مسئولیت اجتماعی دانشگاه؛ فراتر از پیوند با صنعت و اقتصاد

علم و دانش، یکی از موثرترین نهادهای اجتماعی در مفصلبندی جهان مدرن است. اثرات عینی و مشخصِ علم مدرن بر تمام ساحتهای زندگی فردی-اجتماعی انسان امروزی، غیرقابل انکار است. اما دانشگاه به مثابه تجلیگاه اصلی «علم مدرن»، چند زمانی است که با مسائل متعددی روبهرو شده است. با اینکه مردم از طرفی در حوزههای مختلف مانند پیشرفتهای پزشکی، فناوریهای جدید، حملونقل، ارتباطات و ... اثرات مادی علم را مشاهده میکنند، اما از سمتی دیگر احساس میکنند که این دانشگاهها با درهایی بسته، دیوارهایی برافراشته و، چون پادگانهایی نهادمند، بود و نبودشان برای جامعه اطرافشان، اجتماع محلی و به طور مشخص همسایهی دیوار به دیوار آن تفاوتی ندارد. نهادی در خود و برای خود که به مانند سازمانهایی خاص، یک عده خاص تنها میتوانند به آن رفتوآمد کنند، هویت آن را از آن خود کنند و در نهایت خروجی ملموسی برای جامعه ندارد.
به طور مثال اگر در محیط اطراف دانشگاه اعتیاد، نرخ طلاق و ناامیدی اجتماعی افزایش؛ سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی کاهش؛ خودکشی جوانان و زنان افزایش؛ مشارکت و همافزایی مردم کاهش؛ وضعیت سالمندان بغرنج؛ میل به انوع مهاجرتهای داخلی و خارجی رو به افزایش؛ تنشهای اجتماعی-اقتصادی، بیکاری و تورم افزایشی لجامگسیخته؛ محیطزیست رو به وخامت؛ فهم هویتهای متکثر دشوار و جامعه با انبوهی از مسائل ریز و درشت مختلف دست به گریبان باشد، آنگاه پرسش اساسی این است که، جایگاه دانشگاه در این بین کجاست؟ چه ارتباطی با جامعه برقرار کرده یا میکند؟ دانشگاه در کجای این نظام مسائل قرار دارد؟ عملکرد آن چه بوده که این مسائل ایجاد شده و اکنون چه باید بکند برای رفع آنها؟ آیا صرف تربیت نیروی انسانیِ متخصص کافی است یا باید سازوکارهای لازم برای ایفای نقش فعالتر نهاد دانشگاه فراهم شود؟ در یک کلام، مسئولیت دانشگاه در قبال جامعه اطرافش چیست؟
در پاسخ به این پرسشها و اساسا تفکر در پارادایمی که دانشگاه را تنها نهادی برای خود یا خدمتدهنده به بخش خاصی از جامعه (صنعت) نمیداند، مفهوم «مسئولیت اجتماعی دانشگاه» شکل گرفته است. مفهومی که تبلور آن در نسل چهارم دانشگاهی نمایان است. مفهومی به ظاهر سخت و دور از دسترس برای دانشگاههای کنونی در ایران، اما به شدت واجب و ضروری. با اندیشه در این چارچوب است که میتوان پیوند بین جامعه و دانشگاه را برقرار ساخت. مسئله تنها کاربردیسازی علم و دانش، تجاریسازی یا مفاهیمی از این دست نیست، که اساسا نسلهای قبلی دانشگاه در پی آن بودهاند و انصافا تا حد زیادی هم به آن دست یافتهاند. دانش اکنون تا حد زیادی تجاری و حتی به تعبیری «کالایی» شده است. اتفاقا مفهوم «مسئولیت اجتماعی دانشگاه» در تمایز و در تفاوت با رویکرد اقتصادمحور به دانش شکل گرفته است.
یکی از بنیانهای حامی این مفهوم، عدالت اجتماعی است. در واقع تنها معیارِ دخالت دانش نباید از جنس فایدههزینه اقتصادی باشد، با این ملاک، تنها به جایی میرسیم که هماکنون هستیم. عدالت اجتماعی فارغ از سود-زیان اقتصادی به کاربرد عملی و مسئولیت اخلاقی/مدنی دانشگاه در برابر تمامیت یا کلیت جامعه فارغ از قشر یا طبقه، جنسیت، زبان، نژاد، قومیت و فرهنگ متنوع هر جامعهای اهمیت میدهد، این زاویهنگاه است که مسئولیت اجتماعی دانشگاه را معنادار میسازد.
مسئولیت اجتماعی دانشگاه شامل موضوعات مختلفی مانند اقدامات داوطلبانه، رویکرد اخلاقی، تشویق دانشجویان و اساتید به ارائه خدمات به اجتماعهای محلی، تعهدات محیط زیستی و بومشناختی برای توسعه پایدار در مقیاسهای محلی و جهانی است. عدهای بر این باورند که مسئولیت اجتماعی را نمیتوان اقدامی خارج از وظایف اصلی دانشگاه دانست که هریک از دانشگاهها بنا بر میل خود به سوی آن حرکت کنند، بلکه مسئولیت اجتماعی دانشگاه جزء لاینفک دانشگاه و مأموریت ذاتی و فلسفه وجودی آن به شمار میرود. دانشگاهها فقط فراهمکننده خدمات آموزشی نیستند، بلکه شکلدهندگان هویت اجتماعی و دارای مسئولیت در برابر ملت هستند. در حالی که مأموریت سنتی آموزش عالی در فعالیتهای برخی مؤسسات بهتدریج به سمت انگیزشهای سودمدار سوق مییابد، ترویج و نهادینهسازی ایده مسئولیت اجتماعی دانشگاه نه تنها منجر به بازیابی مأموریت مغفولماندۀ آموزش عالی شده، بلکه باعث تعالی اهداف آموزش عالی و تأمین منافع اجتماعی عموم مردم نیز میشود.
امروزه آموزش عالی نسبت به ایفای چنین نقشی احساس نیاز میکند و خواهان مشارکت بیشتر در جامعه و فضای سیاستگذاری است. ضرورت این مشارکت، مورد اجماع نخبگان و جامعه دانشگاهی است، ولی عملی کردن و اجرایی ساختن آن به راحتی امکانپذیر نیست. شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم برجامعه، نوع نگاه مسئولان و برنامهریزان، تجربیات گذشته و ترجیحات فردی و گروهی افراد بر پذیرش یا عدم پذیرش مشارکت اجتماعی و اجرای آن در هر سطحی مؤثر است. ازهمینرو است که ایجاد سازوکارهای لازم و تقویت نگرش عمومی افراد جهت مشارکت فعال و سازنده در جامعه امری ضروری و البته حساس است. ارائه الگوهای مشارکت در جامعهای که میزان سرمایه اجتماعی بین فردی و بین نهادی رو به کاهش است، امری پیچیده و چندوجهی است. پُرواضح است که ایجاد شبکههای اعتماد، همکاری و پیوند در راستای حل مسائل ملی و محلی و نیل به منفعت جمعی، به عنوان یکی از ارکان توسعه پایدار با چه دشواریهایی روبهرو است.
مفهوم مسئولیت اجتماعی میتواند حلقه واسط اصلی بین دانشگاه و جامعه باشد، تاکنون از یک سمت ماجرا به آن پرداختهایم، مسئولیتی که دانشگاه در مقابل جامعه دارد، اما میتوان از مسئولیت جامعه به طور کلان و به طور خاص نهادهای عمومی و اقتصادی در برابر نهاد دانش، تثبیت جایگاه آن در جامعه و کمک به ایفای نقش اصلی آن یعنی حل مسائل جامعه نیز صحبت کرد. اگر نهادهای عمومی و اقتصادی، مانند سازمانهای مردمنهاد، خیریهها، اوقاف، بنگاههای اقتصادی (در قالب مسئولیت اجتماعی شرکتی) به تقویت جایگاه علم و دانش کمک کنند، قطعا خیر عمومی آن برای جمهور مردم خواهد بود.
در واقع دانشگاه به مثابه یک نهاد عمومی، بقا و پویاییاش وابسته به سرمایه اجتماعی، حمایت اقتصادی و مشروعیت فرهنگی است که از جامعه میگیرد. بنابراین، نمیتوان انتظار داشت در خلأ اجتماعی، با منابع محدود و بدون همافزایی نهادی نقش تحولی ایفا کند. مسئولیت اجتماعیِ متقابل، پیوندی استراتژیک میان دانشگاه و جامعه میسازد که اگر به درستی شکل بگیرد، میتواند به خلق یا ترمیم سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی کمک کند. در حقیقت این تعامل دوسویه، زیرساخت اصلی برای تحقق شبکهای مؤثر از «دانشگاه-جامعه» است که میتوان آن را به تعبیری «قرارداد اجتماعی جدید علم» دانست.
یادداشت از دکتر روح الله قاسمی؛ جامعهشناس و پژوهشگر مسئولیت اجتماعی
--------------------------------------------------------------------------------------------
گفتنی است این سلسلهیادداشتها با محوریت مسئولیت اجتماعی شرکتها، با همکاری مشترک پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران و روزنامه دنیای اقتصاد تولید میشود.