به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، پنجمین قسمت از مستند «بومرنگ 2» با عنوان «کودکان فرشتهاند» شامگاه چهارشنبه 15 فروردینماه نمایش داده شد. این مستند با موضوع خیریهها و خیرین، هر شب تا پایان ماه مبارک رمضان ساعت 19:30 از شبکه مستند سیما نمایش داده میشود.
تهیهکنندگی، نویسندگی و کارگردانی این اثر را فاطمه سادات محمودپور به عهده داشته و استودیو نیکسو (وابسته به مرکز فرهنگ نیکوکاریِ خیر ماندگار)، مجری طرح بوده است.
داستان این قسمت از مستند «بومرنگ»، قصه رفاقت پدر و پسری است که سرنوشت پسر را متحول کرد. در حالیکه اطرافیان، پسر را نسبت به آیندهاش ناامید میکردند، پدر به آینده او ایمان داشت. ارتباط عمیق پدر و پسری، روزگاری را برای سیدنصیرالدین موسوینژاد رقم زد که بسیاری از افراد و زندگیها را تحت تاثیر قرارداد.
پدرم الگو و شتاب دهندهام بود
سیدنصیرالدین موسوینژاد؛ موسس موسسه خیریه «کودکان فرشتهاند» با بیان اینکه پدرم الگو و شتاب دهندهام بود، گفت: من در بچگی خیلی شیطان بودم و همه میگفتند: «نصیر چیزی نمیشود.» تنها کسی که پشتم بود، پدرم بود. ساکن محله قلهک بودیم. نوجوان بودم که بیماری مادر شروع شد. دائما در تلاش برای حفظ زندگی بودیم و اینکه خانه را هر طور شده حفظ کنیم و نفروشیم.
وی ادامه داد: هزینههای درمان مادر بسیار بالا بود. به عنوان مثال ۲۰ سال پیش یکی از جراحیهای مادر ۸۰ میلیون هزینه داشت. صبحها نجاری میکردم، عصرها کلید و پریز وصل میکردم و شبها رزرویشن هتل بودم. بحث رفاقت بود و نمیتوانستم پدر را تنها بگذارم. آن موقع خیلی کارها کردم که تا الان کسی نمیداند و فقط من و پدر میدانیم.
نصیر رفیق نیمه راه پدر نشد. شبها مدرسه میرفت و صبحها کار میکرد. این باعث شد حس مسئولیتپذیری جای شور و شر نوجوانی را بگیرد. نصیر، پسر مستقلی شد که درد را میشناخت، با احساس مسئولیت عجین شده و گوهر استقلال را یافته بود.
مادر سیدنصیرالدین موسوینژاد با اشاره به اینکه بچهها رو محدود نمیکردم و به آنها مشاوره میدادم، بیان کرد: نصیر از همان نوجوانی، مستقلبودن را دوست داشت و من، مدیریت را در او میدیدم. به عنوان مثال وقتی در دوره راهنمایی بود میخواست گروهی را در دست بگیرد.
اولین جشن را در بیمارستان علیاصغر (ع) گرفتیم
سیدنصیرالدین موسوینژاد خاطرنشان کرد: در دوره راهنمایی در مدرسه مسئول حمایت از یوزپلنگ بودم. در شهرهایی مثل یزد کارهای محیط زیستی انجام میدادم. معدلم خوب نبود اما تیمسازی من خوب بود، همین شد که کار را با پنج نفر شروع کردم و الان در موسسه «کودکان فرشته اند»، شش هزار نفر هستیم.
وی با اشاره به اینکه برای نیمه شعبان در قیطریه جشن میگرفتیم، عنوان کرد: یک سال تصمیم گرفتیم جشن نیمه شعبان را در بیمارستان علیاصغر برگزار کنیم و به بچهها کادو بدهیم. اولین جشن برای بچهها را در این بیمارستان گرفتیم. به این کار علاقهمند شدم و آن را ادمه دادم. خیرین آمدند و کار وسعت گرفت و جشن نیمه شعبان در ۱۲ جای مختلف برگزار شد.
قرار شد تفریحمان، کار خیر شود
موسس موسسه خیریه «کودکان فرشتهاند» یادآور شد: به بچههای محل و دوستان گفتم اینکه در پارک جمع شویم که نشد کار. بیاید تفریحمان کار خیر شود. دوستان گفتند: «کار خیر پول میخواهد که ما نداریم.» گفتم:«بدون پول کار خیر جور میکنم.»
وی که با همراهی مادر از یک بیمارستان به بیمارستان دیگر میرفت تا دل کودکان بیمار را با کادویی شاد کند، گفت: مادرم به خاطر دوره درمان، درگیر بیماریهای مختلف بود. به همین دلیل من این مسائل را درک میکردم. در جهاد دانشگاهی، دکوراسیون داخلی خواندم و پیش خود میگفتم: «باید روزی بیمارستان کودکان را به شکل مهد دربیاورم.» تلاش میکردم همه دانشها را به دستآوردم و الان آنها را اجرایی میکنم.
موسوینژاد خاطرنشان کرد: ابتدا به کاری که میکردم، نگاه شغلی نداشتم اما به جایی رسیدم که این کار به شغلم تبدیل شد. به بیمارستان بهرامی رفتیم. یک بخش 12 سال بود نیاز به بازسازی داشت و بسته شده بود. به آقای امراللهی؛ مدیر بیمارستان گفتم: «من دکوراسیون داخلی خواندم. برای بازسازی این بخش ایده دارم.» ایشان گفت: «بروید و هر کاری میخواهید، بکنید.» موضوع را اعلام کردم و یک نفر هزینه را قبول کرد و ۵۰ نفر از بچهها هم قبول کردند که برای کمک بیایند.
اتفاقی که درستی مسیرم را نشان داد
آنچه باعث شد این جوان خیّر پی ببرد که مسیر درستی را انتخاب کرده است، اتفاقی بود که در این باره اظهار داشت: یک روز قبل از بازسازی بخش مورد نظر بیمارستان بهرامی، فردی که هزینه را تقبل کرده بود به من زنگ زد و گفت: «شنیدهام امام زمانی هستی. درست است؟» گفتم: «بله» گفت: «برو پول را از خود امام زمان بگیر.» من هم با پر رویی گفتم: «باشه».
مدیرعامل موسسه خیریه «کودکان فرشتهاند» ادامه داد: نه مذهبی بودم نه غیرمذهبی اما شدیداً امام زمان را دوست داشتم و طرفدارش بودم. مانده بودم با ۵۰ نفری که فردا میآیند بیمارستان چه کنم تا اینکه یک نفر که قبلاً ماجرای بیمارستان را به او گفته بودم به من زنگ زد و گفت: «پول جور شد؟» گفتم :«جور میشود.» گفت: «یک نفر سه میلیون تومان برای پروژه شما به من داده است.» یک ساعت بعد دوباره زنگ زد و گفت: «یک نفر دیگر پنج میلیون تومان به من داده است.» من حدود شش میلیون میخواستم اما هشت میلیون جمع شد.
وی با بیان اینکه ما نه پولداریم و نه به جایی وصل هستیم، عنوان کرد: آن ماجرا باعث شد که تا امروز فقط موضوع و هدفم را انتخاب میکنم و بقیهاش را میسپارم. اسم خیریه را امام زمان نگذاشتیم زیرا اگر من و هر یک از بچهها اشتباهی میکرد، میگفتند که بچههای امام زمانی این کار را کردند. ۱۴ سال است که حتی یک پروژه ناموفق نداشتیم. مدرسه ساختیم، روستا آباد کردیم و کارآفرینی کردیم.
هدف خیریه «کودکان فرشتهاند» ایجاد بستر کار خیر برای همه است
موسوی نژاد با اشاره به اینکه بازسازی یک بخش بیمارستان بهرامی، 6 ماه طول کشید، افزود: کسی اصلاً به ما سر نمیزد. کار تمام شد و به آقای امراللهی اطلاع دادم. ایشان بسیار تعجب کرد و بعداً فهمیدیم فقط برای دلخوشی ما آن بخش را به ما سپرده اما امیدی نداشته است. آقای امراللهی به ما گفت که کل بیمارستان را رنگ بزنیم و دفتری هم به ما داد. به همت خیرین بخش ان آی سی یو تاسیس و در کل بیمارستان متحول شد.
موسس موسسه خیریه «کودکان فرشتهاند» خاطرنشان کرد: آدم دم دستی هستم. اگر کسی داوطلب دو روزه ما باشد، تلفن من را دارد و جوابش را میدهم. همین که وقت میگذارم و برخورد خوب میکنم باعث میشود که آدمها جذب موسسه شوند.
بدین ترتیب گروهی از جوانان در موسسهای با عنوان «کودکان فرشتهاند» در سال 1388 گرد هم آمدند شروع به فعالیت کردند و هر روز از سراسر کشور به این جمع افزوده شد.
موسوینژاد در مورد ایده و هدف موسسه خیریه «کودکان فرشتهاند» تصریح کرد: ایده ما این است که یک مکان درست کنیم که هر آدمی با هر شخصیت، وضعیت مالی و اعتقادی کار خیر انجام دهد. کاری نداریم طرف مسلمان است یا ارمنی یا زرتشتی و وارد بحث سیاسی هم نمیشویم. هدف ما خوشحالی بچههاست.
«کودکان فرشتهاند» به بچه ها و داوطلبان کمک میکند
وی ادامه داد: این موسسه، پناهگاه است و در اینجا به دو دسته کمک میشود: بچهها و دیگری داوطلبان. این جزء اهداف ماست. آنچه که جوانان در دانشگاه و مدارس یاد نمیگیرند، به آنها یاد داده میشود یعنی پرورش.
این خیّر جوان با بیان اینکه آقای امراللهی به من پیشنهاد کار بخش مددکاری بیمارستان بهرامی را داد، گفت: ایشان من را معرفی کرد و من استخدام شدم. با شروع کار «کودکان فرشتهاند» از آنجا بیرون آمدم اما دفتر ما هنوز آنجاست و به کودکان بیمار دارو و درمان میدهد، آنها را اردو میبرد و هرهفته برایشان جشن برگزار میکند.
سیدنصیر، کار خیر را به بهانه شادکردن کودکان بیمار آغاز کرد اما به مرور با رنجها و دردهای این بیماران آشنا شد. دیدش گسترش یافت و متوجه شد برگزاری جشن یکی از راههای نشاندن لبخند بر لب این کودکان است. پشت صحنه بیماری، دردهای زیادی است که اگر رفع شوند، شادی کودکان و خانوادههایشان پایدار خواهد شد.
«کودکان فرشتهاند» 32 تیم دارد
موسس موسسه خیریه «کودکان فرشتهاند» با بیان اینکه 32 تیم داریم، عنوان کرد: تیمهای بازسازی، کارناوال شادی، آموزش و پویش به ترتیب حدود ۱۷۰۰،۹۰۰ و ۵۰۰ و ۷۰۰ عضو دارد. بچههای بیمار به خاطر درمان و بستریبودن در بیمارستان از درس عقب میمانند و به خاطر همین افسرده میشوند. ما تعدادی دانشجو را جمع کردیم تا به این بچهها آموزش دهند. کار خیر را برای همه فراهم میکنیم، برای همین در شهرهایی از جمله تهران، ساری، کرمانشاه، ارومیه، همدان، قم و بجنورد شعبه داریم.
اگر انسان در پی یافتن کمال و به دنبال رشد باشد با ایستایی بیگانه میشود. این افراد از چالشها نمیترسند زیرا میدانند عیار انسان با گذر از این چالشها معنی پیدا میکند. سیدنصیر یکی از این افراد است. توقع او از زندگی بالاتر از این بود که به کارمندی ولو مددکاری رضایت دهد. او دنبال غنای روح خود بود تا اینکه راهنمایش در قالب کودکی بلوچ سر راهش قرار گرفت.
موسوینژاد با اشاره به اینکه کودکی با سوءتغذیه و چسبندگی مقعد را از منطقه «تلنگ» سیستان و بلوچستان به بیمارستان مفید آورده بودند، بیان کرد: آنجا بود که برای دیدن اوضاع تلنگ، راهی شدم. در هواپیما با فردی همصحبت شدم و خودش را فرماندار قصرقند معرفی کرد و برای بازدید، ماشین در اختیارم گذاشت. تلنگ ۷۲ روستا دارد. آنجا تصمیم گرفتم که این تکه از ایران را درست کنم و برنامهریزی کوتاهمدت و بلندمدت کردم.
خدمات و تحولآفرینی هشتسالۀ «کودکان فرشتهاند» در تلنگ
تلنگ، متفاوت از قصهای بود که تا آن موقع سیدنصیر شنیده و دیده بود. او مردمانی را دید که به راحتی لبخند میزدند در برابر سختیها لب گلایه نمیگشودند. تلنگ رنگ نامهربانی تهران را نداشت، همان جایی بود که روح بیقرار سیدنصیر در آن آرام گرفت. داوطلبان موسسه «کودکان فرشتهاند» با دستهای خالی اما مغزهای سرشار از ایده، هشت سال قبل پا به آن منطقه گذاشتند و به جای دنبال کردن کارهای تکراری، تحول آفریدند و دنیای کودکان آنجا را تغییر دادند.
مدیرعامل موسسه خیریه «کودکان فرشتهاند» با اشاره به اینکه هشت مدرسه در تلنگ ساختیم، گفت: در این منطقه حدود ۱۲ مدرسه را بازسازی کردیم و مجموعهای به نام دارالفنون با مساحت هشت هزار متر مربع تاسیس کردیم که کارگاههای مختلف از جمله سوزندوزی و تولید ترشیِ انبه دارد. همچنین یک سردخانه ۸۰ تنی راهاندازی و چندین خانۀ بهداشت احداث و بازسازی کردیم.
وی اظهار داشت: تلنگ، تحول یافته است به گونهای که در حال حاضر، آرزوی بچههایش، ساخت ربات و شرکت در مسابقات دوی قشم است. برای دختران کارآفرینی کردیم و میخواهیم آموزش برنامهنویسی را برای جوانان و نوجوانان داشته باشیم تا با یک لپتاپ همان جا بمانند، مهاجرت نکنند و کار داشته باشند.
قرار است بچههای تلنگ دماوند را فتح کنند
موسوینژاد درباه تیم «صحرابر» موسسه «کودکان فرشتهاند» تصریح کرد: کار این تیم شناسایی استعدادهای ورزشی در بین بچههای تلنگ است. بچههای ورزشکار تلنگ را جذب کردیم و برایشان یک مربی آنلاین هم ترتیب دادیم. خرداد سال آینده قرار است دماوند را فتح کنند. یک روز در فرودگاه آقای مهدویکیا را دیدم و گفت: «بچهها را بیاور تا با آنها کار کنیم.» کار، نشد ندارد. کار نشدنی وجود ندارد.
سیدنصیر توانست نسلی را به سرانجام رساند که سرکش است و آسان تن به کار نمیدهد، جوانان و جوانانی که چراهایشان بیش از بله است. افرادی که بر خلاف دهههای قبل فرمانپذیری را جزء فضیلت نمیدانند.
مدیرعامل موسسه خیریه «کودکان فرشتهاند» با این اعتقاد که نسل جدید بهتر از نسل من است، گفت: نسل جدید سوال میپرسد و می خواهد علت را بداند برای همین کار را بهتر و محکمتر انجام میدهد. این نسل قرار است کشور را آباد کند. مدیران ما ۷۰،۸۰ سال سن دارند و اعتقادی به نسل جدید ندارند. جوانگرایی که مدیران میگویند روی ۵۰ سالهها میچرخد. بچههای ۲۰ ساله پروژههایی انجام میدهند که مدیران اعتقادی به کارشان ندارند.
مهاجرت جوانان خیّر، غم بزرگ موسس«کودکان فرشتهاند» است
وی اظهار داشت: غم من این است که بچههایی دارم که هرسال دارند، کم میشوند و مهاجرت میکنند. یکی از بچههای ما به ترکیه رفته و جشنی در یکی از بیمارستانها برای کودکان برگزار کرده است. برایم تعریف کرد که شهرداری بودجه را داده و فرماندار به دیدنش آمده است و همه تا زانو جلویش خم شدند. او در آن مراسم به خاطر تفاوتی که در آنجا و ایران دیده است، گریه کرده بود. به من گفت: «یاد تو افتادم که باید برای برگزاری یک جشن با رعایت موازین کشور برای هفت ارگان نامه بزنی.»
موسوینژاد بیان کرد: بارها برای برگزاری جشن در بیمارستان، مدیر و رئیس بیمارستان و بخش پرستاری قبول کردند و روز جشن حراست مانع شده است. گاهی حراست، مدیر و رئیس بیمارستان قبول میکنند اما پرستاری میگوید امروز حالم خوب نیست و نمیتوانید جشن برگزار کنید. بچههای ما اینجا کار خیر را یاد گرفتند و خارج از وطن آن را به راحتی انجام میدهند .
اعتماد پدر به پسر، آینده او را ساخت. پدر نمیدانست که از این راه برکتی حاصل خواهد شد که جوانههایی به وسعت یک کشور سبز خواهد شد. جوانههایی که برخی با بیمهری درو شدند. عدهای توسط سیدنصیرالدین موسوینژاد سایهگستر شدند و اگر مراقب آنها نشویم در کشور دیگری ریشه میدوانند. آنچه امروز جامعه به آن نیاز دارد، زبان مشترک با نسلی است که سرشار از انرژی و سؤال است.
گزارش از مریم داوری
دیدگاههای بازدیدکنندگان
شهریار
سلام .خسته نباشید جوانمردان .من چگونه میتوانم با گروه همکاری کنم .آخر من هم روحیه لطیف و عاشق فرشته ها را دارم .فرهنگی بازنشسته هستم .شماره تماس ۰۹۹۱۹۳۳۱۳۴۴
خیر ایران
با سلام و احترام. میتوانید با موسسه خیریه «کودکان فرشته اند» به شماره زیر تماس حاصل فرمایید:
۷۷۸۹۱۶۵۹
ناشناس
کار خیر ارزشمند است و برای بچه ها ارزشمندتر .