به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی خیرایران، دهمین قسمت مستند «بومرنگ» در دومین شب سال جدید به زندگی بانویی پرداخت که در خانۀ خدا عهد میکند در صورت رفع مشکلش، یکچهارم درآمد خود را صرف کمک به بچههای نیازمند کند.
او از دل ناامیدی به سمت روزنی هدایت شد که به خاطر آن خلق شده بود. فاطمه نمیدانست مصیبت بزرگی که در آن گرفتار شده، داستانی است که خدا آن را از پیش نوشته است و از آن ریسمانی ساخته که یک سر آن را در دستان خودش گرفته و سر دیگرش را دور پاهای فاطمه بسته است. فاطمه نمیدانست که خدا با این مشکل، او را به سمت خودش میکشاند.
فاطمه دانشور؛ مدیرعامل موسسه خیریه مهرآفرین با بیان اینکه سالها پیش در خانه خدا با او عهدی بستم، گفت: مشکلی داشتم که فقط خدا میتوانست کمکم کند. آن زمان بچههای بدسرپرست را خیلی نمیشناختم و گفتم اگر مشکلم حل شود، یکچهارم درآمدم را صرف کمک به بچههای نیازمند میکنم.
خیلی زودتر از آنچه تصور میکرد مشکلش حل شد و جای مشکلات شخصی با درد و غم کودکان پر شد. همچنین، در مدت کوتاهی وضع مالی فاطمه آنقدر خوب شد که یکچهارم درآمدش، عدد بزرگی شد؛ طوری که باید برنامهای برای آن ترتیب میداد.
«مهرآفرین» در طبقهای از خانه پدرم شکل گرفت
دانشور با بیان اینکه زمانی که عهد کردم مهرآفرین را راه بیندازم نیاز به جایی داشتم، عنوان کرد: موضوع را با پدرم مطرح کردم و ایشان گفت: «از همین خانه شروع کن.» تغییراتی در طبقهای از خانه دادم تا شبیه خیریه شود. بارها پیش آمده بود که با مادر و خواهرم برای خرید میرفتیم و وقتی برمیگشتیم مادر متوجه میشد که گوشتهای فریزر کم شده است. پدر وقتی نیازمندی به درِ خانه میآمد ولو با دادن گوشت به او کمک میکرد.
وی اظهار داشت: از داشتهها و خانه پدریام مایه گذاشتم و به مواردی چون کودکان معلول و کودکان مبتلا به سرطان کمک میکردم. کمکم موضوع این خیریه دهان به دهان چرخید. روزی در سال ۱۳۸۴ یا یکسال قبلش بود که یک مادر، هراسان به خانه ما که یک طبقهاش را خیریه کرده بودیم، آمد و گفت که شوهرش دختران ۱۲ و ۹ سالهاش را ۶۰ هزار تومان فروخته است.
دانشور ادامه داد: این مسئله برایم باورپذیر نبود. یک ماه طول کشید تا دختران را پیدا کردیم و چیزی از روان آنها نمانده بود از بس که بارها در این مدت خرید و فروش شده بودند. متوجه اختلالات عمیق روانی پدر و اعتیاد او شدیم. مادر قهر کرده بود و پدر هم از فرصت استفاده کرده و دختران را فروخته بود.
فاطمه در خانهای لبریز از عشق و محبت بزرگ شده بود و خبر فروختن دو دختر توسط پدرشان برایش شوکآور بود اما این شوک راه را برایش روشن کرد. او باید خیریهای تاسیس میکرد مختص زنان و کودکان بدسرپرست.
درِ «مهرآفرین» بر روی بچههای بدسرپرست گشوده شد
دانشور با اشاره به اینکه مردم علاقهمند کمک به ایتام بودند و شناختی از بچههای بدسرپرست نداشتند، بیان کرد: این بچهها چون سرپرست داشتند مورد توجه قرار نمیگرفتند، حتی بسیاری از خیریهها نیز فقط از کودکان ایتام حمایت میکردند. در چنین شرایطی درِ مهرآفرین به روی این بچههای بدسرپرست باز شد. البته میخواستم کلمه دیگری جایگزین بدسرپرست کنم اما نتوانستم؛ به خصوص با ماجرایی که همان اوایل پیش آمد.
مدیرعامل مهرآفرین ادامه داد: به ما گزارش شد که پدری روی پسر سه سالهاش بنزین ریخته و او را آتش زده است. بعد از ۲۷ روز این کودک فوت کرد. من هر روز به او سر میزدم، آخرین بار که بالای سر کودک بودم، به من گفت: «بابا بد.» آنجا بود که فهمیدم جز «بدسرپرست» نمیتوانم کلمهای پیدا کنم. موارد زیادی دیدم که پدر و مادر مشکل دارند و بچهها را کتک میزنند اما باز بچهها به همان پدر مادر پناه میبرند. بدین ترتیب مهرآفرین، موسسه حمایت از کودکان بدسرپرست شد.
فاطمه، مددکار اجتماعی استخدام کرد و کار را رسماً پیش برد. هرچه جلو میرفت مسیر سختتر میشد به خصوص که برای کمک به بچههای بدسرپرست، حمایتهای قانونی وجود نداشت. فکر کرد علاوه بر یکچهارم درآمدش باید تمام توان خود را به این مسیر بیاورد زیرا بچهها علاوه بر پول، به چیزهای دیگری هم نیاز دارند.
دانشور با اشاره به اینکه در طول مسیر به موارد جدیدی برخورد میکردیم، افزود: تا سال ۹۲، ۹۳ با بچههایی برخورد میکردم که مادرشان سالم بود و میتوانست خانواده را حفظ کند اما پدر یا اعتیاد داشت، دچار اختلالات روانی بود و یا در زندان به سر میبرد. با حمایت از مادر، ستون خانواده حفظ میشد و ما هم برای بچهها حامی میگرفتیم. سال ۹۳ با پدیده نوتری مواجه شدم و آن، «زنانه شدن آسیبهای اجتماعی» بود.
به خاطر حل مشکلات اجتماعی در سطح کلان، وارد شورای شهر شدم
وی خاطرنشان کرد: میزان اعتیاد در زنان رو به افزایش بود و ما با مادرانی برخورد میکردیم که بچههای خود را میفروختند و یا رها میکردند زیرا اکثر آنها حاصل تجاوز بودند. در حقیقت ما با بچههایی مواجه شدیم که نه حمایت مادر را داشتند و نه حمایت پدر را و نه مؤسسهای حمایت از آنها را به عهده میگرفت. از طرفی با ضعف قانون نیز مواجه بودیم.
این خیّر با بیان اینکه گزارشهای زیادی در مورد کودکان بدسرپرست تهیه کردم و به نمایندگان مجلس دادم، گفت: آنها درگیر و در دل ماجرا نبودند. متوجه شدم در سطح کلان جامعه باید در مورد آسیبهای اجتماعی تصمیمگیری شود به همین دلیل سال ۹۲ در انتخابات شورای شهر تهران شرکت کردم و نماینده منتخب مردم شدم و کمیته اجتماعی تشکیل دادم تا اختصاصاً روی آسیبهای اجتماعی کار کنم.
وی که به تلاشهایش در دوران چهارساله شورای شهر نمره ۲۰ میدهد، تصریح کرد: توانم را روی کارتنخوابها و معتادان گذاشتم و آنجا بود که دیدم بچهها اجاره داده میشوند یا در خردهفروشی مواد از آنها استفاده میشود. در صحن شورای شهر در مورد این آسیبها صحبت کردم، چیزی که تا آن زمان تابو بود. حساسیت ایجاد شد و مسئولان پیگیر گزارشها شدند. وزیر بهداشت نیز حساس شد و ستاد کاهش آسیبهای اجتماعی را در وزارت بهداشت تشکیل داد.
دانشور با اشاره به اینکه عضو ثابت ستاد کاهش آسیبهای اجتماعی وزارت بهداشت شدم، بیان کرد: در این قسمت هم نمره خوبی در کارنامه زندگیم دارم. ما با مادران کارتنخواب و معتاد مواجه بودیم که برای زایمان به بیمارستان میآمدند و کادر درمان نوزادان را به این مادران میداد. نوزادان توسط مادر فروخته میشدند و یا رها و فوت میشدند.
مدیرعامل مهرآفرین اظهار داشت: وزارت بهداشت بخشنامهای به بیمارستانها ابلاغ کرد که اگر مادری با شرایط نامناسب برای زایمان آمد و رفتارهای پرخطر داشت، نوزاد را به او ندهند و به بهزیستی ارجاع دهند. این مسئله نوزاد را از آسیبهای پیشرو حفظ میکرد. همچنین بیمارستان ملزم به سمزدایی از نوزادِ مادرانِ معتاد شد.
سمزدایی از نوزادان معتاد و حمایت از احیای مادران معتاد
ورود به شورای شهر تحول بزرگی بود. حالا فاطمه نه فقط یک کارآفرین و فعال اجتماعی که عضوی از شورای شهر بود و میتوانست برای حل معضلات اجتماعی قدرت عمل داشته باشد. فاطمه بیش از پیش از طریق مشاهدات و تحقیقات میدانی با مشکلات اجتماعی از جمله اعتیاد زنان آشنا شد و بدین ترتیب تصمیم گرفت سمزدایی از نوزادان مادران معتاد را اولویت اصلی مهرآفرین قرار دهد. با تصویب بخشنامه وزارت بهداشت به بیمارستانها، مددکاری مهرآفرین به دو بخش اعتیاد و خانواده تقسیم شد. در بخش اعتیاد برای مادران مبتلا به اعتیاد و در بخش خانواده برای مادران سالم، پرونده تشکیل میشد.
دانشور با بیان اینکه مددکاری بیمارستان مادران معتاد و کارتنخواب را به ما معرفی میکرد، گفت: ما بیش از هزار و 300 نوزاد را سمزدایی کردیم و با دادن شیر خشک شرایط سلامتی را به آنها برگرداندیم. از طرفی بارها میدیدیم که نوزادان با کیسه زباله پوشک میشوند به همین دلیل در کنار شیر خشک، پوشک را هم قرار دادیم. در حال حاضر، دو هزار شیرخوار داریم که برای آنها به صورت هفتگی دو قوطی شیر خشک در نظر میگیریم که این امر چهار میلیارد تومان را به خود اختصاص میدهد. ما مادر و شیرخوار را پذیرش میکنیم به مادر کمک میکنیم که اعتیاد را ترک کند و شیرخوار را هم سمزدایی میکنیم.
این خیّر خاطرنشان کرد: ما با این مسئله مواجه شدیم که مادر معتادی که زایمان کرده است علاوه بر این نوزاد، بچههای دیگری در خانه دارد که در شرایط بدی به سر میبرند و علائم کودکآزاری بر روی جسم و روح آنها دیده میشود. بنابریان به صورت تخصصی به حوزه این بچهها ورود یافتیم.
«مهرآفرین» برای بقا و اثرگذاری بیشتر، مردمی شد
با ارجاع مادران معتاد به موسسه مهرآفرین برای آنها پروندهای تشکیل میشود. در بخش اعتیاد، مددکار جای مادر را پر میکند. مددکاران از شیر دادن به نوزاد تا واکسیناسیون و ثبت نام بچهها در مدارس را به عهده میگیرند. بدین ترتیب مهرآفرین توسعه یافت و فاطمه به این نتیجه رسید که رشد مهرآفرین در کاهش آسیبهای اجتماعی زمانی اتفاق میافتد که همراهی مردم را داشته باشد. وقتی مردم با آسیبهای اجتماعی آشنا شوند، میتوانند دیدهبان حقوق کودکانی باشند که در نزدیکی آنها مورد اذیت و آزار قرار میگیرند. حُسن دیگر مردمیشدن مهرآفرین، تضمین بقای آن بود.
مدیرعامل مهرآفرین با اشاره به مردمیشدن مهرآفرین بیان کرد: ممکن است اتفاقی برای من بیفتد، سنم بالا رود و فوت کنم. برای همین به فکر مردمیشدن مهرآفرین افتادم. مردم هم آمدند، حمایت کردند و با موضوع آشنا شدند. در تمام خشت خشت گذاشتن این خانهها کمک کردند و مهرآفرین گسترش یافت. الان مهرآفرین یک نهاد مردمی است که در آن جمعی به جمع دیگر کمک میکند و ما خیر جمعی را که ماندگار است، تجربه میکنیم.
تأسیس «مهدهای مهر» با هدف حمایت از کودکان بدسرپرست دو تا هفت سال
با ورود مردم در نقش حامی به مهرآفرین، فاطمه علاوه بر یکچهارم پرداختی خود، حمایت مردم را نیز داشت. حمایتها مشوق دانشور شد که به فکر قدمهای بعدی بیفتد تا اینکه گزارش نگرانکنندهای به دست او رسید. نوزادانی که در مهرآفرین به سر میبردند بعد از دو سال مجبور بودند به خانههایی برگردند که پاتوق معتادان بود و احتمال اعتیاد و اذیت و آزار آنها وجود داشت. پس باید فکری به حال بعد از دو سالگی نوزادان میشد. اینگونه بود که «مهدهای مهر» افتتاح شد که تحول بزرگی بود.
در «مهدهای مهر» قدم اول ارزیابی سلامت روان و قدم دوم اقدام برای درمان جسمی و روحی کودکان بود. خروجی مهدهای مهر حیرت انگیز بود حتی رشد شاخص هوش بچهها بعد از یک سال همه را شگفت زده کرد. بر این اساس این مهدها در سه شهر دیگر یعنی مشهد، کرج و ورامین راهاندازی شد که مدیریت آن بر عهده زهرا؛ خواهر فاطمه بود. در ساختمان مرکزی مهرآفرین نیز واحدی برای آموزش در نظر گرفته شده است که کلاسهای درسی در طول سال تحصیلی و کلاسهای متنوع در تابستان برای بچهها تشکیل میشود.
دانشور در مورد راهاندازی مهدهای مهر تصریح کرد: وقتی میدیدم که محیط خانهها ناامن است و به خاطر اعتیاد مادر و پدر، پاتوق معتادان شده است، مهدهای مهر را تشکیل دادم تا کودکان در مهرآفرین وقت بگذرانند و شاهد رفتارهای پرخطر والدین خود نباشند و آسیب نبینند. آموزش را برای بچههایی شروع کردیم که حتی اسم خود را نمیدانستند چه برسد به اسم رنگها و میوهها. آنها همچنین تحت مشاوره رواندرمانی قرار گرفتند و کمکم تغییر در رفتار آنها مشاهده شد.
کودکان زمانی به مهرآفرین پا گذاشتند که سن خردسالی را پشت سر گذاشته بودند. راهاندازی مهدهای مهر باعث شد که آموزش کودکان آسیب دیده از ریشه امکانپذیرشود اما مجدداً گزارشهای نگران کنندهای به فاطمه دانشور رسید مبنی بر اینکه بچهها بعد از مهدهای مهر و در هفت سالگی باید به مدرسه بروند و دوباره مجبور هستند در خانهای به سر ببرند که پاتوق معتادان است پس فاطمه دانشور دوباره به فکر توسعه افتاد.
ادامه دارد ( بخش دوم این برنامه، جمعه، سوم فرودین پخش میشود)
گزارش از مریم داوری
دیدگاههای بازدیدکنندگان
ناشناس
سلام خداوند این افراد خیر را حفظ کند. ممنون از عوامل برنامه و گزارش نویس که به زیبایی مطلب را نوشته.