04 ارديبهشت 1403
جعفر خیرخواهان: علم اقتصاد به تعاون بی‌توجهی کرده است / نقش تعاونی در پیشرفت صنعت برق آمریکا
جعفر خیرخواهان، پژوهشگر توسعه و مترجم کشورمان در میزگرد «تعاونی و خیریه» اظهار کرد: تعاونی‌ها و گروه‌های مردمی در اجتماعات محلی، به تعبیر  «راگورام راجان»؛ استاد دانشگاه شیکاگو، ستون سوم جامعه در کنار دولت و  بازار هستند که متأسفانه علم اقتصاد تاکنون توجه کافی به آن نداشته است.

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، جعفر خیرخواهان، پژوهشگر توسعه و مترجم برجستۀ کشورمان در میزگرد «تعاونی و خیریه» که با همت این پایگاه خبری و با حضور کمال اطهاری و مهدی صوفیان برگزار شد، درباره این گزاره که «برخی  معتقدند که ایده تعاونی پاسخی به پیامدهای انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم بود  و طرح مجدد این مباحث با توجه به پیچیدگی‌های نظام‌های سیاسی و اقتصادی در  شرایطی کنونی، یک نابهنگامی تاریخی است» اظهار کرد: پیش از اینکه به این پرسش پاسخ بدهم، می‌خواهم از علم اقتصاد انتقادی داشته باشم که به بحث تعاون بی‌توجهی کرده  است. 

 این پژوهشگر ادامه داد: علم اقتصاد ابتدا توسط فیلسوفی به نام «آدام اسمیت» به وجود آمد و به بحث‌هایی نظیر رفاه عمومی، خیر عامه و همدلی نسبت به بقیه جامعه توجه می‌کرد. اما در نزدیک به 100 سال گذشته، اقتصاد محدود و ریاضی‌زده شد و  بیشتر بحث کارایی یا رشد اقتصادی را مورد توجه قرار داد. توجه اصلی اقتصاد  به رشد اقتصادی بود تا اینکه بخواهد به بحث‌هایی نظیر توزیع، برابری، انصاف  و ... بپردازد و این مباحث کم‌رنگ شد. همچنین برای شاخص مطلوبیت، رضایت و  رفاه، به طور ساده، درآمد سرانه را محاسبه کردند؛ یعنی اگر در جامعه‌ای  درآمد و مصرف بالا می‌رفت، می‌گفتند وضعیت بهتر است و به جنبه‌های دیگر  زندگی و به مسائل محور برابری، خیلی توجه نمی‌شد.

 وی افزود: برای نمونه، ممکن است افراد در جامعه‌ای نسبتاً کم‌درآمد باشند، ولی در این  جامعه حس همبستگی و همکاری بین افراد وجود داشته باشد؛ زیرا حضور در جمع و اهتمام به کارِ گروهی، موجب اقناع و رضایتمندی افراد می‌شود. ولی این موارد  در مبحث رفاه جامعه مبنای محاسبه قرار نگرفت. افزون بر این، ممکن است  ارتباط میان افراد توسعه پیدا کند که در اینصورت ارتباطات در زمینه‌های  مختلفی شکل می‌گیرد. حال این امکان هم وجود دارد که به یکباره گروه‌هایی که  شکل گرفته‌اند از یکدیگر جدا شوند یا اینکه برخی از آن‌ها به کشورهای دیگر  مهاجرت کنند. شاید این وضعیت به ظاهر منجر به افزایش درآمد شود، ولی تمام  سرمایه‌های اجتماعی را از بین خواهد برد. نکته مهم این است که اقتصاد  نمی‌توانست به این موضوع بپردازد و مدل‌های اقتصادی از پرداختن به این موارد ناتوان بودند.

 خیرخواهان تصریح کرد: همچنین ممکن است  افراد در جمعی حاضر باشند و تجربه‌های گوناگون را از یکدیگر بیاموزند تا  اینکه بخواهند به صورت شخصی کاری را انجام دهند، اما این مسائل در اقتصاد  مورد توجه قرار نگرفت. آدام اسمیت در بحث تقسیم کار معتقد بود: «هرچه تقسیم کار بیشتر شود، فرد در آخر شب احساس می‌کند کار مفیدی نکرده است.» بر این اساس، این موارد موجب پیش‌آمدن عوارض گوناگونی برای جامعه شد. به  اینصورت که، در جوامع غربی رفاه مادی بالا رفته، ولی نرخ خودکشی و  پناه‌بردن به اعتیاد و دیگر موارد افزایش یافته است. این موارد باعث شده  است در چند دهه اخیر کسانی از جریان اصلی اقتصاد فاصله بگیرند و به این  موارد توجه کنند.

 وی در ادامه گفت: اما دربارۀ بحث نابهنگامی تاریخی باید بگویم که قبل از جنگ جهانی دوم، تعاون  موجی بود که گسترش پیدا کرد و جوامع غربی و تأمین اجتماعی به آن توجه  کردند. وقتی جنگ تمام شد، رونق گسترده و رشدی بالا به وجود آمد و پرداختن  به مسائلی نظیر تعاونی کم‌رنگ‌تر و جامعه نیز مصرف‌زده شد. از طرفی چون فقر  هم در حال از بین رفتن بود، فکر کردند که شاید نیازی به این مقولات مهم  نباشد. ولی در چند دهه اخیر احساس می‌شود که این موج و فرایند به سمتی چرخش  داشته که این مسائل باید مدنظر قرار بگیرد. بر همین اساس، همبستگی و  سرمایه اجتماعی پر‌رنگ شده است. البته شاخص‌های موجود در این زمینه تا حدی  کیفی است ولی تلاش می‌کنند این شاخص‌ها را به صورت کمّی دربیاورند و  اولویت‌دهی کنند. همچنین باید توجه کرد که زندگی، شهری و ماشینی شده است و گرچه به ظاهر شبکه‌های اجتماعی وجود دارند، ولی افراد از هم جدا شده‌اند و  ارتباطات نزدیک انسانی چندان وجود ندارد. پس به این مورد هم باید توجه شود.

 بازارها و دولت‌ها، اجتماعات محلی را نادیده می‌گیرند

 خیرخواهان در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در اینجا باید اشاره کنم به یک شخص هندی به نام «راگورام راجان» که استاد دانشگاه شیکاگو (با آن سبقه لیبرالی) است و مدتی مدیرکل بانک مرکزی هند بوده و در صندوق بین‌المللی پول هم حضور داشته، ایشان کتابی با عنوان «ستون سوم» دارد و در آنجا  توضیح داده است که چگونه بازارها و دولت، کامیونیتی‌ها (community) را کنار  گذاشته‌اند. این استاد دانشگاه می‌گوید: «ستون پیشرفت جامعه، دولت، بازار و  کامیونیتی‌ها (تعاونی و باهمستان‌ و گروه‌های مردمی) هستند. اگر این سه باهم باشند و در یک جامعه کار کنند، بهترین حالت است. ایشان 200 سال گذشته را به لحاظ  تاریخی بررسی کرده و می‌گوید: «در برخی مقاطع زمانی بازارها غالب بودند و  دولت ضعیف بود و در برخی زمان‌ها نیز عکس این شرایط حاکم بود و در جاهایی  که این کامیونیتی توانسته است به خوبی نقش ایفا کند، بهترین حالت بوده است و  ما هم در آمریکا هیچ توجهی به آن نکرده‌ایم.»

 وی افزود: مشابه این مورد، در گزارشی از بانک جهانی در بحث سرمایه‌های اجتماعی منتشر شده است که داستانی واقعی را بررسی کرده و گفته بود: «در یکی از شهرهای آمریکا یک سال تابستان به یکباره موج شدیدی از گرما می‌آید و در منطقه‌هایی از  شهر، سالمندانِ تنها از شدت گرما می‌میرند و در بخش دیگری از شهر که سالمندانی زندگی می‌کردند، اتفاقی برای کسی نمی‌افتد. در بخشی از شهر که تلفات بالا بود، سالمندان به دلیل بالا بودن دزدی و جرم و جنایت مجبور  بودند درِ خانه‌های خود را محکم ببندند و گرما این‌ها را از بین می‌برد، ولی در محله‌ای که امنیت داشت، پنجره‌ها باز بود و برای کسی اتفاقی نیفتاد.» این یکی از بی‌نهایت موارد در این زمینه‌‌هاست که نشان می‌دهد وضعیت اجتماع محلی در کیفیت زندگی افراد مهم است.

نقش تعاونی‌ها در رشد صنعت برق آمریکا

 این پژوهشگر توسعه اظهار کرد: اخیراً  کتابی به نام «تاریخ برق» ترجمه کرده‌ام که اهمیت برق را در جوامع فقیر  بیان می‌کند. یکی از عواملی که باعث ثروت‌افزایی شد و فقر را کاهش داد،  خدمت برق بود. توضیح اینکه، در اوایل قرن بیستم در آمریکا که کشوری پهناور است، شرکت‌های خصوصی که به دنبال سود بودند صرفاً به آن جاهایی می‌رفتند و نیروگاه  برق می‌زدند که جمعیت زیاد بود؛ یعنی عمدتاً جوامع شهری بودند که هزینه سرمایه‌گذاریشان کم بود. در انواع جوامع پراکنده روستایی که نیازمند بودند و  برای کارهای گوناگون برق می‌خواستند، شرایط به نحوی بود که کسی به سراغشان نمی‌رفت و دولت هم بودجه لازم را نداشت. در اینجا تعاونی‌های محلی روستایی  ایجاد کردند و انگیزه سیاسی هم برای دولت پیدا شد. سپس نماینده شهر در کنگره لابی کرد و بودجه دولت را گرفت و مردم کشاورز با راه‌اندازی تعاونی توانستند به بخش عظیمی از سرزمین آمریکا برق بدهند. امروز 45 درصد  از برق آمریکا از طریق همین تعاونی‌ها است و وقتی می‌گوییم جوامع  سرمایه‌داری را باید واقع‌بینانه بشناسیم، یعنی این الگوها و نمونه‌ها را ببینیم و بتوانیم استفاده کنیم.

  خیرخواهان گفت: اول انقلاب روحیه مردمی وجود داشت و همه می‌خواستند کار داوطلبانه انجام بدهند و حکومت هم توصیه‌هایی  دینی داشت مبنی بر اینکه همه باید برادر باشند و ... . بر همین اساس جهاد  سازندگی را ایجاد کردیم. البته باید بررسی شود که این اقدام در کدام بخش‌ها  موفق بود؟ و چرا شکست خورد؟ چه‌اینکه می‌توانست ارزش خوبی داشته باشد ولی  برعکس به آن نگاه شد. بنابراین باید از این موضوع درس گرفت و به این پرداخت  که چه کارهایی می‌شود انجام داد؟ در هر جامعه‌ای افرادی در مقطعی دوست دارند از نقطه امن خود بیرون بیایند و عضو مؤسسات گوناگون بشوند. فرصت فعالیت باید فراهم باشد و در هر شرایطی اجازه بدهیم این افراد ورود کنند.

پیشرفت، نتیجه توجه به دانش است

 وی تصریح کرد: وقتی از پیشرفت غرب صحبت می‌شود، باید توجه کنیم که پیشرفت آن‌ها با یک عصای جادویی و به صورت یکباره نبوده است، بلکه مهم‌ترین عامل در پیشرفت، اهتمام  به تحقیقات بوده است، به نحوی که آن‌ها بودجه و امکانات عظیمی را برای  کارهای پژوهشی کنار گذاشتند تا اقدامات گذشته و حتی اقدامات دیگر کشورها را  بررسی کنند تا مشخص شود کاری که آن‌ها انجام دادند، چه بود؟ چرا موفق بود یا چرا شکست خورد؟ برای نمونه، آمریکا در زمینه حمل و نقل مشکلاتی دارد.  برای این موضوع، یک تیم متخصص از سازمان‌های گوناگون را به سنگاپور می‌‎فرستند؛ زیرا آن‌ها بهترین الگوی حمل و نقل عمومی را دارند. آمریکایی‌ها با این کار می‌خواهند جوانب موضوع را بررسی کنند و از آن‌ها  یاد بگیرند. 

 خیرخواهان یادآور شد: در یک بازه زمانی، کشور شیلی در تأمین اجتماعی پیشتاز شده بود و از نظر تأمین اجتماعی و راهکارهای  جدیدی که می‌داد، در صدر بود. آمریکا در شرایطی که بهترین دانشگاه‌ها را  دارد و مرکز دانش است، در آن زمان پژوهشگران زیادی را به این مناطق فرستاد تا از تجربه شیلی استفاده کند و ببیند در شیلی چه اقداماتی انجام می‌شود و  اگر قرار باشد آن برنامه‌ها در آمریکا پیاده شوند چه موانع و مشکلاتی وجود خواهد داشت. بر این اساس، باید با  نگاه به گذشته و پیدا کردن درک و فهمی روشن از تعریف‌ها و انجام طبقه‌بندی‌های ریز، در افراد علاقه‌مندی ایجاد کرد و به آن‌ها میدان داد.  شاید بهتر باشد که بخش مهمی از بودجه مراکز خیریه در اوایل کار صرف امورات  زیربنایی و پایه‌ای تحقیق بشود تا بعد ببینند که اگر می‌خواهند کار خیر  انجام بدهند، در چه مواردی اثربخشی بیشتری خواهد داشت.

 وی بیان کرد: افزون بر نمونه‌های پیشین، نمونه‌ دیگری از آمریکا را ذکر می‌کنم که صنعت خیریه و  ... در آن‌جا هم زیاد شده است و سهمی که مردم هر سال به بخش خیریه می‌دهند، افزایشی است. در آمریکا یک گروه که می‌خواست در زمینه خیریه فعالیت بکند، شرایط را  بررسی کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که بهترین کار خیر این است که  مؤسسات خیریه را ارزیابی کنند و دقت شود که هرکدام از این مؤسسات که پول‌هایی را در جاهای مختلفی صرف می‌کنند، کدام‌یک بازدهی بیشتری برای اقتصاد داشته است و از سوی دیگر به شفاف‌سازی بپردازند تا مردم هم نسبت به کار خیر بیش از پیش ترغیب شوند.


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...