کد خبر:۳۹۵۶
به‌ مناسبت روز گرامیداشت مولانا؛

مولوی؛ طرفدار نیکیِ بی‌قید و شرط

در آثار مولانا؛ شاعر و متفکر بزرگ ایرانی، مضامین نیکوکاری و مهربانی جایگاه ویژه‌ای دارد و طرفدار نیکوکاریِ بدون قید و شرط است، چه اینکه می‌گوید: «مهربانی شد شکار شیرمرد / در جهان دارو نجویَد غیر درد». آموزه‌های مولانا با زندگی روزمره و تعاملات انسانی گره خورده و به‌نظر می‌رسد که همدلی از نگاه او فقط فضیلت اخلاقی نیست، بلکه نوعی یگانگی با معبود است. 
مولوی؛ طرفدار نیکیِ بی‌قید و شرط

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، در ادبیات و آثار عرفانی، همدلی و پذیرش مسئولیت‌های اجتماعی همواره از موضوعات پُررنگ و بحث‌برانگیز بوده است. خوانش این متون می‌تواند روابط انسانی را عمیق‌تر کند و به رشد تدریجی هوش اجتماعی و عاطفی افراد بینجامد. بیست‌‌وهفتمین روز شهریور در تقویم ما، پاسداشت روز شعر و ادب فارسی است. به‌ همین بهانه، در این یادداشت اندیشه جلال‌الدین محمد بلخی؛ شاعر بزرگ پارسی‌گو بررسی شده است.

 در آثار مولانا؛ شاعر و متفکر بزرگ ایرانی، مضامین نوع‌دوستانه جایگاه ویژه‌ای دارد؛ به بیان دیگر، بیشتر آثار این شاعر در فضایی سرشار از عشق، نوع‌دوستی و توجه به دیگری سروده شده است. آموزه‌های مولانا با زندگی روزمره و تعاملات انسانی گره خورده و به‌ نظر می‌رسد که همدلی از نگاه او فقط فضیلت اخلاقی نیست، بلکه نوعی یگانگی با معبود است. البته نگرش عرفانی مولانا بیشتر بر بُعد ذوقی استوار است، اما چون بر احساسات و ادراک خوانندگان اثر می‌گذارد، می‌تواند زمینه‌ساز رفتارهای مثبت اجتماعی شود. این آموزه‌ها شاید راه‌ حل قطعی همه‌ مسائل اجتماعی نباشند، اما در کنار دیگر آرا و اندیشه‌ها راهگشا خواهند بود.

 دکتر داود اسپرهم از جمله عرفان‌پژوهانی‌ است که در مقاله‌ای با عنوان «دیگرهراسی و آموزه‌های عرفانی» بر لزوم بازتعریف مفهوم «دیگری» در فرهنگ ایرانی تأکید ورزیده است. او یادآور می‌شود که از گذشته خانقاه‌ها در سنت عرفانی ایران، کانون‌هایی تربیتی بوده‌اند که هم‌زیستی با «دیگری» را آموزش می‌داده‌اند. به باور او، در آموزه‌های عرفان اسلامی، بر نزدیکی دل‌ها و تعامل مسالمت‌آمیز با همه‌، فارغ از نژاد، طبقه یا ملیت، تأکید می‌شود. بر اساس همین نگاه، عرفان با تکیه بر اندیشه‌ وحدت وجود، همه انسان‌ها را جلوه‌هایی از حقیقتی یگانه می‌داند. تفاوت‌های ظاهری در این میان فقط نمودهای گوناگون یک حقیقت‌اند و ارزش ذاتی ندارند.

 سالک در نهایت به‌جایی می‌رسد که میان «خود» و «غیرخود» مرزی نمی‌بیند و با کل هستی احساس یگانگی می‌کند. در این نگرش، «دیگری» جدای از انسان نیست، بلکه بخشی از گستره‌ وجود اوست. این نگاه بر صلح‌طلبی، انسان‌دوستی و تحمل نظر مخالف تکیه دارد و همدلی را ابزاری برای هم‌زیستی و رشد اخلاقی و معنوی جامعه می‌بیند. بر همین اساس، مولانا در آموزه‌هایش الگویی روشن برای روابط انسانی و ساخت جامعه‌ای اخلاق‌مدار ارائه کرده است.

 همدلی و همزبانی

 همزبانی نخستین گام در یک ارتباط انسانی است، اما مولانا پا را فراتر می‌گذارد. او معتقد است همدلی ارتباطی عمیق‌تر از دل است که با شناخت درد و نیاز دیگران شکل می‌گیرد. همان‌طور که اشاره شد، «دیگری» در نگاه مولانا جلوه‌ای از حقیقت واحد است که شناختش انسان را از خودمحوری نجات می‌دهد. در این سطح، زبان و نشانه‌های بیرونی اهمیت چندانی ندارند و این قلب است که باید ترجمان حقیقت باشد. مولانا در دفتر اول مثنوی؛ داستان هدهد و سلیمان، این اعتقاد را تصریح می‌کند: 

 «هم‌زبانی خویشی و پیوندی است

 مرد با نامحرمان چون بندی است

 ای بسا هندو و ترک همزبان

 ای بسا دو ترک چون بیگانگان

 پس زبان محرمی خود دیگر است

 همدلی از هم‌زبانی بهتر است

 غیر نطق و غیر ایما و سجل

 صد هزاران ترجمان خیزد ز دل»

 همدلی به‌مثابه‌‌‌ حمایت عاطفی

 از نگاه مولانا، بخشش تنها به‌ عطای مال محدود نمی‌شود؛ بلکه نشانه‌ای از عاطفه، شفقت و حضور فعال در زندگی دیگران است. او یادآوری می‌کند که هر انسانی نیازمند توجه و مهربانی است؛ به همین سبب، انسان کامل با بخشندگی، فاصله‌های اجتماعی و عاطفی را پُر می‌کند و حس وحدت را در جامعه گسترش می‌دهد. چنانکه شیخ داستان مثنوی با راهنمایی به‌ موقع خود از طالب دستگیری می‌کند:

 «گفت شيخا وقت رحم و رقّت است

 نااميدم، وقت لطف اين ساعت است

 گفت واگو گرچه نومیدی‌ستت

 چیست مطلوب تو رو با چی‌ستت».

 همچنین شاعر در این ابیات بخشش را به هنگام بحران‌های عاطفی ضروری می‌داند:

 «گفت پيغمبر كه با این سه گروه

 رحم آريد ار ز سنگيد ار ز كوه

 آنكه او بعد از رئیسی خوار شد

 وان توانگر هم که بی‌دينار شد

 وان سوم آن عالمی كاندر جهان

 مبتلا گردد ميان ابلهان».

 نوع‌دوستی و نفی تبعیض

 چنان‌که گفته شد، در عرفان مولانا انسان‌ها همه جلوه‌ یک حقیقت واحد‌ند. بنابراین رنگ، زبان یا نژاد تعیین‌کننده‌ ارزش انسان نیست. درک «دیگری» در این جایگاه امکان بروز رفتارهای مداراگرایانه و نوع‌دوستانه را فراهم می‌کند:

 «مرد حجی همره حاجی طلب

 خواه هندو، خواه ترک و يا عرب

 منگر اندر نقش و اندر رنگ او

 بنگر اندر عزم و در آهنگ او

 گر سياه است او هم‌‌آهنگ توَست

 تو سپيدش خوان كه هم‌رنگ توَست».

 مسئولیت و کنش‌های اجتماعی

 در زندگی مولانا، توجه به دیگران، از عیادت بیماران تا کمک به نیازمندان، برآمده از درک فلسفه‌ وحدت وجود است. به همین دلیل، کار نیک هم برای دیگران سود دارد و هم برای خود فرد. به‌ بیان دیگر، در عرفان عملی، «دیگری» مجالی است برای تمرین مهربانی و کار نیک در حق خود و همچنین بخشیدن به دیگران، در اصل پرورش درون خویش است.

  «در عيادت رفتن تو فايده است

 فايده‌ی آن‌باز بر تو عايد است

 ...

 ور عدو باشد همین احسان نکوست

 که به احسان بس عدو گشته‌ست دوست».

 نیکی بی‌قید و شرط

 مولانا باور دارد که حتی دشمن هم می‌تواند با نیکی به دوست تبدیل شود. عارف خود را با هستی یکی می‌بیند؛ از همین رو، همدلی و یاری او هیچ حدومرز و قیدوشرطی نمی‌شناسد: 

 «شیرمردانند در عالم مدد

 آن زمان کافغان مظلومان رسد

 بانگ مظلومان ز هرجا بشنوند

 آن طرف چون رحمت حق می‌دوند

 آن ستون‌های خلل‌های جهان

 آن طبیبان مرض‌های نهان

 محض مهر داوری و رحمت‌اند

 هم‌چو حق بی‌علت و بی رشوت‌اند...

 مهربانی شد شکار شیرمرد

 در جهان دارو نجوید غیر درد

 هرکجا دردی دوا آنجا رود

 هرکجا پستی‌ست آب آنجا رود»

 درنهایت، در جهان‌بینی مولانا همدلی و نوع‌دوستی ترکیبی از اخلاق عملی و بینش عرفانی است. در این نگاه، «دیگری» نه موجودی جدا، بلکه جلوه‌ای از یک کل واحد است و هر رفتار مهربانانه انعکاسی از عشق الهی در جهان به‌شمار می‌رود. این آموزه‌ها با تأکید بر مدارا و هم‌زیستی، به شکل‌گیری من‌های جمعی و رسیدن به جامعه‌ای آرمانی با روابط انسانی مسالمت‌آمیز می‌انجامد.

 

یادداشت از نیلوفر بختیاری

پژوهشگر مقطع دکتری ادبیات فارسی

 


ارسال دیدگاه
captcha