بیستوهفتم رجب، مصادف با یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ بشریت است؛ بعثت محمد بن عبدالله (ص) برای واسطهشدن میان خدا و خلق خدا و برای واسطهشدن میان عالم مُلک و ملکوت. براساس منطق قرآن، خلقت انسان بیهوده نبوده است و از این امر در آیۀ 115 سورۀ مؤمنون با یک استفهام سخن رفته است: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ؛ آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمىشويد؟» نتیجۀ منطقی بیهودهنبودن خلقت انسان این است که خداوند برای دنیا و آخرت او و در یک معنای دقیقتر برای سعادتمندی او برنامه داشته باشد. بدیهی است که برنامۀ الهی برای رستگاری انسان که از عالم ملکوت سرچشمه میگیرد، نمیتواند به یکباره و بدون لوازم اینجهانی در اختیار انسان قرار بگیرد. بر این اساس، پیامبران را باید به مثابۀ واسطه میان این دو جهان تلقی کرد.
سنت ارسال رُسُل همواره در میان جوامع انسانی رواج داشته و این سنت تا بعثت آخرین پیامبر یعنی محمد بن عبدالله (ص) نیز تداوم یافته است و با برانگیختن او نبوت خاتمه یافته است: «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ؛ محمد پدر هيچيک از مردان شما نيست، ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است» (الاحزاب/ ۴۰) برانگیختنی که نه به یکباره بلکه پس از ایجاد ظرفیتهای لازم بوده است و امیرالمؤمنین (ع) این موضوع را چنین توصیف کرده است: «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللّهُ بِهِ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ مِنْ لَدُنْ أَنْ کَانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَک مِنْ مَلاَئِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکَارِمِ، وَ مَحَاسِنَ أَخْلاَقِ الْعَالَمِ ...؛ از همان زمان که رسول خدا (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگترین فرشتۀ خود را مأمور کرد تا شب و روز وی را به راههای فضیلت و محاسن اخلاق جهانیان وادارد.» (نهجالبلاغه، خطبۀ 192)
دربارۀ بعثت پیامبر اکرم (ص) و رسالت او میتوان از زوایای مختلفی بحث کرد؛ چهاینکه تاکنون اینگونه بوده است. برای نمونه برخی از اسلام سیاسی و نسبت وثیق اسلام با سیاست سخن به میان آوردهاند و برخی هم خوانشهای عرفانی از اسلام و پروژۀ پیامبر اکرم (ص) داشتهاند. برخی نیز به صورت توأمان خوانشهای مختلفی را ارائه دادهاند. از این رو دامنۀ موضوع فراخ است اما به دلیل محدودبودن مجال این نوشتار، موضوعی که از آن سخن به میان آورده خواهد شد تأملاتی مختصر دربارۀ نسبت مبعث با نیکوکاری و خیرخواهی است.
دستکم میتوان در سه بخش این موضوع را پیگیری کرد؛ نخست خیرخواهانهبودن نَفسِ بعثت پیامبر اکرم (ص)، دوم سویههای معنوی خیرخواهی در آموزهها و تعالیم قرآنی و سوم سویههای مادی خیرخواهی در آموزهها و تعالیم قرآنی. به بیان دیگر، نخست میتوان از ذات خیرخواهانهبودن مبعث سخن به میان آورد و سپس با بهرهگیری از آیات قرآن نشان داد که خیرخواهی در یک نگاه کلان دارای چه وجوه و مصادیقی است.
اکنون سخن در باب نخست است؛ خیرخواهانه بودن مبعث. احتمالاً این بیت از حافظ که میگوید: «رندان تشنهلب را آبی نمیدهد کس، گویی ولیشناسان رفتند از این ولایت» توصیف دقیق و جامعی از دوران پیش از ظهور اسلام باشد. مردم در حالی زندگی میکنند که حضور یک واسطۀ فیض در میان آنها احساس میشود. گرچه مردم با آموزههای دینی آشنایی دارند اما نیاز است تا بار دیگر مصلحی اجتماعی در میان آنان ظهور کند و حلقۀ وصلی میان عالم مُلک و ملکوت باشد؛ موضوعی که در نخستین سطور این نوشتار از آن سخن رفت. بر این اساس، قرار است تا با مبعث، به انسان زندگی موحدانه آموخته شود و این تلنگر به او زده شود که آنچه نزد او است از بین میرود و آنچه نزد خدا است باقی میماند: «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ» (النحل/ 96) افزون بر این، مبعث رویدادی است تا انسان بیش از پیش آگاهی یابد که عمر او محدود به زندگی اینجهانی نیست بلکه باید خود را برای پوشیدن ردای جاودانگی آماده کند.
بیشک آنچه که در این جهان میتواند به زندگی انسان معنا بدهد و او را از پوچی برهاند، امر قدسی است. به بیان دقیقتر، انسان هر چقدر هم که بتواند مرزهای تکنولوژی و دانش را برای رسیدن به رفاه بیشتر جابهجا کند و درنوردد، مادامی که نتواند موضوع نابودی یا جاودانگیاش پس از زندگی دنیوی را حل کند، با پوچی مواجه است؛ چراکه زندگی اگر در اوج رفاهمندی هم باشد اما سویههای توحیدی در آن وجود نداشته باشد، نمیتواند معنادار باشد؛ زیرا عاقبت چنین زیستنی، به تعبیر خیام، نیستی است.
بر همین اساس است که مبعث را باید در ذات خود یک رویداد خیرخواهانه دانست. یعنی از آنجا که خداوند خیر انسان را میخواهد و بنا دارد به زندگی او معنا بدهد، حلقۀ وصلی میان خود و بندگانش برمیگزیند تا زندگی خود را به بهترینشکل سامان بدهند. احتمالاً این سخن پیامبر اکرم (ص) که فرمود: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ اَلْأَخْلاَقِ؛ من برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته شدم» (مکارمالأخلاق، ج ۱، ص ۸) نیز ناظر به همین بعد از بعثت باشد. پس برانگیختن پیامبر اکرم (ص) به رسالت در ذات خود امیر خیرخواهانه است چون پیام مبعث رهانیدن انسان از پوچی و جهل و معنابخشی به زندگی او است.
اکنون میتوان از این پرسش سخن به میان آورد که به صورت مصداقی چه وجوهی از خیرخواهی و نیکوکاری در زندگی پیامبر اکرم (ص) وجود دارد و این وجوه را چگونه میتوان با استفاده از آیات قرآن به دست آورد؟ در یک دستهبندی کلان، دو مصداق را میتوان برای امر خِیر متصور شد؛ نخستین مورد، آگاهیبخشی به مردم و توسعۀ افق دید آنها یا به بیان دیگر رشد عقلانی و اخلاقی آنها است. توضیحاتی که تاکنون از آنها سخن رفت را به یک معنا میتوان در امتداد همین مورد صورتبندی کرد. به دیگر سخن، نفس برانگیختن یک نفر برای هدایت آنها، خود امری خیرخواهانه محسوب میشود. اکنون و پس از این رویداد، باید دید که به صورت مصداقی خیرخواهی چگونه محل توجه قرار گرفته است؟
در مواجهۀ نخست با تعالیم و آموزههای قرآنی، هنگامی که خیرخواهی و نیکوکاری مطرح میشود، چنین گمانی به وجود میآید که گویی خیرخواهی صرفاً در کمکهای مادی به دیگران است؛ حال آنکه خیرخواهی سویههای معنوی هم دارد و چهبسا اهمیت سویههای معنوی آن بیش از سویههای مادیاش باشد. برای نمونه در نخستین سورهای که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده از آموزشدادن به انسان سخن رفته و آمده است: «اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ؛ بخوان و پروردگار تو كريمترين [كريمان] است * همانكس كه به وسيله قلم آموخت * آنچه را كه انسان نمى دانست [بتدريج به او] آموخت» (علق/ 5-3) این آیات نشاندهندۀ اهمیت آموزش و تعلیم است که در نخستین آیات نازلشده به آن توجه شده است.
افزون بر این، در آیۀ دیگری آمده است: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ؛ به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند» (آل عمران/ 164) بر این اساس، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت از جمله مهمترین رسالتهای پیامبر اکرم (ص) دانسته شده است. این امر نشان میدهد که تزکیه و پاکیزهشدن انسان برای قرآن اهمیت دارد و اگر قرار است کار خیرخواهانهای انجام شود، یکی از مصادیق آن تلاش برای پاکیزهشدن انسان است. به بیان دیگر، اگر قرار بود برانگیختن پیامبر اکرم (ص) صرفاً برای محرومیتزدایی از فقیران و نیازمندان و مسائل اینچنینی باشد، دیگر جایی برای مطرحکردن تزکیه نفس و تعلیم کتاب و حکمت باقی نمیماند. پس یکی از مصادیق بارز امر خِیر، تعالی اخلاقی و عقلانی جامعه است و براساس همین منطق، هرکسی که در این راستا بکوشد، کار پیامبرگونه انجام داده است.
پس از اینکه مشخص شد نفسِ مبعث رویدادی خیرخواهانه است و از جمله مصادیق کار خِیر که پیامبر اکرم (ص) ملتزم به انجام آن شده، رشد اخلاقی و فکری جامعه است، باید از مصداق دیگر امر خِیر در آموزههای اسلامی که مراد از آن در این نوشتار، آیات قرآن است سخن به میان آورد. متعلَق امر خیر در این بخش، تلاش برای زدودن محرومیتهای مادی و ظاهری از جامعه است. توضیح اینکه، همانگونه که باید عقل و منش و اخلاق مردم رشد کند و رساندن جامعه به رشد مطلوب در این زمینهها رسالت پیامبر اکرم (ص) است و باید آن را کنشی خیرخواهانه تلقی کرد، محرومیتزدایی و زدودن فقر و نیازهای دنیوی و مادی مردم جامعه نیز به همین میزان دارای اهمیت است. موضوعی که در آیات مختلفی از قرآن به آن اشاره شده است.
دستگیری از نیازمندان در آیات مختلفی از قرآن بازتاب یافته است؛ اما هنگامی میتوان اهمیت این موضوع را بهخوبی درک کرد که با رویکرد تاریخی، آیات قرآن را بازخوانی کرد. برای نمونه در سورۀ مدثر که چهارمین سوره نازلشده بر پیامبر اکرم (ص) است آمده است: «إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ * فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِينَ * مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ؛ بجز ياران دست راست * در ميان باغها از يكديگر مىپرسند * درباره مجرمان * چه چيز شما را در آتش [سقر] درآورد؟ * گويند از نمازگزاران نبوديم * و بينوايان را غذا نمىداديم» (مدثر/ 44-39) این آیات نشان میدهد که در همان آغاز بعثت پیامبر اکرم (ص)، توجه به نیازمندان مورد اهتمام قرآن بوده است و به وضوح دلیل جهنمیشدن عدهای، بیاعتنایی به نیازمندان بیان شده است.
در سورۀ لیل، یعنی نهمین سورۀ نازلشده بر پیامبر اکرم (ص) نیز میتوان اهمیت انفاقکردن را مشاهده کرد: «وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى * الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى؛ و پاکرفتارتر[ين مردم] از آن دور داشته خواهد شد* همان كه مال خود را مى دهد [براى آنكه] پاک شود» (لیل/ 18-17) در این آیات کسانی که از مال خود انفاق میکنند به مثابۀ افرادی دانسته شدهاند که از آتش جهنم بهدور خواهند بود. همین سیر در سورۀ فجر یعنی دهمین سورۀ نازلشده بر پیامبر اکرم (ص) تداوم یافته است: «كَلَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ * وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ * وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا * وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا؛ ولى نه بلكه يتيم را نمىنوازيد * و بر خوراک[دادن] بينوا همديگر را بر نمىانگيزيد * و ميراث [ضعيفان] را چپاولگرانه مىخوريد * و مال را دوست داريد، دوستداشتنى بسيار» (فجر/ 20-17) در این آیات نیز به روشنی بیاعتنایی به ایتام و نیازمندان با واکنش جدی خداوند مواجه شده است.
افزون بر اینها، در سورۀ تکاثر یعنی شانزدهمین سورۀ نازلشده بر پیامبر اکرم (ص) نیز از این مطلب سخن رفته که تفاخر به بیشترداشتن، انسانها را غافل کرده است: «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ؛ تفاخر به بيشترداشتن شما را غافل داشت * تا كارتان [و پايتان] به گورستان رسيد» (تکاثر/ 2-1) و بالأخره در سورۀ هفدهم قرآن یعنی ماعون، بیتوجهی به ایتام بهمثابۀ تکذیب دین دانسته شده و در آیاتی آن آمده است: «أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ * وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ؛ آيا كسى را كه [روز] جزا را دروغ مىخواند ديدى؟ * اين همان كس است كه يتيم را بهسختى مىراند * و به خوراکدادن بينوا ترغيب نمىكند» (ماعون/ 3-1)
بر این اساس، نهتنها رسالت پیامبر اکرم (ص) این است که عقلانیت و اخلاق را در جامعه نهادینهسازی کند و ترویج دهد بلکه قرار است محرومیتها و نیازمندیهای مادی را هم برطرف کند تا هم نیازهای مادی انسانها برطرف شود و هم آخرتی آباد در انتظار آنها قرار داشته باشد. نخستین آیات و سورههای نازلشده بر پیامبر اکرم (ص) به همین نکته گواهی میدهد.
از طرفی اهتمام به محرومیتزداییهای مادی و خیرخواهی در این راستا، در واپسین آیات نازلشده بر پیامبر اکرم (ص) نیز مشاهده میشود. برای نمونه در آیاتی از سورۀ توبه که آخرین سورۀ نازلشده بر پیامبر اکرم (ص) دانسته شده آمده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، بسيارى از دانشمندان يهود و راهبان، اموال مردم را به ناروا مىخورند و [آنان را] از راه خدا بازمىدارند و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مىكنند و آن را در راه خدا هزينه نمىكنند ايشان را از عذابى دردناک خبر ده» (توبه/ ۳۴) «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ؛ صدقات تنها به تهيدستان و بينوايان و متصديان [گردآورى و پخش] آن و كسانى كه دلشان به دست آورده مىشود و در [راه آزادى] بردگان و وامداران و در راه خدا و به در راه مانده اختصاص دارد. [اين] به عنوان فريضه از جانب خدا است و خدا داناى حكيم است» (توبه/۶۰)
براساس مطالبی که از آنها سخن رفت میتوان گفت: نفسِ برانگیختن یک هادی در میان مردم خود امری خیرخواهانه تلقی میشود. اما افزون بر این، برای خیرخواهی در سیرۀ پیامبر اکرم (ص) بر حسب آیات قرآن دستکم میتوان دو مصداق در نظر گرفت: معنوی و مادی. یعنی خیرخواهی پیامبر اکرم (ص) در حق امت خود هم معطوف به رشد اخلاقی و عقلانی آنها بوده و هم معطوف به رشد مادی آنها. روح کلی آیات قرآن را میتوان در توحید خلاصه کرد، از این رو، همۀ آیات را میتوان جلوهای از جلوات خیرخواهی معنوی دانست. از سوی دیگر، اهتمام به امور نیازمندان و یتیمان در نخستین آیات و واپسین آیات نازلشده بر پیامبر اکرم (ص) نیز خود قرینهای مهم برای مصادیق مادی خیرخواهی است.
از این رو، همۀ کسانی که میخواهند کنشی خیرخواهانه انجام دهند باید توجه داشته باشند که بعثت پیامبر اکرم (ص) و آیات قرآن، خیرخواهی را منحصر به رفع نیازهای مادی جامعه نکرده است و به میزانی که برای این امر تلاش میشود باید برای رشد دیگر وجوه و ساحات زندگی آحاد مردم نیز تلاش کرد و چهبسا این وجه مهمتر از وجه نخست باشد؛ زیرا جامعهای که در آن عقلانیت و اخلاق شکوفا شود، بهسادگی نیازمندیهای دیگر را هم برطرف خواهد کرد.
درس دیگری که مبعث پیامبر اکرم (ص) برای خیرخواهان عالم دارد این است که نباید چنین پنداشت که این مسیر بدون سختی است. به تعبیر حافظ: «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم، سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور» به بیان دیگر، همانطور که پیامبر اکرم (ص) پس از مبعوثشدن با دشواریهایی مواجه شد و حتی در این مسیر مورد آزار و استهزا قرار گرفت: «وَإِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا؛ و چون تو را ببينند جز به ريشخندت نگيرند [كه] آيا اين همان كسى است كه خدا او را به رسالت فرستاده است» ﴿الفرقان/ ۴۱﴾ برای همۀ خیرخواهان و خیران نیز ممکن است مشکلات و سختیهایی باشد اما همه باید آگاه باشند که کارشان کاری پیامبرگونه است و در این مسیر سختیها و اذیتها هم وجود دارد اما نباید دلسرد شد، همچنانکه پیامبر اکرم (ص) دلسرد نشد و رسالت خود به سرانجام رساند.
مرتضی اوحدی؛ پژوهشگر حوزۀ دین و مدرس دانشگاه
دیدگاه خود را بنویسید