26 بهمن 1402
خریدکردن از دکان بی‌رونق، نشانۀ بخشندگی و جوانمردی است
اگر سعدی در زمانۀ ما می‌زیست، خرید از دکان‌های محله و مغازه‌های ساده‌تر  را به خرید از فروشگاه‌های زنجیره‌ای و «مال‌»ها ترجیح می‌داد؛ چراکه وی در  باب دوم بوستان حکایتی بس شیرین در باب فضیلت خرید از دکان بی‌رونق نقل  کرده و آن را مصداق بخشندگی و جوانمردی دانسته است.

 در این روزگار که چراغ‌های پُر زرق‌وبرق پاساژها و مراکز خرید، هوش از سر خریداران می‌برد، دکان‌های محلی و مغازه‌های ساده‌تر، بی‌رونق و کمرنگ شده‌اند. فروشندگانی که اکثراً سالمند هستند و نان از ترازوهای قدیمی و زنگی‌شان می‌خورند و مشتری‌های زیادی ندارند. نسل جوان هم که غالباً درگیر ظاهربینی و شیک‌پوشی و مُدگردی شده‌اند، طعم صداقت و سادگی دکان‌های کهنه و قدیمی را از یاد برده‌اند و این دکان‌ها روزبه‌روز بیشتر به فراموشی سپرده می‌شوند.

 بیایید کمی به عقب برگردیم! دوران کودکی و مزه‌ خوراکی‌هایی که بقال محل، مجانی به ما می‌داد را به یاد آوریم. این فروشندگان قدیمی که اکنون با عصا کرکره‌ آهنی مغازه‌ کوچکشان را بالا می‌برند، همان بقال‌های مهربانی هستند که نُقل‌ها و آدامس‌هایشان اغلب ته جیبمان بود. انصاف نیست نور غلیظ پروژکتورهای جدید فروشگاه‌ها و مغازه‌های لوکس امروزی، آنقدر کورمان کند که دیگر دکان‌های قدیمی را نبینیم و از آنها خرید نکنیم.

 اهمیت این نوع از نیکوکاری در ادبیات فارسی نیز بازتاب یافته است و برای نمونه می‌توان از «سعدی» که پیام‌آور مهربانی و انسانیت است یاد کرد. اشعار پندآموز او همیشه هوشمندانه بوده است و برای نسل‌های بعد هم تازگی دارد. فرمان‌روای ملک سخن، در یکی از اشعارش، حکایتی (1) را نقل کرده که گویا فقط برای زندگی امروزه‌ی نسل ما است.

در این حکایت، زنی نزد شوهر خود گلایه می‌کند که دیگر از بقال محله نان نخرد بلکه باید برود و از بازار گندم‌فروشان خرید کند؛ زیرا این بقال به جای گندم، جو می‌فروشد. یک هفته است که کسی صورت او را ندیده است و دلیل آن هم از ازدحام مشتری نیست، بلکه از ازدحام و انبوهی مگسان در اطراف او است که صورتش دیده نمی‌شود. ابیات سعدی دربارۀ این حکایت چنین است:

  • بزارید وقتی زنی پیش شوی/ که دیگر مخر نان ز بقال کوی
  • به بازار گندم‌فروشان گرای/ که این جو فروشی‌ است گندم‌نمای
  • نه از مشتری کز زحام مگس/ به یک هفته رویش ندیده‌ است کس

 شوهر آن زن با دلداری به زنش می‌گوید: ای روشنایی! مداراکن! آن بقال به امید اینکه ما از او خرید کنیم، اینجا دکان باز کرده است. رسم مردانگی نیست که سودش را از او دریغ کنیم. سخن زن درست است و به‌جا اما احسان، بخشش را اقتضا می‌كند. (2) شوهرش در اوج مهربانی و محبت و ادب، چه زیبا به همسر خویش پاسخ می‌دهد:

  • به دلداری آن مرد صاحب‌نیاز/ به زن گفت کای روشنایی بساز
  • به امید ما کلبه این‌جا گرفت/ نه مردی بود نفع از او وا گرفت

 مرد دانا احسان خویش را از پاسخ به همسر آغاز می‌كند. او همسرش را «روشنایی» خطاب می‌كند و این یعنی رعایت اوج محبت و عشق و احترام. چقدر زیبا سعدیِ شیرین‌سخن در پرده به ما می‌آموزد كه حتی هنگام توصیه‌كردن نیز باید با محبت و ملایمت پاسخ گفت و همسر و شریک زندگی را این‌چنین زیبا خطاب‌كردن، حرف دل سعدی و آمال او در روابط همسری است.
 

از دیگرسو، شوهر منكرِ «جو فروشی و گندم‌نمایی» بقال كوی نمی‌شود و سخن همسرش را تلویحاً تایید می‌كند، اما از همسر نكته‌یابش درخواست می‌كند كه بقال را در دل ببخشد و امیدش را ناامید نكند. همچنین آن مرد به همسرش پند می‌دهد که دنباله‌رو نیک‌مردان آزاده باش! هنگامی که به‌ پا ایستاده‌ای، دست آنان که بر زمین افتاده‌اند را بگیر. بخشش کن که مردان حقیقت آنهایی هستند که از دکان‌هایی که رونق ندارند خرید می‌کنند. اگر به راستی به دنبال شخص جوان‌مرد می‌گردی سرور بخشندگان «علی» است. سعدی در این‌باره می‌گوید:

  • ره نیک‌مردان آزاده گیر/ چو استاده‌ای دست افتاده گیر
  • ببخشای کآنان که مرد حقند/ خریدار دکان بی‌رونقند
  • جوان‌مرد اگر راست خواهی ولی‌ ست/ کرم پیشهٔ شاه مردان علی‌ ست

 جوان‌مردی سن و جنسیت نمی‌شناسد. کافی‌ است ما هم با عینک دیگری دنیا را ببینیم. نگذاریم مادیات و زرق‌وبرق‌های دنیای مدرن از انسانیت دورمان کند. ما هم می‌توانیم با برداشتن گام‌هایمان به سمت دکان‌هایی که دیگران از کنارش رد می‌شوند، جوان‌مرد باشیم.

یادداشت از دکتر عاطفه جعفریان

پی‌نوشت‌ها:

  1. بوستان سعدی، باب دوم در احسان
  2. پایگاه اینترنتی شعر فارسی

 

لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...