کد خبر:۳۵۸۰
مدیرکل سلامت روان وزارت بهداشت تبیین کرد؛

ضرورت ورود خیرین به حوزۀ سلامت روان

دکتر محمدرضا شالبافان؛ عضو هیئت‌مدیره انجمن علمی روانپزشکان ایران و مدیرکل سلامت روان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، با اشاره به اینکه آمار مبتلایان به اختلالات سلامت روان در کشور ۲۵ درصد است و این موضوع نشان می‌دهد از هر چهار ایرانی، یک نفر نیاز به خدمات درمانی در حوزه سلامت روان دارد، از خیرین دعوت کرد با توجه به کمبود و پراکندگی نامناسب تخت‌های روانپزشکی در کشور، در حوزه سلامت روان ورود کنند.
ضرورت ورود خیرین به حوزۀ سلامت روان

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، دکتر محمدرضا شالبافان؛ عضو هیئت‌مدیره انجمن علمی روانپزشکان ایران و مدیرکل سلامت روان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، با اشاره به اینکه آمار مبتلایان به اختلال روان در کشور ۲۵ درصد است و این موضوع نشان می‌دهد از هر چهار ایرانی، یک نفر نیاز به خدمات درمانی در حوزه سلامت روان دارد، از خیرین نیز دعوت کرد با توجه به کمبود و پراکندگی نامناسب تخت‌های روانپزشکی در کشور، در حوزه سلامت روان ورود کنند. این مصاحبه در ادامه از نظر می‌گذرد:

-  سلامت روان از منظر علمی چه تعریف و معیار‌هایی دارد؟

سؤال سختی است. نگاه‌‎های مختلفی به سلامت روان در دنیا شده است. تعریف سازمان بهداشت جهانی (WHO) این است که نه‌تنها سلامت روانی به معنای نبود اختلال در سلامت روانی است، بلکه وضعیت بهزیستی و رفاه (Well-being) فرد هم باید خوب باشد و فرد به طور کلی از وضعیت زندگی‌اش احساس رضایت کند. ولی بعضاً ممکن است در تعاریف بگویند فردی که روابط خوب یا ارتباطات مؤثری دارد و می‌تواند از توانایی‌های خود به خوبی استفاده کند، شاغل باشد و احساس ناراحتی و نگرانی جدّی نکند هم ممکن است جزء تعریف‌های سلامت روان به حساب بیاید، اما به نظر می‌رسد تعریف مورد قبول همان است که به نقل از سازمان بهداشت جهانی عرض کردم.

- با توجه به تعاریف سازمان بهداشت جهانی و وزارت بهداشت، وضعیت فعلی سلامت روان مردم در ایران را به چه صورت ارزیابی می‌کنید؟

 براساس آخرین مطالعاتی که به صورت پیمایش‌های ملی در پایان سال ۱۴۰۱ و اوایل سال ۱۴۰۲ انجام شده است، حدود ۲۵ درصد شیوع اختلالات سلامت روان در کشور داشته‌ایم که به این معنا است که از هر چهار ایرانی، یک نفر مبتلا به اختلال سلامت روان بوده‌اند که منظور ما در اینجا هیچکدام از موارد تنش، اندوه و استرس نیست. اختلال به معنای این است که فرد بهتر است برای درمان اختلال خود به روانشناس و روانپزشک مراجعه کند. البته این آمار نسبت به مطالعات قبلی که در سال ۱۳۹۰ یعنی بیش از یک دهه قبل انجام شده بود، آمار بالایی است و در آخرین مطالعه قبلی، حدود ۲۳ درصد گزارش شده بود که یک مقدار افزایش یافته است. البته نیاز است که این مطالعات به صورت منظم تکرار شود. چون آن مطالعه تقریباً در پایان دوران همه‌گیری کووید ۱۹ و شرایط خاص کشور و دنیا انجام شد و شاید سال به سال آمار، ارقام و اعداد تغییر کند.

- آمار نسبتاً نگران‌کننده‌ای است. در این آمار برای اختلالاتی مثل افسردگی، اضطراب یا تمایل به خودکشی آمار‌های دقیق‌تری داریم؟

 بله، جزئیات آمار به زودی ان‌شاالله توسط پژوهشگران محترم انتشار عمومی پیدا خواهد کرد، اما در حال حاضر، شیوع بیشترین اختلالات در این آمارها، اختلال افسردگی مثل تقریباً همه جوامع جهان است که عموماً این شیوع بیش از ۱۰ درصد است. البته در زنان و مردان اعدادش متفاوت است. پس از آن اختلالات اضطرابی و سایر اختلالات از جمله مصرف مواد و وسواس جبری هم آمار قابل توجهی را به خود اختصاص داده است، اما بعضاً ممکن است یک فرد فقط یک اختلال نداشته باشد بلکه چند اختلال یا همبودی اختلالات را با هم داشته باشد. به همین خاطر مجموع این آمار‌ها از عددی که عرض کردم بالاتر می‌شود، ولی این به معنای این نیست که عدد بیشتر است بلکه برخی افراد چند اختلال را با هم دارند.

- آیا آمار دقیقی از طرف وزارت بهداشت یا ارگان‌های دیگر درباره تمایل به خودکشی داریم؟

 ارگان‌های مختلفی هستند که درباره خودکشی به جمع‌بندی داده می‌پردازند. مثلاً به خصوص درباره افرادی که خودکشی آنها منجر به فوت شده است، بهترین و دقیق‌ترین آمار از طریق سازمان پزشکی قانونی قابل احصا و جمع‌بندی است که مورد استفاده تصمیم‌سازان است و هر وقت صلاح بدانند، در این‌ خصوص پاسخگو خواهند بود. آمار وزارت بهداشت وابسته به میزان مراجعه افراد به بیمارستان‌ها است. یعنی ما به آماری دسترسی داریم که فردی به هر نحو اقدام به خودکشی کرده است و به اورژانس اطلاع داده‌اند یا توسط خانواده به بیمارستان برده شده است. در این آمار، اقدام به خودکشی و خودکشی منجر به مرگ ثبت می‌شود، اما متأسفانه همچنان بخشی از مشکل ما به این دلیل است که بخشی از افرادی که مرگشان به دلایل دیگر ثبت می‌شود، در واقع اقدام به خودکشی کرده‌اند و در بیمارستان، خود فرد ابراز نمی‌کند یا خانواده اعلام نمی‌کنند تا مشخص نشود یا به هر دلیل دیگری به عنوان خودکشی ثبت نمی‌شود؛ بنابراین آمار‌ها بیش از چیزی است که ما داریم.

آمار سازمان بهزیستی درباره خودکشی براساس تماس‌های گرفته‌شده با اورژانس اجتماعی و شماره ۱۲۳ است که افرادی که افکار خودکشی دارند بعضاً با آن‌جا تماس می‌گیرند و ارزیابی‌ای درباره میزان تماس‌ها و میزان سیر صعودی آن نسبت به سال‌های گذشته در جلسات اعلام می‌کنند که البته همه اینها قابل تحلیل است که آیا تماس‌ها بیشتر شده یا واقعاً افکار خودکشی بیشتر شده است؟ نیاز است سنجش جامعی انجام شود که عموماً مجموع همه این داده‌ها توسط نهاد‌های مختلف به وزارت کشور منتقل می‌شود و آنها تجمیع و براساس سیاست‌های کلی، آمار را اعلام می‌کنند. به نظر می‌رسد در سال‌های گذشته در یک مرحله‌ای، افزایش شیوع خودکشی را داشته‌ایم و مشخصاً در سال‌های گذشته، متأسفانه این سیر صعودی بوده است ولی درباره سال گذشته و ماه‌های ابتدایی سال ۱۴۰۴ خیلی زود است که بخواهیم تحلیل آماری دقیق داشته باشیم.

- آیا بودجه سال ۱۴۰۴ در قسمت سلامت روان افزایش یافته است و دیگر اینکه آیا این بودجه می‌تواند پاسخگوی نیاز‌های بخش سلامت روان ایران باشد؟

 حتماً نیست و به نظر می‌رسد خیلی نیاز است و باید در بخش سلامت روان سرمایه‌گذاری شود. واقعیت این است که در کشور ما یک بخش مهم بودجه، بودجه ساختاری است. یعنی اینکه نیرو‌هایی در دانشگاه‌ها، مراکز بهداشت و نظایر آن داریم که حقوق آنها را دولت می‌دهد. در این بخش براساس ساختار کلی که تعریف می‌شود، یکسری نیرو‌ها جذب می‌شوند. مثلاً در وزارت بهداشت و معاونت بهداشتیِ ۶۴ دانشگاه علوم پزشکی، یک نیرویی که از حدود 10 سال پیش در ساختار شبکه‌های بهداشت و درمان تعریف شده است، روانشناس است. در جا‌های مختلف روانشناس داریم و تعریف و انتظارمان این است که برای هر ۲۰ هزار ایرانی، حداقل یک روانشناس در ساختار شبکه بهداشت و درمان داشته باشیم که هنوز به این انتظار نرسیده‌ایم. الان حدود سه هزار و خرده‌ای روانشناس در ساختار‌های مراکز بهداشتی درمانی مشغول به کار هستند که تا آمار برای هر ۲۰ هزار نفر، یک روانشناس، فاصله داریم که حدود چهار هزار و خرده‌ای می‌شود ولی امیدوار هستیم که با سرعت خوبی به این آمار برسیم. هرچند آن هم فکر می‌کنم به عنوان گام اول خوب است ولی لازم است که توجه ویژه شود.

 یک بخش دیگر از بودجه‌ها، بودجه‌هایی است که براساس شرایط سال و مسائل و مشکلاتی که پیش می‌آید، تعریف می‌شود که کاملاً وابسته به این است که اهمیت این مشکل چقدر دیده شود. خوشبختانه در سال‌های گذشته اهمیت سلامت روان دیده شده است و خیلی جا‌ها وقتی در میان کسانی که از نظر علمی و اجرایی به موضوع مرتبط هستند و حتی افرادی که مربتط نیستند حاضر می‌شویم، می‌بینیم نگاهی وجود دارد که نشان می‌دهد موضوع مهم است که جای خوشحالی دارد. از طرف دیگر ما همچنان این مشکل را داریم که نگاه خیلی از افراد برای تخصیص اعتبارات، نگاه کوتاه‌مدت است. سلامت روان مثل خیلی از اجزای سلامت روان، لزوماً بازدهی کوتاه‌مدت ندارد. یعنی شما وقتی سرمایه‌گذاری می‌کنید، اینطور نیست که لزوماً سال آینده آمار سلامت روان شما بهتر شود. چرا؟ به‌ خاطر اینکه ما چیز‌هایی مثل (SDOH) یا (Social Determinants of Health) را داریم که به معنای متغیر‌های اجتماعی تعیین‌کننده در سلامت است که خیلی از آنها از دسترس وزارت بهداشت و خیلی از وزارتخانه‌های دیگر خارج است. مثلاً مسائل مرتبط با وضعیت اجتماعی، ارتباطات اجتماعی، فرهنگ آدم‌ها، وضعیت اقتصادی و خیلی از این موارد، از دسترس وزارتخانه‌های مرتبط با سلامت خارج است.

 وزارت بهداشت مشخصاً در این زمینه‌ها اختیاری ندارد. شاید دولت هم خیلی جا‌ها اختیاری نداشته باشد. اینها اگر کنترل نشوند تبدیل به اختلال سلامت روان می‌شوند. ولی برعکس، مثلاً یکسری جا‌ها ممکن است زودبازده‌تر باشد. مثلاً وقتی برای درمان مسئله‌ای هزینه شود، یک موردی بیمه شود یا یک وسیله‌ای برای شهرستانی خریده شود که همه اینها هم خوب است و ما نمی‌گوییم هیچکدام از اینها نباید باشد، ولی آن‌ چیزی است که افراد در کوتاه‌مدت می‌بینند و ممکن است خیلی بازخورد بدهند، اما هزینه‌ کردن برای سلامت عمومی و به‌خصوص سلامت روان، ممکن است بازده‌اش کوتاه‌مدت نباشد. ولی هر چقدر سرمایه‌گذاری کنیم، چندبرابر آن برای سیستم ما آورده دارد؛ یعنی همه این هزینه‌هایی که روی جامعه ایجاد می‌شود، از جمله خیلی از افسردگی‌ها و تنش‌هایی که می‌تواند برای خانواده‌ها و جوامع هزینه ناخواسته ایجاد کند، با کنترل وضعیت سلامت روانی جامعه قابل کنترل‌اند.

 انگیزه جامعه اگر بالا برود، درآمدزایی جامعه بهتر می‌شود. به قول معروف انگیزش افراد برای اینکه اشتغال پیدا کنند خیلی بالاتر می‌رود. از طرف دیگر هر مشکل سلامت روان فقط یک نفر را درگیر نمی‌کند. بعضاً خانواده را درگیر می‌کند که این هم باعث افزایش بار می‌شود. ما یک اصطلاحی به نام بار بیماری‌ها (Disease Burden) داریم که در تمام مطالعات دنیا، اختلالات سلامت روان و مشخصاً اضطراب، افسردگی و اختلالات دیگر مثل دوقطبی و اسکیزوفرنیا در رأس نه به عنوان اول، ولی در سرلیست بالای عواملی هستند که بار بیماری‌ها را ایجاد می‌کنند و هر چقدر به آنها بپردازیم، در آینده صرفه‌جویی کرده‌ایم.

- وزارت بهداشت در حال حاضر چه اقداماتی در جهت پیشگیری از بروز اختلالات سلامت روان انجام می‌دهد؟

یک بخش مهم آن در کشور این است که آموزش عمومی بدهیم. یک تعداد قابل توجهی از جمعیت عمومی کشور از جمله مادران باردار، کودکانی که برای واکسیناسیون به همراه خانواده مراجعه می‌کنند، افرادی که برای سربازی می‌خواهند مراجعه کنند یا افرادی که بررسی‌های شغلی دارند، به دلایل مختلف به مراکز جامع سلامت یا خدمات سلامت مراجعه می‌کنند. آنها مورد ارزیابی و غربالگری سلامت روان قرار می‌گیرند و آموزش‌های مختلفی از جمله آموزش سبک زندگی، مدیریت هیجانی و فرزندپروری و مواردی از این دست به آنها به‌خصوص به صورت گروهی پیشنهاد می‌شود که همه اینها می‌تواند در صورتی که گسترده باشد، اثر قابل توجهی روی وضعیت سلامت روان جامعه با نگاه پیشگیرانه پیش از اینکه فرد مبتلا به اختلالات سلامت روان شود، ایجاد کند.

 از آن‌طرف هم، غربالگری اولیه اختلالاتی که هنوز آنقدر شدید نشده‌اند که لزوماً نیاز به مداخلات جدی داشته باشند هم می‌تواند مفید باشد. یعنی اینکه اگر اختلال را در مراحل اولیه غربال مشاهده کنیم خیلی اوقات فرد با مداخلات ساده می‌تواند بهبود پیدا کند، ولی در مواردی که شدید شود، این شرایط پیچیده‌تر می‌شود. ولی واقعیت این است که ابزار‌های اطلاع‌رسانی و آگاهی‌رسانی عمومی که از بخش‌های مهم پیشگیری اولیه و عمومی هستند، در سال‌های گذشته کاملاً دستخوش تغییر شده است. مثلاً رسانه‌هایی که در گذشته رسانه‌های مرجعی به حساب می‌آمده‌اند و صحبتشان توسط خیلی از خانواده‌ها و اقشار مورد پذیرش بود، ممکن است شرایط فعلیشان اینطور باشد که رغبتی که نسبت به پذیرش آنها هست، مثل سابق نباشد. برعکس رسانه‌های جدیدی مثل فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی شکل گرفته‌اند که ممکن است لزوماً نظارت خاصی هم روی آنها نباشند. البته اطلاعاتی که به افراد منتقل می‌کنند، در عمده موارد خوب است، ولی ممکن است در بعضی موارد خوب نباشد. بنابراین نیاز است که ارگان‌های مرجعی مثل وزارت بهداشت و دفتر سلامت روان به عنوان یک دفتر تخصصی در این زمینه، در این موارد هم مداخله انجام بدهد و سعی کند برای اطلاع‌رسانی بیشتر به مردم کمک کند.

 چرا؟ به‌خاطر اینکه یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که که ما در مدیریت مشکلات سلامت روان جامعه داریم، انگ اختلالات سلامت روان است. یعنی افراد اگر مشکل سلامت روان هم داشته باشند، خیلی اوقات مراجعه نمی‌کنند یا ترجیح می‌دهند زجر اختلال را بکشند و مشکل را تحمل کنند، اما نگاه منفی بعضی از افراد جامعه که مراجعه به روانشناس و روانپزشک را کاری عبث و بیهوده می‌دانند، تحمل نکنند. حتی گاهی اوقات بدتر از عبث و بیهوده بودن این کار، فکر می‌کنند که واقعاً این کار خیلی اشتباه است یا نگاه خیلی منفی به افرادی دارند که مراجعه می‌کنند. فقط هم لزوماً به بیماران نیست. متأسفانه بعضاً نگاه منفی به خانواده بیماران، درمانگران مثل روانشناس و روانپزشک هم وجود دارد که حتماً نیازمند توجه ویژه است. رسانه‌ها در این زمینه خیلی باید کار کنند. از آن‌طرف، مهم‌تر از آن این است که وضع را از اینکه هست خراب‌تر نکنند. بعضاً با شوخی‌های نابه‌جا، تصاویر اشتباه، اطلاعات غلط، فیلم‌های آسیب‌زا و نظایر آن، ممکن است وضع جامعه از نظر سلامت روانی را خوب که نکنند هیچ، بدتر هم بکنند. اما این تیغ دولبه است. از آن‌طرف اگر بخواهند کمک کنند واقعاً هیچ‌کس بضاعت رسانه‌ها را در این زمینه‌ها برای بهبود وضعیت سلامت روان برای جامعه ندارد.

- به طور کلی عملکرد صداوسیما به عنوان بزرگترین رسانه کشور را چطور می‌بینید؟ آیا فیلم‌ها و سریال‌هایی که پخش می‌شود در جهت بهبود هست؟

 وضع صداوسیما در شبکه‌های مختلف یک‌ مقدار متفاوت است. وظیفه یکسری از شبکه‌ها، آموزش‌دهی عمومی در حوزه مسائل سلامت است که به نظر خیلی تلاش می‌کنند و مکرراً از صاحبنظران خبره در این زمینه استفاده می‌کنند. حضور افراد ناکارآمد، غیرعلمی و به‌ نوعی فریبکار در حوزه سلامت روان در سال‌های اخیر خیلی کمتر شده است و عمده فعالیت‌هایی که انجام می‌شود با مشورت است. در حوزه فیلم و سریال و مواردی از این دست، بخشی از آن به سیاستگذاری کلی بازمی‌گردد که سازمانی مثل صداوسیما در جهت‌دهی به نگاه جامعه دارد که ممکن است انتقاداتی به آن وارد شود، ولی واقعیت این است که حداقل در یک‌ سال گذشته که من در دفتر بوده‌ام، مکرراً با حسن نیت همکاران صداوسیما مواجه بوده‌ام که درباره سریال‌هایشان نظر و کارشناس می‌خواستند و نگران بودند. 

 البته برخی جا‌ها هم به نظر می‌رسید که در سال‌های گذشته نگرانی صداوسیما بیش از حد بوده است. مثلاً فرض کنید درباره موضوع خودکشی و صحبت درباره عوامل خطر خودکشی و چگونگی پیشگیری از آن، صداوسیما عملاً در سال‌های گذشته فعالیت خاصی نداشت. انگار که بنا بر این بود که درباره خودکشی صحبت نشود و فکر می‌کردند این بهترین راه است، حال آنکه مطالعات علمی این را ثابت نمی‌کند. مطالعات اتفاقاً می‌گویند اگر درباره خودکشی در رسانه‌ها درست صحبت شود، باب این موضوع باز می‌شود که اگر کسی فکر خودکشی داشته باشد، به‌ خاطر آن مراجعه کند و بداند که به کجا مراجعه کند و چه راهی را برود که این فکر منجر به اقدام نشود. ما جلساتی داشتیم و توضیحاتی دادیم. خوشبختانه آن‌ها نگاه مثبتی نسبت به این مقوله داشتند و پذیرفتند که من و همکارانم چند جلسه درباره این مسئله در خدمت عزیزان باشیم و توضیح بدهیم. به نظر می‌رسد رویکرد فعلی بهتر است، هرچند بخش‌هایی هم ممکن است کاملاً قابل اصلاح باشد و هنوز بتواند بهتر از این باشد. انتظاری که ما از صداوسیما داریم، قطعاً خیلی زیاد است ولی اینکه چقدر از آن قابل احصا و تأمین باشد، به نظرم گام‌به‌گام می‌شود در آن مسیر ان‌شاءالله پیش برویم.

- به نظر شما در ۱۰ سال آینده چه چالش‌های مهمی پیش روی سلامت روان جامعه خواهد بود؟

 یک‌ مقدار پیش‌بینی در این زمینه‌ها سخت است، چون خیلی از آنها وابسته به عوامل مختلفی است و نمی‌دانیم روزگار چه در آستین دارد و چه اتفاقی می‌افتد. مثلاً واقعاً ۱۰ سال پیش در همین‌ روز‌ها اگر از یک‌ نفر می‌پرسیدی که سال ۱۴۰۴ چطور خواهد بود، شاید نمی‌توانست هیچکدام از این اتفاقاتی که در ایران رخ داد را پیش‌بینی کند، ولی من فکر می‌کنم مهم‌ترین چالشی که ما با آن مواجه هستیم، کمبود سرمایه اجتماعی است. یعنی الان ما با جامعه‌ای طرف هستیم که باید خیلی جدی به فکر این باشیم که چرا آدم‌ها آنطور که قبلاً به هم اعتماد یا از هم حمایت می‌کردند نیستند. نه‌تنها از یکدیگر بلکه از رسانه‌ها و گروه‌های مرجع برای کسب اطلاعات استفاده می‌کردند اما دیگر این‌گونه نیستند. این مسئله همیشه یکی از نقاط قوت جوامعی مثل جامعه ما بوده است که آدم‌ها با هم خیلی نزدیک بودند، خیلی یکدیگر را دوست داشتند و برای یکدیگر قابل اعتماد بودند.

 به نظر می‌رسد که در سال‌های گذشته سیری را داریم که آن اعتماد نسبت به یکدیگر آنطور که قبلاً بوده، نیست که دلایل مختلفی دارد و امیدواریم اتفاقات مختلف منجر به این شود که این سیر به سمت بهبودی برود. من فکر می‌کنم این موضوع یکی از دغدغه‌های جدی است و اگر این درست نشود، خیلی فرقی نمی‌کند که چه‌ کسی مدیرکل، معاون وزیر، وزیر و ... باشد. نهایتاً همه این سیاست‌ها باید منجر به بهتر شدن وضعیت سلامت روان شود و این اتفاق، به عقیده من یک اتفاق از بالا به پایین است و سیاستگذاری‌ها تا حدی می‌توانند بر وضعیت سلامت روانی و اجتماعی جامعه اثر بگذارند. یعنی بخشی از آن خود مردم هستند. البته تصمیمات سیاستگذاران و سیاستمداران حتماً روی مردم تأثیر می‌گذارد. به نظر می‌آید چالش مهمی است. امید من این است که چالش ما به عنوان انگ اختلال سلامت روان تا ۱۰ سال آینده کمتر شود. همچنین امیدواریم شناخت مردم بیشتر شود و ان‌شاالله مردم از رویکرد‌های بهبود سلامت روان حمایت کنند.

 یک مسئله دیگر که به نظرم حتماً باید خیلی جدی به آن هم فکر کنیم و سیاست‌هایی که الان هم در همین راستا گذاشته شده است، این است که جامعه ایرانی در حال پیر شدن است. این اتفاق یک‌ روز و دو روز نیست. همه آدم‌هایی که در دهه ۶۰ به دنیا آمدند و تا مدت‌ها فکر می‌کردند خیلی جوان هستند، چون یک تعداد قابل توجهی در این دهه به دنیا آمدند، یکی‌یکی حس می‌کنند که تنها مانده‌اند و آنطور که باید پا به عرصه میانسالی نمی‌گذارند، زیرا جامعه در حال پیر شدن است که حتماً باید برای این موضوع فکری کنیم که وزارت بهداشت با همکاری سایر نهاد‌ها برای بهبود وضعیت و هرم جمعیتی فکر می‌کند.

 مسئله مهم دیگر عبارت از مهاجرت است که موضوع خیلی نگران‌کننده‌ای در سطح کشور محسوب می‌شود و این نگاه و حجمی از مهاجرت که در میان افراد تحصیل‌کرده و مهارتمند داریم که می‌توانند کاری به نفع جامعه انجام دهند، واقعاً خیلی نگران‌کننده است و اگر این وضعیت بهتر نشود، این همه سرمایه، انرژی، روحیه و انگیزه که می‌گذاریم تا افراد را تربیت کنیم و تحصیل کنند، اگر بعد از آن کشور را ترک کنند، خیلی برای آنهایی هم که می‌مانند باعث دلسردی می‌شود.

 فکر می‌کنم در مجموع با چالش‌های زیادی رو‌به‌رو هستیم که البته اگر فقط چند اتفاق خوب بیفتد که یکی از آنها بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی و تقویت بنیان خانواده به عنوان یکی از مهم‌ترین منابع حمایتی مردم در کشور ما است، مردم ما همیشه آماده و منتظر هستند که حالشان بهتر شود. یعنی این قابلیت در مردم ایران هست که اگر یک اتفاق ساده بیفتد که شاید در خیلی جا‌های دیگر دنیا اگر رخ بدهد کسی واکنش نشان نمی‌دهد، اینجا مردم خوشحال می‌شوند، بیرون می‌آیند و شادی می‌کنند. امیدوارم که این اتفاقات مکرر بیفتد و مردم هم روز‌به‌روز سلامت روانشان شرایط بهتری پیدا کند.

- وزارت بهداشت برای حل چالش‌های سلامت روان موجود و پیش‌بینی‌شده برای آینده، در همکاری با خیرین و سازمان‌های مردم‌نهاد فعال در این عرصه چه اقداماتی داشته است؟

 وزارت بهداشت خیلی به تعاملات درون جامعه و گروه‌های مختلفی که دغدغه سلامت جامعه را دارند وابسته است که بخش مهمی از این گروه‌ها خیرین هستند. کار خیر هم لزوماً بحث پرداخت مالی نیست. خیلی اوقات ممکن است با انرژی، زمان و کار عام‌المنفعه‌ای که می‌کنند به نوعی کار خیر کنند. البته به‌ خصوص به این دلیل که ما کشور وسیعی داریم و بعضاً هم ساختار و بافتار جمعیتی ما معمولاً تغییر می‌کند یعنی افراد از جا‌های مختلف به دلایل آب‌و‌هوایی و ... منتقل می‌شوند، زیرساخت‌های ما خیلی نیاز به توسعه دارد که در این بخش واقعاً حضور خیرین خیلی می‌تواند برای افرادی که به صورت ثابت در سیستم، زمان و عمر خود را می‌گذارند کمک‌کننده و امیدبخش باشد که از حضور خیرین دلخوش می‌شوند.

 وزارت بهداشت اصولاً از سال‌های گذشته به موضوع خیرین توجه ویژه و با آن‌ها تعامل داشته است. در ارتباط با مسائل سلامت روان هم حقیقتاً ما در سال‌های گذشته شاهد هستیم که گروه‌های خیّر، خیلی پُربضاعت و با توانمندی وارد عرصه سلامت روان شده‌اند و خیرین در ساخت و بازسازی بیمارستا‌ن‌های روانپزشکی متعددی مشارکت دارند که در کشور ما مهم است. اگر خودمان را با کشور انگلستان مقایسه کنیم که جمعیت کمتری دارد، باید دو و نیم برابر بیش از این تعداد کنونی تخت روانپزشکی در کشور داشته باشیم که متأسفانه کمبود جدی تخت داریم. پراکندگی تخت‌های روانپزشکی‌مان اصلاً خوب نیست و خیلی از شهرستان‌ها و بلکه بعضی استان‌ها اصلاً بیمارستان یا بخش روانپزشکی مستقل ندارند و چون بیمار روانپزشکی همه‌ جا هست، برای بستری شدن واقعاً با مشکلات خیلی جدی مواجه می‌شود.

 در این زمینه به‌ خصوص در مورد مسائل سلامت روان، همانطور که خدمت شما عرض کردم لزوماً هم ممکن است برای بیمارستان‌ها و دانشگاه‌ها درآمدزا نباشد، اما حضور و حمایت خیرین خیلی می‌تواند حیاتی باشد. فکر می‌کنم در این زمینه اطلاع‌رسانی به این عزیزان خیلی می‌تواند مؤثر باشد. من به عزیزان مرتبط با خیرین خواهش و پیشنهاد می‌کنم که امکان مشاهده و حضور میدانی این عزیزان را در عرصه‌هایی مانند بیمارستان‌ها، درمانگاه‌های روانپزشکی و مراکز جامع سلامت مهیا کنند. فکر می‌کنم چه بیماران مزمن سلامت روان و چه افراد عادی که به تازگی دچار بیماری‌های سلامت روان شده‌اند، از هر منظری که نگاه کنید یکی از مستحق‌ترین افراد برای انجام کار خیر هستند و قطعاً هم از باقیات‌الصالحات عزیزان خواهد بود؛ چراکه بهبودی این افراد بسیار محسوس است و دعای خیر بسیاری از خانواده‌ها را به همراه خواهد داشت.

- همکاری میان وزارت بهداشت و خیرین و سازمان‌های مردم‌نهاد در زمینه پیشگیری چگونه می‌تواند باشد؟

در همه‌ جای دنیا یک بخشی از درآمد شرکت‌های متمول به مسئولیت اجتماعی آنها اختصاص دارد. در مورد پیشگیری هم در کشور خوشبختانه نگاهی داریم که خیلی از جا‌هایی که این امکان را دارند، می‌آیند و مثلاً درباره تهیه تیزر یا فیلم درباره افزایش آگاهی عمومی در خصوص سلامت روان سرمایه‌گذاری می‌کنند که کار بسیار ارزشمندی است. منِ نوعی در وزارت بهداشت اگر بخواهم این کار را بکنم ممکن است آن کار را یا بلد نباشم یا روند بروکراتیک آن دست‌وپاگیر و زمانبر باشد، اما با مسئولیت اجتماعی، افراد با سرمایه بسیار کمی یک کار بسیار ارزشمند تولید می‌کنند و از طرف دیگر امکان پخش و بازبینی و برنامه‌ریزی آنها خیلی اوقات می‌تواند بیشتر و کمک‌کننده‌تر باشد. در زمینه برگزاری کارگاه‌ها و آموزش عمومی در این زمینه هم از هر نظر نقش خیرین می‌تواند زیاد باشد. خیلی اوقات شاهد این هستیم که از فضا‌هایی که قبلاً فقط یک استفاده از آنها می‌شده است، برای انتقال پیام‌های پیشگیرانه به مردم استفاده می‌کنیم. مثلاً از اماکن مذهبی به صورت کوتاه‌مدت برای انتقال پیام‌های بهداشتی، سلامت عمومی و روان استفاده می‌شود که بسیار خوشایند و خوب است. خیلی اوقات سازمان‌های مردم‌نهاد فعال در این عرصه پیگیرانه و قوی در این زمینه می‌توانند نقش بازی کنند، اما تنها آسیب قضیه این است که رفتار‌های زرد داشته باشند و بدون اینکه مبانی علمی را رعایت کنند، از افراد غیرعلمی استفاده کنند که وقتی پیام اشتباه از آن طریق منتقل شود، چالش بسیار دشواری خواهد بود و به این راحتی نمی‌توان آن را مدیریت و حل کرد.

- به عنوان سخن پایانی اگر مطلبی هست، بفرمایید.

 ممنون از شما که دغدغه این کار را داشتید و در خدمتتان بودیم. ما در دفتر سلامت روان اجتماعی و اعتیاد، آمادگی کامل داریم که هر فردی اگر گمان می‌کند می‌تواند در این زمینه کمک کند تا جایی که در دستمان است با کمک سایر بخش‌های وزارت بهداشت و سایر سازمان‌ها و از همه مهم‌تر سازمان‌های مردم‌نهاد و انجمن‌های علمی، بتوانیم کمک کنیم که این همراهی و همکاری در مسیر علمی و اثربخش باشد و ان‌شاءالله به بهبود وضعیت سلامت روان اجتماعی جامعه منتج شود.

 


ارسال دیدگاه
captcha