روایتی از یک قهرمان؛

نسرین راست‌کردار؛ پرستاری که در دو جبهه می‌جنگد

در میان صدای آژیر آمبولانس‌ها، رفت‌وآمد بیماران و خستگی‌های بی‌پایان شب‌های بیمارستان، چهره‌هایی وجود دارند که هر روز با امیدی آرام، پا به میدان خدمت می‌گذارند. نسرین راست‌کردار؛ پرستار یکی از بیمارستان‌های اصفهان، از همان چهره‌هاست. زنی که سال‌هاست در دو جبهه زندگی می‌جنگد، یکی در خانه و دیگری در بیمارستان.
نسرین راست‌کردار؛ پرستاری که در دو جبهه می‌جنگد

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران به نقل از ایسنا، به‌مناسبت میلاد حضرت زینب (س) و روز پرستار، نگاه‌ها به زنانی جلب می‌شود که در سکوت، جان‌ و دل خود را نثار بیماران می‌کنند. نسرین راست‌کردار؛ پرستاری از اصفهان، نمونه‌ای از این قهرمانان بی‌ادعاست؛ زنی که میان مراقبت از خانواده و خدمت به بیماران، روزهای دشوار و پر از خستگی را با صبر و ایمان پشت سر می‌گذارد و معنای واقعی پرستاری را نشان می‌دهد.

 از یک سو، مراقبت از همسری که پس از سانحه‌ای تلخ دچار قطع نخاع شده و از سوی دیگر، پرستاری از فرزندی که با بیماری خودایمنی دست‌وپنجه نرم می‌کند. در کنار این دو، ساعت‌های طولانی کار در بیمارستان، خستگی مزمن، کمبود نیرو و فشارهای روحی، بخشی از واقعیت زندگی او را شکل داده‌اند. با این‌ حال، نسرین با آرامش و ایمانی ریشه‌دار، هر روز لباس سفید خود را می‌پوشد و به میدان خدمت باز می‌گردد؛ لباسی که برایش تنها یک پوشش کاری نیست، بلکه نماد مسئولیت، عشق و ایمان به انسان‌هاست.

 راست‌کردار اظهار کرد: پرستاری یعنی همیشه بین دو دنیا بودن. وقتی در بیمارستانم، تمام فکرم با بیماران است؛ وقتی در خانه‌ام، دل‌نگران همسر و فرزندم. گاهی شب‌ها بعد از شیفت طولانی، فقط چند ساعت برای خواب فرصت دارم، اما صدای سرفه پسرم یا صدای ناله همسرم بیدارم می‌کند. با وجود همه خستگی‌ها، ایمان در دلم زنده ماند. هر بار که پسرم لبخند می‌زد یا حالش بهتر می‌شد، دلم آرام می‌گرفت. باور دارم خداوند با هر سختی، درسی پنهان می‌دهد؛ شاید قرار بود یاد بگیرم معنای واقعی فداکاری چیست.

 وی درباره شرایط کاری پرستاران توضیح داد: در بیمارستان‌ها، پرستاران اغلب با کمبود نیرو و امکانات روبه‌رو هستند. گاهی در یک شبانه‌روز، ۱۸ ساعت کار داریم. خستگی جسمی قابل‌تحمل است، اما فشار روانی سنگین‌تر از هر چیز دیگر. بااین‌حال، وقتی بیماری لبخند می‌زند یا با تشکر ترخیص می‌شود، خستگی از تن بیرون می‌رود. همکارانم در بخش‌های مختلف، قهرمانانی بی‌ادعا هستند. هیچ‌کدام انتظار تشویق یا پاداش ندارند؛ فقط احترام و درک می‌خواهند. بسیاری از ما سال‌هاست بدون افزایش حقوق یا امکانات، در سکوت ادامه داده‌ایم. پرستاری تنها شغل نیست، سبک زندگی است.

شیفت‌های کرونا؛ روزهای ترس و ایمان

 راست‌کردار درباره دوران شیوع ویروس کرونا گفت: روزهایی بود که مرگ در هر راهرو بیمارستان نفس می‌کشید. همسرم قطع نخاع و پسرم با داروی سرکوب‌کننده ایمنی، دو دلیل بزرگ برای ترس بودند. هر بار که لباس محافظ می‌پوشیدم، حس می‌کردم وارد میدان جنگ می‌شوم. هر شیفت، نبردی میان ایمان و وحشت بود.

 وی ادامه داد: پس از کاهش شیوع کرونا، همه تصور کردند اوضاع آسان‌تر شده، اما برای ما تازه خستگی‌ها آشکار شد. بسیاری از همکارانم دچار افسردگی و فرسودگی شدند. بدن‌ها خسته، ذهن‌ها پر از خاطره‌های تلخ. هنوز هم گاهی صدای سرفه بیمار در گوشم زنده می‌شود. کرونا رفت، اما اثرش در روحمان مانده است. گاهی شب‌ها در سکوت خانه، تصویر بیمارانی در ذهنم زنده می‌شود که هرگز بهبود نیافتند. با خودم می‌گویم شاید اگر کمی بیشتر توان داشتم، شاید اگر امکانات بیشتری وجود داشت، می‌شد نجاتشان داد.

 این پرستار تأکید کرد: پرستاری برای من شغلی برای گذران زندگی نیست؛ مأموریتی از سوی خداست. هر بار که دست بیماری را می‌گیرم، احساس می‌کنم بخشی از روح خودم را به او می‌دهم. در این مسیر، ایمان و صبر دو ستون اصلی زندگی‌ام بوده‌اند. بدون آن‌ها، هیچ‌کدام از این سال‌ها قابل‌تحمل نبود. جامعه باید بداند پرستاران تنها در زمان بحران به یاد نمی‌آیند. ما در همه روزهای سال، در سکوت، کنار بیماران حضور داریم. احترام، درک و حمایت از پرستاران، نشانه بلوغ یک جامعه سالم است.


ارسال دیدگاه
captcha