پاتوق «حال خیلی خوب»؛ زیرساختی اجتماعی برای سالمندان تهرانی

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، کشور ما آهستهآهسته روبهپیری میرود و مواجهه با سالمندی نیز نیازمند آگاهی و شناختی دقیق است. برای ما ایرانیها که تا سالها ملت جوانی بودهایم و نمیدانستیم با جوانی جمعیت چه کنیم و چگونه از آن به نفع فرد و جامعه بهره ببریم، مشکل پیری موضوعی نوظهور است.
در محله یوسفآباد، در حوالی میوهوترهبار نظامیگنجوی، پارکی به همین نام وجود دارد که پاتوقی صمیمی و جمعوجور است؛ جایی که افراد بالای شصت سال دور هم جمع میشوند تا روزگار را با امید و نشاط تجربه کنند. این پاتوق در آغاز خلوت و ناشناخته بود، اما اکنون چراغ شادی و نشاط در آن روشن است و میعادگاه سالمندان است.
چندی پیش، به مناسبت دومین سال تأسیس موسسه مردمنهاد «پاتوق حال خیلی خوب» و نیز روز جهانی سالمند، جشنی دوستانه و صمیمانه با حضور سالمندان، میانسالان محله و مسئولان عالیرتبه شهرداری تهران و سازمان بهزیستی از جمله ریاست سازمان بهریستی کشور در محل پاتوق برگزار شد. در ادامه گفتوگویی با مدیران و بنیانگذاران پاتوق حال خیلی خوب را میخوانید. آقای طهرانی و همسرشان خانم حسینی و خانم دلگشا به اتفاق دو همکار دیگرشان پاتوق حال خیلی خوب را میگردانند. در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
-شما چندنفر که خودتان جوان هستید، چطور به فکر سالمندان افتادید؟
ما در اصل یک شرکت درمانی هستیم. پدر من و مادر آقای طهرانی که از مادربزرگ نودوچهارساله آقای طهرانی مراقبت میکند، اولین انگیزه ما برای ورود به جهان سالمندی بودند؛ بعد از فوت عزیز سالمندمان، این دغدغه در ذهنمان شکل گرفت که این مشکلات برای خانوادههای دیگر کمتر شود. این شد که کارهای درمانی و پرستاری سالمندان را آغاز کردیم.
به خانه سالمندان سر زدیم و دریافتیم بسیاری از سالمندان بعد از بازنشستگی، ترک محیط کار و ندیدن دوستان و همکارانشان احساس تنهایی و افسردگی میکنند و همین مساله زمینهساز بیماریهای روانی و جسمی است. حدود دو سال کشورهای مختلف را رصد کردیم تا ببینیم آنها چگونه برای سالمندان خدمات ارائه میدهند.
-چگونه پاتوق حال خیلی خوب شکل گرفت؟
طرح پاتوق را به شهرداری ارائه دادیم. در همه کشورها شهرداریها اماکنی برای همین مقاصد دارند. در یکی دو سال اول جدی گرفته نشدیم، اما درنهایت بهعنوان طرح پایلوت پذیرفته شدیم و شروع به کار کردیم. ما سه نفر در کنار پنج نیروی انسانی کرکره پاتوق را بالا کشیدیم. هزینهها را از جیبمان دادیم و انتظار داشتیم بعد از موفقیت، طرح در سطح وسیعتر گسترش یابد.
پس از مدتی، به دلیل نبود حمایت مالی کافی و بالا رفتن هزینهها از جمله اجارهبهای همین مکان، تصمیم گرفتیم فعالیتمان را تعطیل کنیم که با اعتراض شدید سالمندان مواجه شدیم. در نهایت شهرداری اجازه داد در همین مکان ادامه دهیم اما بدون بودجه مشخص و با پوشش هزینهها بهصورت شخصی.
-نتایج فعالیت شما چگونه بوده است؟
حال عمومی سالمندان بسیار بهبود یافته است. بسیاری از آنان که پیشتر قرصهای آرامبخش مصرف میکردند، اکنون به حداقل مصرف قرص در روز رسیدهاند. حتی افرادی که بیماریهای قلبی داشتند، با توصیه پزشکان از میزان داروهایشان کاسته شده است.
درادامه روند فعالیتهایمان، دریافتیم که مراقبتهای درمانی تنها بخشی از نیازهای سالمندان است؛ بلکه بخش مهمتر، حمایتهای روانی و اجتماعی است. بسیاری از آنها پس از بازنشستگی و جداشدن از محیط کار و دوستان، بهشدت به ارتباطات انسانی نیاز دارند. تنهایی و انزوا موجب بروز بیماریهای روحی میشود و کیفیت زندگی سالمندان را کاهش دهد. به همین دلیل در طرح «پاتوق حال خیلی خوب» تلاش کردیم فضایی ایجاد کنیم تا سالمندان بتوانند دور هم جمع شوند، گفتوگو کنند، شادی را تجربه کنند و احساس تعلق و حمایت اجتماعی را بچشند.
در این مسیر، علاوه بر درمانهای جسمی که تا حد زیادی رایگان ارائه میشود، خدمات روانشناسی و مشاوره نیز به صورت مستمر در پاتوق ارائه میشود. ما شاهد بودهایم برخی از کسانی که پیشتر به صورت مکرر از داروهای آرامبخش استفاده میکردند، اکنون با توجه به حمایتهای روانی کمتر به دارو نیاز پیدا میکنند و کیفیت زندگیشان بهبود چشمگیری یافته است.
-چالش بزرگ شما چیست؟
نبود حمایت مالی از سوی نهادهای مرتبط و نداشتن اسپانسر دشواریِ بزرگ امروز ماست. ما یک سال همین ملک را اجاره کردیم، نیروها را بهصورت داوطلبانه یا با حداقل حقوق بهکار گرفتیم و تمام هزینهها را به شکل مسئولیت اجتماعی بر دوش کشیدیم. اما این چرخه پایدار نیست و خاموشی این پاتوق، بهمعنای قطعشدن روند حمایت و شادی برای سالمندان خواهد بود.
مسئولان بهزیستی و شهرداری وعده حمایت دادهاند، ولی هنوز این حمایت به شکل ملموس و پایدار محقق نشده است. علیرغم همه مشکلات، سالمندان محله درخواست میکنند که فعالیتها همچنان ادامه یابد و خودشان نقش مهمی در حفظ و تداوم این پاتوق ایفا میکنند.
امید داریم با افزایش آگاهی جامعه و حمایتهای نهادها، این طرح بتواند بهعنوان الگویی موفق، در سایر مناطق کشور نیز گسترش یابد و سالمندان بیشتری از فضای پرامید و حمایتی آن بهرهمند شوند.
-عضوگیری پاتوق چطور بود؟
بسیاری از سالمندان ما به «تنهایی مزمن» دچارند و حتی برخی دیگر به دلیل مشکلات جسمی نمیتوانند به پارک بروند و از هوای آزاد بهرهمند شوند. بنابراین تصمیم گرفتیم پاتوقی را راهاندازی کنیم تا سالمندان در فضایی سرپوشیده و امن _که در تابستان خنک و در زمستان گرم است_ دور هم جمع شوند.
پاتوق در محله نظامی گنجوی و کنار ساختمان پارک واقع شده و اکنون یکی از مکانهای اصلی تجمع سالمندان محله است. البته ساختمان نیازمند تعمیرات است که امید داریم هر چه زودتر این مشکل برطرف شود. زنها و مردهای بازنشسته، تنهایی یا با دوستانشان به پارک میآمدند، اما پارک نمیتواند محل خوبی برای تشکیل حلقههای دوستی و آموزشی بشود. کار عضوگیری را از همین پارک شروع کردیم. رفتهرفته آدمهای بیشتری آمدند.
الان در گروه واتساپیمان نزدیک به ۴۶۰ نفر عضو داریم که حدود ۸۰ تا ۹۰ نفرشان عضو ثابت حالِ خیلی خوباند. دوشنبهها تا حوالی در ورودی، صندلی میچینیم و ممکن است تعداد شرکتکنندگان بین ۲۰ تا ۴۰ نفر متغیر باشد. هر روز کاری حداقل ۱۵ تا ۱۶ عضو به اینجا میآیند که بیشترشان را سالمندان تنها تشکیل میدهند.
ما حتی مراجعهکنندگانی داریم که کمتر از ۶۰ سال دارند؛ مثلاً خانمی ۵۴ ساله به پاتوق میآید که بسیار فعال است و ما از این استقبال خوشحالیم. اعضای ما غالبا ۶۵ تا ۸۰ سالهاند. بزرگترین عضو ما ۹۳ سال دارد که همراه همسرش به برنامهها میآید؛ آقای ضیایی ۹۳ ساله و همسرش مهربانخانمِ ۸۸ ساله که امروز با حضور رئیس سازمان بهزیستی کشور برایشان جشن گرفتیم.
-چه برنامههایی در پاتوق برگزار کردید؟
پارسال برنامهای شبیه «اولیا و مربیان» برگزار کردیم و از سالمندان دعوت کردیم تا با فرزندانشان در این برنامه شرکت کنند. دعوتهای چاپی را به اعضای سالدارمان سپردیم تا با فرزندانشان به پاتوق بیایند. برخی از بچهها در خارج از کشور با اسکایپ به جلسات ما وصل شدند. در این جلسات، بچهها گزارش دادند که پدر و مادرشان از نظر اخلاقی بهتر، شادتر و فعالتر شدهاند.
مثلاً مادری را داشتیم که قبلاً حتی از خانه بیرون نمیرفت و از دیگران میخواست برای خانه نان بخرند، اما حالا خودش میرود ترهبار و از پس انجام کارهایش برمیآید. این تغییرات بهخاطر تمرینهای سبک ذهنی و جسمانی است که ما همراه سالمندان انجام میدهیم تا عضلات و ذهن آنها قوی شود.
اجازه نمیدهیم آنها حس کنند که بهدردنمیخورند؛ برعکس، تلاش میکنیم تا زندگیشان پرنشاط و مستقل باشد. برنامههای ما در گردشگری سالمندان هم فعال است؛ تا شهریور، بیستمین تورمان را برگزار کردیم. تورهای ما هم داخلی (تهران) است و هم سفرهای چندروزه برونشهری.
واقعیت این است که سفر مشترک پدرومادر با فرزندانشان همیشه مورد رضایت آنها نیست؛ زیرا خواستهها و تواناییهای آنان متفاوت است. برای مثال، جوانترها دوست دارند به کوه و ارتفاعات بروند، ولی وقتی پدر یا مادر همراهشان باشد، ممکن است نتوانند به دلخواه خود عمل کنند و برعکس والدین ممکن است در سفر بهدنبال سکون و یکجانشینی باشند.
ایده گردشگری با اعضای پاتوق حال خیلی خوب با مخالفت عدهای از فرزندان سالمندان مواجه شد. مثلاً پسر یکی از اعضا که پزشک هستند، ابتدا بهشدت مخالفت کردند، اما پس از توضیحات من درباره تمهیداتی که پیشبینی کردهایم و حال خوب والدینش در سفر، نظرش برگشت و رضایت داد. آنها از روند مثبت تحولات والدینشان حیرت میکردند. ما بهازای هز پنج نفر در سفر، یک کارشناس داریم که مراقب وضعیت سالمندان است. حتی خودم هر نیمساعت وضعیت آنها را بررسی میکنم تا اطمینان حاصل شود، هیچگونه مشکلی پیش نیاید.
قبل از سفر، سرویس بهداشتیهای مسیر را که مناسب سالمندان است، بررسی میکنیم و در تمام مدت مراقبتهای کامل صورت میگیرد. این مراقبتها از فشار و خستگی احتمالی جلوگیری میکند و باعث میشود سالمندان تجربهای امن و دلپذیر داشته باشند. ضمن اینکه ما فقط مسئولیت سفر را برعهده میگیریم و هیچگونه نفع شخصی از راه سفربردن پاتوقیها بهدست نمیآوریم و همه هزینهها سفر مسیر، غذا و اقامتگاه مناسب میشود. همین مراقبتها و دلسوزیها باعث میشود فرزندان به ما اعتماد کنند.
-روند بروز تغییرات در میان اعضا چگونه است؟
یکی از سالمندانی که ما مراقبتش بودیم، در ابتدا مبتلا به نوعی بیماری حرکتی و شناختی بود. سلامکردنش بسیار دشوار بود و فقط میتوانست عدد سه را بگوید، اما کمکم پیشرفت کرد.
دوشنبهها روز آوازخوانی در پاتوق بود و همه سالمندان گرد هم جمع میشدند و میشوند تا ترانهها و آوازهای قدیمی بخوانند. یکی از آنان شعری را در گوشیاش بارگذاری کرده بود و میتوانست آن را بخواند. این فرد همان مردی بود که روزی روی سلامکردن هم نداشت. این انگیزه و شادی باعث شد ما به ادامه کار امیدوار شویم، هرچند که مشکلات زیادی داشتیم و هنوز هم داریم.
-آیا آوازه پاتوق به گوش فضاهای رسمی کشور رسیده است؟
خدا را شکر در شش ماه اخیر، اسم ما در ارگانهای مختلف پیچیده است. چند مشاور و مسئول از سازمان بهزیستی حرفهایمان را میشنوند. ما بسیار تلاش کردیم تا به این جایگاه برسیم؛ نه برای خودمان، بلکه برای سالمندان.
-مهمترین نیاز سالمندان چیست که باید برآورده شود؟
هنوز نتوانستهایم نیازهای سالمندان را برآورده کنیم. خدا را شکر از نظر مالی مشکل چندانی نداریم و میتوانیم از عهده خودمان بر بیاییم، مگر سالمندانی که بیماری دارند و نیازمند مراقبت خاص هستند. بهنظر من مهمترین نیاز سالمندان، توجه و همراهی است؛ به خصوص سالمندی که تنها در خانه است. این تنهایی به جرأت میتوانم بگویم منشأ تمام مشکلات سالمندان است. انزوا، تنهایی و نبود همراهی بزرگترین محرومیت آنهاست.
یک مثال از آشنایان خودم میزنم. خانه بزرگی از بزرگان جمع شده بودیم، همه گرم صحبت بودیم. ولی بعد از مدتی که صحبتها کمرنگ شد، سالمند جمع شروع به شکایت کرد: «پا و کمرم درد میکند.» یک بار جوانی در جمع پرسید: «مادر چه شده؟» سمت آن سالمند که ناله میکرد، رفتم تا بشنومش. در جمع خانواده، کسی متوجه نبود که او به توجه نیاز دارد. آن لحظه فهمیدم همین توجه ساده چقدر برایش اهمیت دارد. آنها به پول یا چیزهای دیگر نیاز ندارند، فقط همان همراهی و توجه کافی است. مثل بچهها که وقتی دور هم جمع میشوند، گاهی بهانه میگیرند و اذیت میکنند، سالمندان هم اینطورند؛ فقط خواستهشان توجه ماست و بودن کنارشان. چیز دیگری نمیخواهند.
من همسایهای دارم که خانمی ۷۹ ساله است. هفتهای چند بار پیشش میروم، با هم منچ بازی میکنیم و حرف میزنیم.
-در شهرهای دیگر هم مراکزی چون پاتوق وجود دارد؟
در شهریار گروه یا مرکزی هست که شبیه ماست؛ با هم در ارتباطیم، ولی حمایتها ناکافی است. متأسفانه در همایشها صحبت زیادی میشود، اما بعد همهچیز فراموش میشود. به نظرم باید آدمهایی پیدا شوند که واقعا به فکر سالمندان باشند و به امید دولت ننشینند. ما خودمان باید برای کسانی که ما را تربیت کردهاند، کاری بکنیم.
-ساعت کاری پاتوق چگونه است؟
ما برنامههای متنوعی داریم؛ شنبه تا چهارشنبه از ۹ صبح تا حوالی ۱۴ الی ۱۴:۳۰ درِ پاتوق باز است. بعضی از بعدازظهرها هم کارگاه، ایونت، بازیهای سرگرمی، دورهمیها و خاطرهگویی برگزار میکنیم.
مثلاً شنبهها روز بازی، سرگرمی و خاطرهگویی است. هر روز برنامه خاص خود را داریم که سالمندان در آنها حضور فعال دارند و آموزشهای لازم را میبینند.
ما کارگاههایی برگزار میکنیم تا برنامهها یکنواخت نشوند و تنوع داشته باشند. مثلاً روزی که بچهها بلند شدند گفتم: «بچهها بریم بازی کنیم!» همه اعضا جیغ زدند و خوشحال شدند، که بازی کنیم. ما حدود دویستوهشت بازی مخصوص سالمندان طراحی کردهایم و انشاءالله قصد داریم لیگ ورزش سالمندان راهاندازی کنیم. این لیگ در سطح تهران و بهصورت همزمان در سراسر شهرستانها برگزار میشود. بازیهای طراحیشده برای تقویت ذهن و عضلات سالمندان است و آسیبی برایشان ندارد.
ما متوجه شدیم که سالمندان اول از همه توجه میخواهند، وقتی که به آنها توجه میکنیم، کودک درونشان که سالها سرکوب شده، دوباره زنده میشود و هیجان و شادیشان فوران میکند. وقتی مسابقه برگزار میکنیم اینقدر زیبا رقابت میکنند، حتی گاهی تقلب میکنند و این دلنشین است. کودکان را بسیار دوست داشتم، ولی از وقتی با سالمندان کار کردم، واقعاً بیشتر دوستشان دارم. هم بهقدر کافی تجربه دارند و هم شور کودکانه.
-از خاطراتتان با اهالی پاتوق بگویید.
در سالگرد ازدواج من و همسرم، یکی از سالمندان غافلگیرمان کرد و کیکی تهیه کرده بود. همچنین یک بار میخواستند ما مدیران را از گروه واتساپیمان حذف کنند تا برایمان جشن بگیرند که با آگاهی و مدیریت موفق من نقشه آنان خنثی شد و گروهی دیگر تشکیل دادند، اما باز اشتباها یکی از ما را به گروه اضافه کردند و در نیمۀ راه از گروه شگفتانهشان بیرون انداخته شدیم. آموزش استفاده از تلفن همراه برای سالمندان از نکات جالب است؛ با توجه به قدیمیبودن گوشیهای آنان و مشکلاتی که داشتند، لازم است با حوصله بسیار به آنها آموزش دهیم.
گزارش از مهدیه رشیدی