آرامبخشهایی از جنس کتاب و رُمان برای روزهای ایستادگی

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، صبح جمعه ۲۳ خرداد، لابهلای اخبار جنگ تحمیلی، عکسهایی که از چند عروسک دخترانه و خانههای مخروبه ثبت شده بود و دستبهدست در رسانهها میچرخید، موهای دخترکی زیرِآوارمانده در کنار رمان نیمسوخته «زمین سوخته» از «احمد محمود»، توجه خبرنگاران و دنبالکنندگان اخبار ایران را بهخود جلب کرد.
«پرنیا عباسی»؛ دانشآموخته مترجمیِ زبان، شاعری ۲۴ ساله بود که به همراه همه اعضای خانواده در خانه پدریاش، واقع در محله ستارخان جان سپرد. آنها نمونه کوچکی از قربانیان غیرنظامی در حادثه سحرگاهان بیستوسومین روز خرداد خونین ایران بودند. به بهانه تصویر غمانگیز و شاعرانه مرگ پرنیا در کنار اثر ادبی احمد محمود به دنیای کتابها پناه آوردیم و برای این روزها که دسترسی به اینترنت محدود اما دسترسی به نرمافزارهای کتابخوان الکترونیک، کتابخانههای عمومی و کتابفروشیهای حضوری و اینترنتی آزاد است، چند کتاب را معرفی میکنیم.
«زمین سوخته»
«احمد محمود» در زمین سوخته، آشفتگی وضعیت کشور را در آغاز جنگ تحمیلی به تصویر میکشد؛ زندگیهای آرام و در جریانی که ناگاه ویران میشوند و امنیتی که ناباورانه از بین میرود. مردم فکر میکنند که فقط چند روز تا بازگشت به زندگی سابق خود فاصله دارند، اما کمکم، اتفاقاتی رخ میدهد که نشان میدهد، جنگ چقدر آدمها را تغییر میدهد. زمین سوخته یکی از اولین رمانهایی است که از جنگ ایران و عراق گفته است، آن هم در زمانی که هنوز جنگ جاری بود.
در این اثر فاخر، شخصیتهای مختلف با جهانبینیهای متفاوت به تصویر کشیده میشوند و نویسنده تلاش میکند بدون قضاوت به آنها نگاه کند.
«جنگ چهره زنانه ندارد»
«سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ»، روزنامهنگار و نویسنده بلاروسی است که جایزه نوبل ۲۰۱۵ را از آن خود کرده است. او جنگ را از زبان زنهای روسی روایت میکند؛ زنانی که با ماموریتهایی چون آشپزی، رختشویی، پرستاری، تکتیراندازی و... برای ارتش اتحاد جماهیر شوروی جنگیدند و بعضا دست به کشتار زدهاند، اما پس از جنگ دیگر چیزی از زنانگیشان باقی نماند. در بخشی از کتاب آمده است: قبلا از جنگ میترسیدیم، حالا از زندگی.
بیش از ۲۰۰ زن در کتاب جنگ چهره زنانه ندارد، توضیح میدهند که چگونه دختران جوان در آرزوی عروس شدن، به جبهه جنگ رفته و به سربازان خط مقدم در سال ۱۹۴۱ تبدیل شدهاند.
علاوهبر کسب جایزه نوبل ادبیات، جایزه مدیسی و جایزه صلح ناشران آلمان، بخشی از دستاوردهای این زن نویسنده است.
«شهر از نو: شهرها با کدام روایت از پس فاجعه برمیآیند»
در این کتاب _که به قلم «لارنس جی ویل» و «توماس جی کامپانلا» و کوشش انتشارات اطراف منتشر شده است_ تجربههای موفق شهرهای جنگزده را در عبور از بحرانها میبینیم. تاریخ به ما می گوید که فقط ۲۴ شهر دنیا پس از جنگی سخت بهحال خود رها شدند. زندگی با قدرت زیاد از پس فجایع ذرات رادیواکتیو، بمباران و... برمیآید.
این کتاب بررسی میکند که بحرانها قبل از وقوع فاجعه چه معنایی برای مردم آن جامعه دارند و مردم با توجه به آن معنا چه واکنش متفاوتی _به زمان پس از فاجعه_ خواهند داد.
«البته که عصبانی هستم»
«دوبراوکا اوگرشیچ» در کتاب البته که عصبانی هستم در پنج جستار روایی موضوعاتی چون درد تبعید، بیوطنی، بیهویتی و... را به تصویر میکشد.
زمانی که جنگی چهارساله میان نیروهای کروات استقلالطلب و نیروهای صرب محلی درگرفت، او در یوگسلاوی زندگی میکرده است. پس از سالها جنگ، در سال ۱۹۹۵ کرواتهای استقلالطلب پیروز شدند و یوگسلاو به عنوان پایتخت کشور مستقل کرواسی انتخاب شد. در آن زمان اوگرشیچ باید تصمیم میگرفت کدام هویت ملی و زبانی را برای خود انتخاب کند. این بحران تا آنجا پیش رفت که به خاطر نوشتههای انتقادیاش ناچار شد از کشورش برود.
با این تاریخچه زندگی، بیراه نیست که دوبراوکا اوگرشیچ به نوشتن درباره مضامینی چون وطن، انزوای خودخواسته، بیجاشدگی و تنهایی اهتمام ورزیده است.
«لمیزرع»
این اثر پرجایزه را «محمدرضا بایرامی» نگاشته است؛ اثری که جنگ را از زبان یک عراقی توصیف میکند تا اثرات و فجایعش را صرفنظر از طرفین جنگ ببینیم. سعدون جوان عراقی عاشقپیشهای است که میان رسوم قبیلهای گیر افتاده و دل به دختری از اهل سنت بسته است.
در این کتاب، به کشتار شیعیان دجیل عراق توجه شده است؛ تا جایی که ما ایرانیها با سعدونِ عراقی همدلی میکنیم و بار دیگر درمییابیم که جنگ از هر نوعی که باشد برای هر دو طرف جنگ، چیزی جز بدبختی ندارد.
او برای نگارش رمانِ لمیزرع، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و دوره نهم جایزه جلال آلاحمد را به خانه برد. محمدرضا بایرامی با کتاب «کوه مرا صدا زد» جایزه خرس طلایی و جایزه کبرای آبی سوییس و نیز جایزه کتاب سال سوییس را از آن خود کرد.
«سفر به گرای ۲۷۰ درجه»
سفر به گرای ۲۷۰ درجه اولین رمان «احمد دهقان» و نخستین رمان جنگی ایرانی است که در آمریکا منتشر شده است. این کتاب در سال ۱۳۷۵ در ایران روانه بازار شد. سفر به گرای ۲۷۰ درجه بهعنوان یکی از آثار برگزیده ۲۰ سال داستاننویسی و مدتی بعد به عنوان برگزیده ۲۰ سال ادبیات پایداری معرفی شد.
داستان سفر به گرای ۲۷۰ درجه درباره زندگی دانشآموز جوانی است كه زندگی عادی و حضور در جبهه را با هم درآمیخته است. او از جمله جوانانی است كه رزم و پایداری را هم در جبهه و هم در شهر به خوبی انجام میدهد. آغاز داستان با تلگرافی آغاز می شود كه دوستانش او را به حضور و شركت در عملیات دعوت میكنند. همین تصویر در انتهای رمان تكرار میشود. دهقان از زبان و دید شخصیت اصلی داستان را روایت میكند.
دانشگاه جرج واشنگتن دی سی، دانشگاه هاروارد (کتابخانه دانشکده هاروارد) MA، کتابخانه کنگره واشنگتن دی سی، کتابخانه UCLA لسآنجلس، دانشگاه برکلی کالیفرنیا، دانشگاه ماریلند (دانشکده پارک کالج) و دانشگاه ورمونت (کتابخانه بیلی هوو برلینگتن) از جمله مراکزیاند که این کتاب را در دسترس علاقهمندان قرار دادهاند.
«نشانکرده»
رمان «نشانکرده» اثر «بلقیس سلیمانی» به تأثیر جنگ بر زندگی زنان و خانوادهها اشاره میکند. نشانکرده درباره زندگی زنی است که با چشمبهراهی برای بازگشت معشوق خود از جنگ دستوپنجه نرم میکند. این رمان راوی عشق، فقدان و تأثیر اجتماعی و روانی جنگ بر زندگی آدمهاست و زندگی زنی را به تصویر میکشد که با اندوه بیخبری از معشوقِ به جبههرفته روزگار از سر میگذراند. نشانکرده، این رمان کوتاه، نشانگر جنبههای مختلف زندگی کسانی است که عزیزانشان در جنگ بوده یا از دست رفتهاند. محور اصلی داستان بر احساس انتظار و گسستهایی است که جنگ بر زندگی این زن و اطرافیانش تحمیل کرده است. بلقیس سلیمانی در این اثر با نثری روان و شاعرانه عمق احساسات و تجربههای انسانی را به تصویر میکشد. شخصیتها چندبعدی و واقعیاند و خواننده بهراحتی با دنیای درونی آنها ارتباط برقرار میکند.
نشان کرده اثری عاشقانه است که خواننده را به تفکر و همدلی عمیق به شخصیتها و دنیای آنها دعوت میکند.
سلیمانی برگزیده جایزه ادبی مهرگان و جایزه ادبی اصفهان در سال ۱۳۸۵ بوده و در سال ۱۳۹۵ موفق به دریافت نشان درجه یک هنری شده است.
«ارمیا»
ارمیا، فرزند پسر خانوادهای مرفه، در دانشگاه و در رشته عمران تحصیل میکند و آینده درخشانی در انتظار اوست، اما تصمیم ناگهانی او همهچیز را تغییر میدهد. او که طرزفکری متفاوت از خانوادهاش دارد، تصمیم میگیرد درس و دانشگاه را رها کند و بدون اطلاع خانواده، برای رفتن به جبهه ثبتنام کند. داستان اعزام ارمیا به خط مقدم، آشنایی و دوستی او با فردی به نام مصطفی و بازگشتش به تهران خلاصهای از چیزی است که در رمان ارمیا آمده است.
این اثر در سه بخش روایت میشود و هر بخش از آن خواننده را با شکل جدیدی از شخصیت و رشد روحی و معنوی قهرمان داستان رویارو میکند. روایت اول مربوط به دوران اعزام ارمیا به جبهه، داستان رفاقت با مصطفی و اتفاقاتی است که در سنگر رخ میدهد. در بخش دوم، ارمیا به تهران بازمیگردد، جنگ و آنچه در جبهه برای او رخ داده، چنان تحولی را درون او ایجاد کرده که تاب زندگی در خانه اشرافیشان را ندارد و در نهایت در سومین بخش کتاب، قهرمان داستان در جنگهای شمال ایران ظاهر میشود.
ارمیا اولین بار در سال ۱۳۷۴ به چاپ رسید و به زبانهای ترکی، اردو و عربی نیز ترجمه شده و بارها در داخل ایران تجدید چاپ شده است.
«رضا امیرخانی»؛ نویسنده این کتاب دارای گواهینامه خلبانی نیز هست و در سال ۱۳۷۱، جوانترین خلبان ایران لقب گرفت. او مدتی نیز رئیس هیئت مدیره انجمن قلم ایران بود.برخی از آثار او به زبانهای روسی، اندونزیایی و عربی ترجمه شدهاند.
«چراغها را من خاموش میکنم»
داستان این رمان شنیدنی اثر «زویا پیرزاد» در شهر آبادان آغاز میشود. نویسنده کتاب، زن ارمنی سیوهشت سالهای را به داستان میآورد که با همسر و سه فرزندش در آن شهر زندگی میکند؛ نام این زن کلاریس است. او که شخصیت اصلی رمان چراغها را من خاموش میکنم، است، زندگی آرام و سادهای دارد. همسرش کارمند شرکت نفت است و با هم در خانه سازمانی این شرکت زندگی میکنند.
کلاریس زن خانهداری است که دنیای کوچکش به همسر، فرزندان، مادر، خواهر و چند زن دیگر منتهی میشود. بخش عمده رمان روایتگر زندگی روزمره کلاریس است؛ شخصیتی که راوی داستان هم محسوب میشود. شاید یکی از دلایل مهم اقبال به این کتاب، در همین سادگی روایت پیرزاد و حتی جلد بنفش ساده کتابش نهفته شده است.
این رمان رابطه مستقیمی با جنگ ندارد، اما با آن روزها همروزگار است. این اثر داستانی برنده رویداد کتاب سال ایران، جایزه مهرگان ادب، جایزه بنیاد هوشنگ گلشیری و جایزه ادبی یلداست.
«ایرانشهر»
ایرانشهر نوشته «محمدحسن شهسواری»، رمانی چند جلدی درباره خرمشهر از روزهای نخست جنگ تا سقوط است. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، خرمشهر صحنه نبرد خیابانی مدافعین خرمشهر و نیروهای متجاوز بعثی شد و پس از مدتی در ۴ آبان ۱۳۵۹، بهدست نیروهای متجاوز اشغال شد، اما در خرداد ۱۳۶۱ با سلسلهعملیاتی آزاد شد و سرنوشت جنگ بهگونهای دیگر رقم خورد. شهسواری با استفاده از زبانی داستانی اتفاقات آن برهه از تاریخ ایران را روایت کرده و بهخوبی از پسش برآمده است.
او داور چند جشنواره و مسابقه ادبی از جمله جایزه هوشنگ گلشیری، مسابقه بهرام صادقی و جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی بوده است.
گزارش از مهدیه رشیدی