نگاهی به پیادهروی اربعین از دریچۀ نوشتههای ادبی

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، آئین پیادهروی اربعین حسینی اختصاص به گشودگی روابط دولتهای ایران و عراق ندارد و از دیرباز در دایره توجه مسلمانان، محققان و اهالی سفر بوده است. این روزها که آغاز این پیادهروی شورانگیز است را بهانۀ معرفی چند کتاب ادبی با همین موضوع قرار دادهایم تا به این مراسم از دریچه نوشتههای ادبی نگاهی داشته باشیم؛
«به سفارش مادرم»؛ روایتگری بیطرفانه از پیادهروی زائران اربعین حسینی
کتاب «به سفارش مادرم»؛ اثر احسان حسینینسب، روایتنامهای از بیش از ۲۰ خاطرهنوشت درباره پیادهروی اربعین است. حسینینسب که در آن زمان، جوانی ۲۹ ساله بود، با سفارش مادرش به عراق رفت. او تمایلی برای رفتن به کربلا در روزهای شلوغ اربعین نداشت و فقط سفارش مادرش پاشنهآشیل سفر آقای نویسنده به این کشور بود. آن روزها، زن از مادربزرگ آلزایمری حسینینسب پرستاری میکرد و با همین عذر، پسرش را به نمایندگی از خود راهی سرزمین عراق کرد. نویسنده کتابِ به سفارش مادرم در سال ۱۳۹۵ با گروهی از دوستان عکاسش راه این سفر را در پیش گرفت.
در این اثر، روایتهای گوناگون و متفاوتی از زائران و موکبداران امام حسین (ع) به رشته تحریر درآمده است. از جمله این افراد پلیس بازنشسته عراقی، استاد دانشگاه مقیم پاکستان با رگوریشه هندی، پزشک آمریکایی، مادر شهید عراقی، معلم بازنشسته شیمی و همسرش از کاشمر، طلبه کنیایی و همسرش و خانم زینب از استرالیا هستند. هر یک از این روایتها داستان زندگی خود را دارند؛ داستانی که از نقاط مختلف جهان با نیتی مشترک، یعنی عشق به امام حسین (ع) و حضور در پیادهروی اربعین شکل گرفته است.
مخاطب اصلی این کتاب مادر است. نویسنده بارها و بارها با صدایی پر از احساس برای مادرش مینویسد: «بیدار بودم. داشتم با تو حرف میزدم مادر»، «غمگینم مادر. غمگینم، اما امیدوار. آه مادر! من معتکفِ ایمانِ این مرد اصفهانی شدم». این پیوند عاطفی، حس صمیمیت و عمق معنوی روایتها را افزون میکند و مخاطب را چون همسفری با حسینینسب با این سفر درونی میکشاند. زبان کتاب، ساده و بسیار صریح، به دور از اغراق یا پُرگویی است؛ به گونهای که مستقیم به دل مخاطب نفوذ میکند. علاوهبر شرح وقایع و خاطرات، اشارههایی به رویدادها و کتابهای معاصر نیز در کتاب دیده میشود که بر غنای آن افزوده است.
کتابِ به سفارش مادرم، سفرنامهای از نوع انفسی است؛ یعنی بیش از هر چیز به آثار روانی و درونی سفر اشاره دارد. نویسنده علاوهبر ثبت وقایع، به تغییرات احساسی و روحی خود و زائران دیگران توجه کرده و این تحول را در قالب روایتهایی ملموس به تصویر کشیده است. تصاویر مستند در کتاب که با هنر عکاسانی مانند عبدالمجید قوامی، روحالله خسروی و شهره بهرامی تهیه شدهاند، به روایتها، رنگ و روحی خاص بخشیدهاند و حس حضور در میان جمعیت عظیم پیادهروی را به خواننده منتقل میکنند.
خواندن به سفارش مادرم، به سفرنامهخوانها و کسانی که قصد شرکت در پیادهروی اربعین را دارند یا نسبت به این سفر معنوی تردید دارند، توصیه میشود. این کتاب نخستینبار در سال ۱۳۹۷ منتشر شد و تا کنون با طراحی جلد جدید و چند تجدید چاپ، مخاطبان زیادی یافته و همچنان یکی از منابع معتبر و خواندنی درباره پیادهروی اربعین است.
در بخشی از مقدمه کتاب آمده است: «در این سالها، مادرم از بین سفرهایی که نمیتوانست برود، بیشتر از همه سفر به عراق در ایام اربعین را دوست داشت. مادرم زن بااعتقادی است. درست همانقدر که من بیاعتقادم. مادرم دوست داشت به عراق سفر کند و در هنگامه پیادهروی آدمها حضور داشته باشد و بخشی از تاریخی باشد که این سالها در حال رقم خوردن است. اگرچه بخشی غیرمؤثر و اگرچه بخشی که با حضور خود این گردهمایی بزرگ را رونق میدهد؛ اما باشد و بهاندازه حضور یک زن پنجاهوچند ساله، این تنور را گرم نگه دارد. من اما دوست نداشتم هیچوقتی از سال به عراق سفر کنم؛ خاصه در ایام اربعین. اما … مادرم وقتی شنید که رفقای عکاسم من را به این سفر دعوت کردهاند تا با آنها به عراق بیایم و روی عکسهایی که آنها از این سفر میگیرند، چیزی بنویسم، مشتاقتر از همیشه، خواست تا من بهجای او به این سفر بروم. من بهخاطر مادرم به عراق رفتم و نرفتم که روی عکسهایی که دوستان عکاسم میگیرند، چیزی بنویسم. رفتم که برای او بنویسم. برای مادرم، که نمیتوانست به این سفر بیاید».
«چای عراقی»؛ داستانهایی با الهام از تجارب شخصی
مجموعهداستان «چای عراقی» را محمدرضا شرفی خبوشان گردآوری کرده است. چای عراقی منتخبی از داستانهای کوتاه تأملبرانگیز درباره پیادهروی اربعین است؛ روایاتی که با زبان ادبی و گاه طنز، زندگی، ایمان، رنجها و زیباییهای مسیر عشق را تصویر میکنند؛ روایتهایی از زائران مختلف در مسیر نجف تا کربلا که با الهام از تجربههای شخصی نویسندگان به رشته تحریر درآمدهاند. این کتاب را انتشارات معارف در ۱۳۵ صفحه منتشر کرده است.
علاوهبر شرفی خبوشان، نویسندگان دیگری همچون مجید قیصری و ابراهیم اکبری دیزگاه در این کتاب، قلم زدهاند. موضوع و تِم اصلی چای عراقی، گذر به قلب سفر اربعین است: از سختی پیادهروی تا برخورد با مردم محلی، از تفکر مؤمنانه تا آرامش در پیادهروی. روایتها گاه سادهاند، اما بار احساسی و معنوی پرقدرتی دارند. سفر اربعین در این کتاب جلوهای از همدلی، خستگی، عشق، امید و زیارت است.
در بخشی از کتاب آمده است:
«مرد: این کار شما میدونین منو یاد چی میندازه؟
پدر برمیگردد، نگاهش میکند. نگاهش به تشت توی دستش است.
مرد: عیسی مسیح پای حواریون رو میشوره. شنیدی؟
پدر در فکر فرو رفته. پدر آب تشت را خالی کرده، چند شاخه درخت برداشته، میرود طرف پشت خانه.
پدر: نمیدونستم.
مرد میرود طرف ماشینش، روی صندلی مینشیند. پاچه شلوارش را میتکاند.
پدر برمیگردد؛ با یک لیوان چایی سیاه در دستش، لیوان را میدهد دست مرد ارمنی.
مرد: اسمم ژرژه.
پدر دست میدهد بهش. مینشیند روی کاپوت ماشین.
پدر: نشنیده بودم. عیسی مسیح چرا پای حواریون رو میشست؟
ژرژ: شما برای چی میشورید؟
پدر: برای اینکه خستگی پای این زائرها دربره.
ژرژ: وقتی پای کسی رو میشوری، در اصل غرور خودت رو میشکونی.
پدر: نمیدونستم.
پدر میرود توی فکر.
پدر: من هیچی ندارم که نذر کنم. دستم خالیه. این تنها کاریه که ازم برمیاد. بلند شده. میخواهد برود طرف خانهاش. کار دارد.
ژرژ: چرا آب این تشت رو میریزی پای درختا؟
پدر: برای برکت ... درختام پربار بشن».
«پادشاهان پیاده»؛ زائرانی از اقصینقاط جهان
کتاب «پادشاهان پیاده؛ خردهروایتهایی از زیارت اربعین» را بهزاد دانشگر و محمدعلی جعفری با مصاحبه از پیادگان سفر اربعین نوشتهاند. پادشاهان پیاده خردهروایتهایی از زیارت اربعین است که ترجمه مصاحبهها نیز بر عهده سعید دژفر و هادی پورزعفرانی بوده است و تلاشی برای بازنمایی ارادت زائران در اجتماع اربعين است. روايتها با کمترین دخلوتصرف و بیانی ساده به رشته تحریر درآمدهاند. خوبی پادشاهان پیاده، تنوع مصاحبهشوندگان است. از عراقیِ میزبان گرفته تا اقوام مختلف ایران، شرق دور، اروپا و ... ، همهوهمه در این اثر پیاده جای پای خود را به یادگار گذاشتهاند.
در بخشی از کتاب آمده است: «زمانی که صدام بود من اصلاً پیاده نرفتم برای زیارت اربعین؛ به خاطر ترسی که از سرویس امنیت صدام داشتیم. آنها قلب نداشتند، درست شبیه صدام که قلب نداشت و خدا را نمیشناخت؛ اما بعد از سقوط صدام راهی شدم. اولینبار که رفتم از هر پانصد عراقی فقط یک نفر ایرانی همراه ما بود که به نسبت الآن خیلی کم بود. الآن جمعیت زائرهای ایرانی خیلی زیاد شده است. اولینبار تقریباً چهار سال پیش بود که ایرانیها خیلی زیاد آمدند برای زیارت اربعین. قبل از سال ۲۰۱۱ میلادی بود. همان سال ارزش ریالی پول ایرانی نسبت به دلار خیلی پایین آمد؛ به خاطر همین هزینه سفر خیلی بالا بود. آنهایی که با کاروانهای حج و زیارت میآمدند، با هزینه بالا میآمدند و امکانات هم داشتند؛ ولی آنهایی که انفرادی آمده بودند، اوضاع خوبی نداشتند. وجدانم اجازه نداد من بخوابم، آنهم در منزلی که همهچیز مرتب بود، در حالی که رفیقان و برادران شیعهٔ من در خیابان میخوابیدند. به پدرم گفتم باید اینجا را تخلیه کنیم. به خاطر زائران همان شب، اولینبار یک ایرانی را دیدم با ماشینی پر از زائر. سیوپنج نفر بودند. سال بعد پنجاه نفر مهمان داشتیم.
خدا را شکر از آن زمان با هزینۀ پدرم از زائران پذیرایی میکنیم. بعضی از عراقیها با اینکه پول ندارند، باز هم دستبردار نیستند. یک رفیقی داشتم از بچههای دانشگاه بود. با چهار تا از دوستهایش موکب زد. هر کدامشان فقط دویستوپنجاه هزار پول عراقی داشتند. خیلی نبود. به اندازه سه روز کفاف پذیرایی از زائرها را میداد. تا اینکه دیدم اینها هفده روز از زائرها پذیرایی کردند! خیلی تعجب کردم. دانشگاهی بودند و کاروباری هم نداشتند. وقتی از خودشان پرسیدم، گفتند هر ساعت یک کسی میآمد و میگفت، من نذر دارم. یک نفر دیگر میآمد میگفت بفرمایید، من پول زیاد دارم، یکیدیگر آمد، بفرمایید این گوسفند برای موکب یا اگر کسی پول نداشت و خانۀ بزرگی در اختیارش بود جمع میشدیم و پول پختوپز زائرها را تأمین میکردیم. زنگ میزدیم چند نفر زائر دارید؟ میگفتند چهل نفر. به همان تعداد غذا میبردیم».
«سر بر خاک دهکده»؛ روایتهایی بیتکلف با چاشنی طنز
فائضه غفار حدادی، پیشتر با آثار دیگری مثل «خط مقدم» و «دهکده خاکبرسر» شناخته شده است. موضوع این کتاب، روایت سفر معنوی پیادهروی اربعین، با چاشنی طنز و شوخیهایی ظریف است که فضای سفر را زنده میکند. او سفر را با نگاه مادر و همسر -زنان حاضر در کاروان- پی میگیرد و لحظاتی از زندگی روزمره، انتظارها، صفها، حرکت و رسیدن را با نثری شیوا و گاه طنزآمیز ارائه میدهد.
موارد زیر از ویژگیهای متمایز کتاب است:
۱. ترکیب طنز و معنویت: غفار حدادی تعادل مناسبی میان لحظات تأملبرانگیز و شوخیهای سبک برقرار کرده است؛ بهگونهای که خواننده، هم میخندد و هم در عمق سفر تأمل میکند.
۲. مقایسه با تجربههای اروپایی: نویسنده از تجربههای سفرهای اروپاییاش یاد کرده و فضای عراق و اربعین را با آنها مقایسه کرده تا تفاوت معنایی و انسانی بالقوه را برجسته کند.
۳. بیتکلفی زبان روایتها: متن کتاب به دور از شعار و رسمینویسی است؛ روایتها صمیمیاند و گویی نویسنده کنار خواننده نشسته و جریان را تعریف میکند.
۴. تأثیرگذاری فرازپردازی معنوی: با وجود لحظات طنز، بافت کتاب به شکل جدیتر به تأثیرات روحی و معنوی سفر میپردازد و آگاهی خواننده را افزایش میدهد.
خواندن این کتاب به کسانی که از تجربههای ملموس و انسانی لذت میبرند و آنهایی که میخواهند معنای حضور در پیادهروی اربعین را از دریچهای متفاوت، محلی، با زبانی ساده و صمیمی درک کنند، پیشنهاد میشود. خوانندگانی که روحیات و لحظههای تصمیمگیری، انتظار و حرکتهای کوچک انسانی برایشان اهمیت دارد نیز از خواندن این کتاب خوششان میآید.
چرا این کتاب برجسته است؟ غفارحدادی با دیدی زنانه، شاعرانه و ظریف، سفرنامهای نوشته که عمیقاً انسانی است؛ تندی لحظات انتظار، خندههای تصادفی جمعیت، تلاش خادمان و ارتباطات ساده اما پُرمعنا میان زائران، همه در قالب زبانی بیشیلهپیله اما پُرقدرت روایت شدهاند. او سفر را نهفقط چون تجربهای زیارتی، بلکه صحنهای از همدلی، حضور روحی و گفتوگوی قلبها میبیند.
به قلم مهدیه رشیدی