جلوه‌های نیکوکاری در شعر «خواجوی کرمانی»
17 دی‌ماه روز بزرگداشت خواجوی کرمانی؛ شاعر ایرانی نامگذاری شده است. این  شاعر سرشناس که الهام‌بخش بزرگانی همچون حافظ بوده است، در اشعارش به  مضامین نیکوکاری و جود و کَرَم به عنوان فضیلتی الهی و ماندگار تأکید دارد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، 17 دی‌ماه روز بزرگداشت خواجوی کرمانی؛ شاعر سرشناس ایرانی نامگذاری شده است. خواجوی کرمانی که به نخل‌بند شاعران نیز شهرت دارد، در اواخر سدهٔ هفتم هجری در کرمان زاده شد. او در دوران جوانی خود جدا از کسب دانش‌های معمول روزگار، مسافرت را نیز در پیش گرفت و سفرهایی به اصفهان، آذربایجان، شام، ری، عراق و مصر داشت. او لقب‌هایی مانند «خلاّق‌المعانی» و «ملک‌الفضلا» نیز داشته‌ است. خواجو در نیمهٔ سدهٔ هشتم هجری در شیراز درگذشت و در همین شهر به خاک سپرده شد. به مناسبت  گرامیداشت این شاعر گرانسنگ، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدمهدی خانمحمدی، شاعر و پژوهشگر ادب فارسی یادداشتی اختصاصی در اختیار خیر ایران قرار داده است که به بیان جنبه‌های نیکوکارانه در شعر خواجو می‌پردازد. این یادداشت در ادامه از نظر می‌گذرد:

آمیختگی عرفان و شعر فارسی، فصل جدیدی را در تاریخ ادب ما گشود. این فصل با نام بزرگانی چون : سنایی، عطار، مولوی، حافظ و... مزّین شده است. از جمله بزرگان تصوف که در اوایل این فصل ادبیات، عرفان عملی را در ظرف زیبای شعر به مریدان تعارف کرد، خواجوی کرمانی است. خواجو در سرایش قوالب مختلف مانند غزل، مثنوی و قصیده یکی از سرآمدان روزگار خویش بوده اما شهرتش به غزل است. چرا که با غزل او می‌توان فاصله صورت و سیرت شعر سعدی تا حافظ را طی کرد. از این روست که برای فهم حافظ باید غزل خواجو را نوش کرد و به بسیاری از کلیدواژه های مشترکی مانند زهد ریایی، رند دردآشام، پیرمغان و.. پی برد.

 عرفانی که در شعر ما به بار نشسته و باغی شکوهمند شده، عرفان عملی است. طبعاً بین عرفان عملی و عرفان نظری رفت و آمدی است که ناخواسته صحبت از یکی، دیگری را به همراه دارد اما در نگاه کلی آنچه اشعار این بزرگان فرا روی ما می‌گذارند عرفان عملی است به این معنا که در این اشعار وظایفی که سالک باید نسبت به خود، جهان و خدا انجام دهدبه او گوشزد می‌شود. به همین دلیل می‌توان میان این عرفان و نیکوکاری رابطه‌ای عمیق یافت. چرا که نیکوکاری بیانگر نحوه ارتباط صحیح ما با جهان اعم از انسان‌ها ، طبیعت‌، حیوانات و... است. این مضامین را می‌توان به وفور در قوالب متنوع ادبیات عرفانی پیدا کرد و از خواندن آن لذت برد. البته زاویۀ نگاه عارف از تمامی این روابط تقرب الی الله است اما جدای از هدف، اشتراکات زیادی میان این دو وجود دارد. 

می‌توان در یک تقسیم‌بندی کلی اشعار آن دوره (دوره آمیختگی شعر و عرفان) را به دو بخش مهم تقسیم کرد: 

1-عشق

 در این دوره از یک سو با پر رنگ شدن قالب غزل و از سوی دیگر با ورود نگاه عرفانی، آسمانی به معشوق و بیان آن به زبانی زمینی و مردمی و به دور از اصطلاحات عرفانی، تصویر منحصر به فردی از عشق به ظهور رسیده که سراسر با نماد رمزگذاری شده است و معانی مختلفی پرده‌پوش الفاظ ظاهری شده اند. اشعار خواجو از لطافت و ظرافت بسیاری کامیاب است به همین جهت در میان آرایه‌ها، صنعت ایهام و جناس زیبایی خاصی به غزل او بخشیده و این هنرمندی سبب شده است که نکات عرفانی و آموزه‌های اخلاقی در لایه‌های باطنی شعر عاشقانه او مخفی باشد. همدلی، مهربانی، ببخشش و سایر مضامینی که می‌توان با عنوان نیکوکاری از آن‌ها یاد کرد از جمله معانی پوشیده در اشعار عاشقانه خواجوست؛ در درخواست‌هایش از معشوق، نحوه توصیف معشوق، بیان حال خویش، بسیاری از کلیدواژگان نیکوکاری وجود دارد که نشان می‌دهد شاعر ناخودآگاه و از عمق وجود خویش، تصویری مهربان و فطری از انسانی نیکوکار را به تصویر کشیده است.

معشوقی که مانند خداوند اهل بخشش و عفو است و از اشتباهات و گناهان خواجو می‌گذرد:

ببخش بر من مسکین که از خداوندان

همیشه عفو شود صادر و ز بنده ذنوب

معشوقی که همواره به دیگران توجه دارد و از عاشقان خود غافل نیست و جویای احوال آن‌هاست:

توقع است که از عاشقان بی‌دل و دین

نظر دریغ ندارند مالکان قلوب

معشوقی که همواره لبخند به لب دارد و این لبخند، دل‌های شکستۀ عاشقان را  ترمیم می‌کند:

به شکر خنده در احیای دل خسته دلان

لب جان بخش تو اعجاز مسیحا بنمود

معشوقی که مهربان است:

هم عفا الله صبا که عاشق را

خبر یار مهربان آورد

معشوقی که اگر چه خودش علت بیماری است اما توقع می‌رود که به عیادت بیماران خویش برود:

چه شود گر به عیادت قدمی رنجه کنی

که فغانم همه شب تا سحر از بیماری است

نمونه‌هایی است که نشان می‌دهد تصویر ذهنی خواجو از معشوق تصویری از انسانی نیکوکار است. یکی از عواملی که سبب به وجودآمدن این تصویر ذهنی از معشوق می‌شود، چیزی جز آمیختگی شعر و عرفان نیست. معشوق در این دوره حالتی خدای گونه دارد در نتیجه الگویی از یک انسان کامل است. این موضوع را می‌توان در سایر شاعران این دوره مانند سعدی و حافظ نیز جست. 

2-دوگانه مرگ و زندگی

 دوگانه مرگ و زندگی همواره در سراسر ادبیات سایه سنگینی انداخته و هر شاعری نسبت به این موضوع، موضع خویش را بیان کرده است. در این دوره نیز لاجرم شاعران به تنوع نسبت به آن اظهار نظرهای ذوقی و فلسفی کرده‌اند که اکثراً در همان پوشش عاشقانه مستور مانده و می‌توان گفت که سعادت در نگاه کلی شاعران این دوره، عشق است.

چنانچه حافظ می‌فرماید:

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند

 ولی اینکه مرادشان از این عشق چیست خود موضوع پیچیده دیگری است و هر کدام مصادیقی را برای خوشبختی برمی‌شمارند چنانچه حافظ در جای دیگر بندگی را سعادت می داند:

به داغ بندگی مُردن بر این در

به جان او که از ملک جهان بِه

عاشق این دوره همه چیز را از معشوق  می‌داند و هر کاری که می‌کند باید در راه رسیدن به معشوق باشد حال اگر این مقدمه را بخواهیم با عرفان هم سو کنیم به این نتیجه می‌رسیم که عشق به خداوند باید علت هر فعل عارف باشد. شاید بتوان گفت سایر مصادیق خوشبختی افعالی است که عارف برای عشق خداوند و رسیدن به او انجام می‌دهد.

خواجوی کرمانی نیز راه گذشتن از سر هستی را عشق می‌داند:

خواجو از عشق تو چون از سر هستی بگذشت

به وفات آمد و بر خاک درت کرد وفات

اما چنانچه بخواهیم به یکی از مصادیق سعادت در اشعار او توجه کنیم کرم‌کردن به دیگران و نکوکاری‌ست:

چو از کریم کَرَم مانَد و نکوکاری

خَنَک کسی که کَرَم کرد و تخم نیکی کاشت

شاعر کار خیر را چون درخت پر میوه‌ای می‌داند که با مرگ ما نیز زوال نخواهد داشت پس خوشا به حال کسی که دانۀ آن را بکارد.

جدای از ویژگی‌های شخصی و سبکی خواجو شاهد ابیاتی هستیم که در قالب ادبیات تعلیمی است و به موضوعات مختلفی که زیر مجموعۀ نیکوکاری‌ست می‌پردازد همانند جود و کرم کردن:

ای آن‌که تو را جود و مکارم کارست

وز چرخ برین خاک درت را عارست

امروز مرا به آتشی مهمان کن

زآن روی که میوۀ زمستان نارست

خواجو در این رباعی به زبان تعریض خطاب به کسانی که از طریق بذل و بخشش برای خود شهرتی دست و پا کرده‌اند می‌گوید که انعام و کمک بستگی به شرایط خاصی ندارد حتی اگر چیزی در خانه نداری، می‌توانی کسی که در سرمای زمستان است را به مهمانی دعوت کنی تا از گرمای خانه تو بهره‌مند شود.

از جمله موضوعاتی که خواجو به آن توجه داشته، تعادل داشتن در بذل و بخشش  است:

بذلی نه که در خانه بماند دیّار

بُخلی نه که از زرت نبینند آثار

خواهی که شوی ز سیم و زر برخوردار

چیزی بر و چیزی خور و چیزی بردار

خداوند متعال در آیه 29 سورۀ اسرا می‌فرماید: 

«وَ لَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا»

هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش مکن) و بیش از حد نیز دست خود را مگشای، تا مورد سرزنش قرارگیری و از کار فرمانی.

خواجو این مضمون آیه شریفه را در چهار مصراع رباعی خود آورده و به زیبایی بیان کرده است که حد بخشش را نگه دار و آنقدر انفاق نکن که کسی در خانه نماند و آنقدر بخیل نباش که هیچ کس بهره‌ای از اموال تو نبرد و اگر می‌خواهی خداوند روزی فروان به تو دهد آن را به سه دسته قسمت کن: قسمتی از آن را به دیگران ببخش، قسمتی از آن را صرف نیازهایت کن و قسمتی از آن را نگه دار و پس انداز کن.

اگرچه اکثر رباعیات خواجو غنایی و عرفانی است اما این دو رباعی نشان می‌دهد که خواجو در ادبیات تعلیمی نیز استاد بی‌بدیلی است. این تنوع موضوعی و زبان و صورت شعر او چه در ادبیات تعلیمی و چه در ادبیات غنایی به وضوح نشان می‌دهد که خواجو حد واسط سعدی و حافظ است. شعر خواجو را می‌توان از زوایای بسیاری نگاه کرد و از آن بهره‌ها برد چرا که او از سرآمدان روزگار خویش بوده‌ و در علوم و فنون مختلفی تبحر داشته است و تجربیات گسترده‌ای را که در سفرهایش کسب کرده، در قالب شعر پیش روی ما نهاده است.


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...