بیشترین آتشسوزی این روزها در جنگلهای آن اتفاق افتاده. با شنیدن خبر آتشسوزی، او و دوستان کوهنوردش از جمله «عبدالعظیم سام دلیری»، رئیس هیئت کوهنوردی چالوس و «سلمان حمیدینیا»، مسئول روابط عمومی این هیئت، به همراه دیگر نیروهای بومی برای اطفای حریق راهی منطقه شدند.
آنها با پیمایشی ۸ ساعته در دل شب به آتش رسیدند؛ پیمایش در صعبالعبورترین مناطق جنگلی که به گفته او فقط کوهنوردان حرفهای از پسش برمیآیند. با تلاش نیروهای محلی، به زودی خبر آتشسوزی به گوش تمام ایرانیان رسید و در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد. کمی بعد پای منابع طبیعی، هلالاحمر، محیط زیست، استانداری، فرمانداری، آتشنشانی به منطقه رسید.
نیروهای مردمی به منطقه آمدند
با گذشت چند روز و با کنترل بخشهایی از آتش، منطقه کمکم خلوت شد تا اینکه نیروهای مردمی پا به منطقه گذاشتند. اینجا زمانی بود که هیئت کوهنوری چالوس با پشتیبانی فدراسیون کوهنوردی به عنوان یکی از بازوهای اصلی اطفای حریق قرار گرفت و در مدرسه الیت ستاد مدیریت بحران آتش سوزی الیت تشکیل شد. تا پیش از یکم آذر حدوداً ۱۵۰ نفر از نقاط مختلف ایران به منطقه الیت آمده بودند. «از اول ماه، مشارکت به قدری زیاد شد که دیدیم ما نمیتوانیم در مدرسه این تعداد را ساماندهی و به آنها سرویسدهی کنیم. برای همین مسجد الیت برای کوهنوردان کنار گذاشته شد.» با اوج گرفتن آتش از طرف نهادهای دولتی، هلیکوپترهایی به منطقه اختصاص داده شد که در ادامه کمک زیادی به اطفای حریق کرد.
مصاحبه با نیروهای داوطلب
هیئت کوهنوردی در مسجد الیت ۴۰۰ نفر از هموطنانمان را که از اول آذر به بعد وارد منطقه شدند ساماندهی کردند. برخی از این افراد کوهنورد حرفهای بودند و برخی به صورت تفریحی کوهنوردی انجام میدادند. کسانی توان بدنی بالایی داشتند و کسانی توان پایین. برخی آتشنشان بودند، برخی امدادگر. برخی تعمیرکار و برخی پزشک. هر کدام شغلی داشتند اما همه به صورت شخصی خودشان را به منطقه رسانده بودند.
علیرضا و دوستانش با تمام نیروهای داوطلب، مصاحبه و مشخصاتشان را ثبت کردند و توانستند نیروها را دستهبندی کرده و هر کدام را راهی جایی کنند که میتوانستند مفیدتر باشند. بعضی مستقیم و با پای پیاده راهی جنگل شدند و به بالادست کانون آتش رفتند؛ بعضی در دره در پاییندست به کار گرفته شدند؛ دیگران هم به عنوان نیروی امداد، پشتیبان موادغذایی و دارویی در کنار تیم قرار گرفتند.
طوری برنامهریزی شد که در روزهای اوج آتش به صورت ۲۴ ساعته نیروهایی در منطقه باشند. آن طرف در پشت صحنه کسانی که کوهنورد حرفهای نبودند در کارهای تخصصیشان به کار گرفته شدند. بعضی در تعمیرات به کمک آمدند، بعضی در تهیه غذا کمک کردند و بعضی کار امداد را به عهده گرفتند. گرچه خوشبختانه به خاطر مدیریت درست نیروها، تا لحظه تنظیم این گزارش، فقط ۱۱ نفر دچار حادثههای جزئی شدهاند. با ورود این دوستان و مشارکت چند هتل و رستوران، آشپزان بومی و غیر بومی و خیران غذای گرم بود که از اول آذر غذای گرم به دست کوهنوردان رسید. حالا یکی از وظایف هلیکوپترها این بود که این غذا را به ایراندوستان در دل جنگل برسانند.
خط آتش یک روستا را نجات داد
آتش در مناطق مختلف از غرب به شرق شعلهور بود. از «وشتاز» تا «دره سیجارک»، «گرده پریج»، «کولچال» و... «در این قسمتها یک منطقهای به نام «حسنسره» وجود دارد که محل موقت نگهداری و چرای دام در برخی فصول سال است. پشت این منطقه روستای «پولادکوهسر» است. اگر آتش به حسنسره با تقریبا یک متر خاکبرگ میرسید به شدت میتوانست شعلهور و باعث تخلیه روستای پولادکوهسر شود. چون باد شدید بود و بارشی هم در کار نبود.»
در نقاط صعبالعبور جنگلی که امکان بردن آب به میزان کافی نیست، آتش بدون استفاده از آب خاموش می شود. بعضی از درختان از درون می سوزند اما آتش بیرونشان را فرا نگرفته. علیرضا کیادلیری و دوستانش مجبور به قطع این درختان هستند تا نتوانند درختان بیشتری را دچار حریق کنند: «در این مواقع خاکبرگهای اطراف درخت را جمعآوری و منطقه را پاکسازی میکنیم و با مراقبت، درخت بیچاره را قطع میکنیم که روی زمین بیفتد و کمکم خاموش شود.» اما بعضی بوتهها و درختان کوچک با ریخته شدن خاک بر رویشان و خفه شدن آتش، خاموش میشوند. در بعضی مناطق هم فقط آب است که میتواند کانون آتش را از بین ببرد. یکی دیگر از وظایف هلیکوپترها بردن آب به منطقه است. علاوه بر آن بعضی از نیروها نیز سمپاشهایی بر پشت دارند که درون آنها آب است و با آن زغالهای داغ و نیمسوز را خاموش میکنند: «یکی از کارهایی که ما انجام دادیم ایجاد خط آتش در غرب و شرق منطقه آتش بود. در بعضی جاها موفق بودیم ولی در برخی دیگر باد موفقتر از ما عمل کرد و آتش را از خط آتش عبور داد. در نزدیکی حسنسره ما خاک برگها را که حدودا یک متر روی هم انباشته شده بودند جمعآوری کردیم و منطقه را طوری پاکسازی کردیم که آتش از آن فضا جلوتر نرود. خوشبختانه آنجا موفق بودیم.»
ایستاده برای ایران
در کنار تلاشهای تیم اطفا، با مشیت خداوند، یک باران کوتاه در پایین دست و برف کوتاه در بالادست نیز به کمک ایراندوستانِ الیت آمد. علیرضا کیادلیری معتقد است «این باران و برف تاثیر زیادی نداشت اما بیتاثیر هم نبود. چون زمین را مرطوب کرد و سبب شد شبنمها یخ بزنند و در بعضی مناطق آتش را خفه کنند.»
نیروهای مردمی هنوز در منطقه حضور دارند. همه به عشق جنگلهای هیرکانی. آنها از ۲۱ استان کشور به منطقه آمدهاند و در کنار نیروهای محلی هر روز از صبح تا شب مشغول رتق و فتق امور هستند. بعضی از مردم، شبهایی را به یاد دارند که یک مرد در روستا باقی نمانده بود. همه برای مهار آتش به جنگل رفته بودند. با وجود کار طاقتفرسا و خستگی شدید، آنها از این کنارهمبودن احساس شادمانی میکنند. به قول علیرضا کیادلیری «ما اینجا همه مثل یک خانواده شدهایم. همه به عشق این درختها. چون این جنگل بیش از اینها حق گردن ما دارد. از جان که چیزی مهمتر نداریم؟ جانم فدای یک درخت هیرکانی.»