19 ارديبهشت 1404
بازخوانی یک حدیث از امام رضا (ع): «...مسلمانِ عاقل از رجوع حاجتمندان به وی خسته نمی‌شود»
 امام رضا (ع) در حدیثی نورانی یکی از ویژگی‌های ده‌گانۀ «مسلمانِ عاقل‌» را این معرفی می‌کنند که «هر چه حاجتمندان به او رجوع کنند، خسته نشود». یادداشت حاضر می‌کوشد به این پرسش پاسخ دهد که به راستی چرا از رجوع حاجتمندان خسته می‌شویم و چه باید بکنیم که از رجوع حاجتمندان خسته نشویم؟

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، سالروز ولادت امام علی ابن موسی الرضا (ع) از ایام باکرامت و باعظمت نزد ایرانیان است؛ امام رضا (ع) به عنوان نمادی از انسانیت که سیرۀ ایشان آکنده از مهربانی و بخشش بوده است، نه فقط نزد مسلمانان بلکه حتی نزد زرتشتیان و مسیحیان، جایگاهی بسیار رفیع دارد و مرقد نورانی ایشان، پناهگاه معنوی باورمندان به خدا و آخرت، از سراسر عالم است. 

 به مناسبت سالروز امام هشتم، اجمالاً به بازخوانی حدیثی مهم از ایشان می‌پردازیم که برای امروز و اکنون ما راهگشا خواهد بود. ابن شعبۀ حرانی در صفحه 708 تحف‌العقول در روایتی که درستی آن مورد مناقشه قرار نگرفته، آورده است که امام رضا (ع) فرمودند: «لا یَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَکُونَ فیهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَیْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. یَسْتَکْثِرُ قَلیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ، وَ یَسْتَقِلُّ کَثیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَیْهِ، وَ لا یَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْغِنى. وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَیْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ. ثُمَّ قالَ(علیه السلام): أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قیلَ لَهُ: ما هِىَ؟ قالَ(علیه السلام): لا یَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَیْرٌ مِنّى وَ أَتْقى».

 یعنی: «عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که 10 خصلت را دارا باشد: 1. مردم از او، امید خیر داشته باشند 2. از بدى او در امان باشند  3. خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد 4. خیر بسیار خود را اندک شمارد 5. هر چه حاجتمندان به او رجوع کنند، خسته نشود 6. در عمر خود از دانش‌طلبى خسته نشود 7. فقر در راه خدایش از توانگرى (توأم با فساد) محبوب‌تر باشد 8. خوارى در راه خدایش از عزّت با دشمنش محبوب‌تر باشد 9. گمنامى را از پرنامى خواهان‌تر باشد. سپس فرمود: دهمى چیست؟ حاضران گفتند: چیست؟ 10- فرمود: احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است».

 امام رضا (ع) در این حدیث نورانی اولین شروط یک «مسلمان عاقل» را این می‌داند که مردم از او، امید خیر داشته و از «شر رسانی» او در امان باشند. همینجا مشخص می‌شود که به صرف مسلمان بودن، عقل، کامل نیست بلکه عقلانیت، زیوری ست که انسان باید آن را به خود بیاراید و اسلامِ خود را با آن تکمیل کند. اعجاب آور اینست که «خیر رسانی» و پرهیز از «شر رسانی» که امروز در جوامع مختلف به عنوان ضرورت زندگی بشر مدرن مورد تأکید است، به عنوان اولین شروط «مسلمانِ عاقل» معرفی می‌شود. 

 دو شرط بعدی هم مربوط به خیر رسانی است: خیر اندک دیگران را بسیار بشمارد و خیر بسیار خود را اندک. این دو توصیه نیز کارکردهای بسیار زیادی در جامعه دارد اما شاید مهمترین کارکردشان این باشد که با «بسیارشمردن خیر دیگران» روحیۀ سپاسگزاری و قدرشناسی در جامعه تقویت می‌شود و انسان‌ها، خوبی‌های یکدیگر را همواره پیش چشم خود یادآوری می‌کنند و بدین سان ضمن گسترش مهربانی و دوستی در جامعه، از احتمال نزاع و دودستگی و بدبینی کاسته می‌شود. همچنین «کم‌شمردن خیر خود» باعث می‌شود که انسان، مدام بر خیر رسانی خود به دیگران و افزایش احساس مسئولیت اجتماعی خود بیفزاید و همواره خدمت به جامعه را ارتقا دهد. 

  امام رضا (ع) در ادامه شرطی را معرفی می‌کنند که کانون اصلی یادداشت حاضر است: «هر چه حاجتمندان به او رجوع کنند، خسته نشود ...»، گرچه شروط بعدی نیز هرکدام به شکل غیر مستقیم یا مستقیم به خیر رسانی مربوط هستند، اما توضیحاتی تفصیلی لازم دارند که از مجال این نوشتار خارج است لذا یادداشت حاضر در ادامه بر همین شرط پنجم متوقف می‌ماند و می‌کوشد به این پرسش پاسخ دهد که به راستی «چرا از رجوع حاجتمندان خسته می‌شویم و چه باید بکنیم که از رجوع حاجتمندان خسته نشویم؟»

 در پاسخ به این چرایی، می‌توان پنج دلیل عمده را صورتبندی کرد و به موازات این چهار دلیل، چهار پیشنهاد کاربردی ارائه داد؛ پیشنهاداتی که از دانش محدود و تجربۀ زیستۀ نگارنده نشئت می‌گیرد و بی شک سایر کنشگران و دغدغه‌مندان می‌توانند با دانش و تجربۀ وسیع‌تر خود بر این فهرست بیفزایند. 

دلایل منطقی خستگی از رجوع حاجتمندان

دلیل اول، کمبود وقت و انرژی است؛ غالباً ما در زندگی روزمرۀ خود آنقدر درگیر پیگیری امورات مختلف کاری و شخصی هستیم که برای پاسخگویی و تعامل با حاجتمندی که به هر طریقی به ما مراجعه کرده است، وقت و انرژی نداریم.  

 دلیل دوم، بی اعتمادی و کمبود اطلاعات است. در شرایطی که انواع و اقسام کلاهبرداری‌ها و دروغ‌گویی‌ها را در جامعه مشاهده کرده‌ایم و در وضعیتی که ابزاری برای صحت‌سنجی در اختیار نداریم، دچار تردید و شک و این سؤال بزرگ می‌شویم که اساساً چرا و چگونه باید به فردی که رجوع کرده است، اعتماد کنیم؟ 

 دلیل سوم، نداشتن ابزارهای لازم برای کمک‌رسانی بخصوص «ثروت» است. اکثر ما با حقوق یا درآمد کارمندی و کارگری، امکان اینکه حوائج افراد رجوع‌کننده را که عمدتاً به شکل مستقیم با غیرمستقیم با «پول» حل می‌شود، حل کنیم. 

 دلیل چهارم و شاید از همه مهم‌تر، نداشتن باور و انگیزۀ کافی برای کمک به «دیگری» و رفع حوائج مراجعه‌کنندگان است. گاهی نیز این باور هست اما مثل پاندول، می‌رورد و می‌آید و مثل یک نمودار سینوسی، بالا و پایین می‌شود و در ما ثبات ندارد. 

چه کار کنیم از رجوع حاجتمندان خسته نشویم؟

 پیشنهاد اول از یکی از آیات قرآن در سوره معارج نشئت می‌گیرد که بیان می‌دارد: والذین فی اموالهم حق معلوم، للسائل و المحروم. یعنی مومنان کسانی اند که در اموالشان، «سهمی معلوم» برای درخواست‌کننده و محروم وجود دارد. از همین امر می‌توان وام گرفت و گفت: مؤمن باید در وقت و برنامۀ روزانه یا هفتگی خود نیز «سهمی معلوم» به درخواست‌کننده و محروم اختصاص دهد؛ چه اینکه امروز، «وقت» انسان، «قیمت» دارد و همین اختصاص برنامه‌ریزی‌شدۀ وقت، اگر مصداق اختصاص سهمی معلوم از اموال نباشد، کم از آن نیست. 

 پیشنهاد دوم اینست که برای حل مشکلات بی اعتمادی، از ابزارهای ساده و متعارف صحت‌سنجی حتماً استفاده شود. یعنی باید اصولی برای خود گذاشت و از آن اصول کوتاه نیامد، در عین حال، وسواس و تجسس بیش از حد نیز برای اختصاص یک کمک معمولی و متعارف نباید به خرج داد (مگر اینکه ارزش کمکی که قرار است ارائه شود بسیار بالا باشد که در اینصورت به بررسی بسیار جزئی تر نیاز می‌شود). در مورد کوتاه نیامدن از اصول می‌توان به یک مثال ساده اشاره کرد: مثلا کسی که با ادعای بیماری مراجعه می‌کند حتما باید اصل مدارک پزشکی روزآمد خود را ارائه کند و نتیجۀ استعلام از بیمارستان یا پزشک معالج فرد نیز، نیازهای فوری او را تأیید کرد. این‌ها اصولی است که باید رعایت شود و کوتاه‌آمدن از آن و یا افزودن بر آن (در موارد متعارف) ضرورتی ندارد.  

 پیشنهاد سوم اینست که ما ابزارهای کمک رساندن به دیگران تنها به ثروت محدود نکنیم، علاوه بر ثروت، مواردی همچون: قدرت، تسهیلگری و سازماندهی نیز می‌تواند ابزارهای ما برای کمک باشد. ممکن است ما از یک قدرت اجتماعی یا سیاسی یا سازمانی برخوردار باشیم و بتوانیم بواسطۀ اختیاراتی که داریم، مشکلی را از کسی حل کنیم. همچنین نباید گمان کنیم که همۀ مشکلات حاجتمندانی که به ما مراجعه کرده اند، باید به دست خود ما حل شود، بلکه در اکثر موارد می‌توان با تسهیلگری و واسطه‌گری فرد مراجعه‌کننده را به یک سازمان مردم‌نهاد یا خیریۀ تخصصی، ارجاع داد و یا اطلاعات و مشاورۀ لازم در اختیار فرد حاجتمند قرار داد که چگونه مشکلش را از طریق نهادهای حمایتی حل کند و یا خیریه‌های مختلف را برای حل مشکل یک حاجتمند، سازماندهی کرد.  به این منظور باید اذعان کرد که ما در سطح کلان کشور به «نظام ارجاع خِیر» (همچون نظام ارجاع سلامت) نیاز داریم؛ به این معنا که دفاتری باشد که افراد برای نیازهای خود مراجعه کنند و در آنجا مشاوره دریافت کنند و بر اساس نیازشان، با کمک تسهیلگران به سازمان‌های مردم‌نهاد، خیریه‌های تخصصی و سایر نهادهای حمایتی متصل شوند. حالا که در کشور، نظام ارجاع خِیر وجود ندارد و بنظر میرسد تا ایجاد آن نیز خیلی فاصله داشته باشیم، بهتر است هرکس خودش در پیرامون خود، یک نظام ارجاع خِیر شخصی ایجاد کند و بتواند همواره در موضوعات مختلف، تسهیلگری‌های مفید انجام دهد. 

پیشنهاد چهارم و پایانی، در راستای اینکه چگونه انگیزه و ایمان خود را برای کمک به دیگری حفظ کنیم، چیزی جز «تذکار» و فعال کردن مکانیزم «یادآوری» در درون انسان نیست. به قول مرحوم داریوش شایگان؛ اندیشمند معاصر، «ما امروز فکر داریم اما ذکر نه»، یعنی در مورد همه چیز فکر می‌کنیم اما همین فکرها را نمی‌توانیم با یک مکانیزم، به شکل ثابت و منظم خود یادآوری کنیم. همۀ ما می‌دانیم که مثلاً مرگ، قطعی و حتمی است اما آن را از یاد می‌بریم، به همین خاطر است که در آموزه‌های دینی توصیه شده است که به قبرستان‌ها و گورستان‌ها زیاد سر بزنید و یادآوری کنید. در موضوع مورد بحث نیز باید به شرایط جامعه، مدام نگریست و فکر کرد و یادآوری کرد که: این جامعه، با این حجم از مشکلات و ناترازی‌های مختلف، راهی جز مشارکت فعال همۀ ما در حل مشکلاتش ندارد و یکی از راه‌های مشارکت فعال در جامعه، اینست که به نیازهای انسان‌های مشابه خودمان بی تفاوت نباشیم. گاهی باید به مراکز درمانی دولتی که در آن کودکان مبتلا به سرطان و بیماران روزها و ساعت‌ها در صف انتظار هستند، مراجعه کنیم و گاهی باید به مراکز نگهداری از ایتام و سالمندان و معلولان و گاهی نیز باید به حاشیه‌های شهر و کوره‌های آجرپزی و سکونتگاه‌های مطرود و مهجور برویم و مشکلات هم‌نوعان را از نزدیک مشاهده و لمس کنیم تا احساس مسئولیت اجتماعی در ما زنده بماند. 

   

به قلم مجتبی اصغری، سردبیر


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...