به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، دکتر قاسم درزی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در کانال تلگرامی «مطالعات میانرشتهای: منبع شناسی، روششناسی، آسیبشناسی» یادداشتی با عنوان «وقف علمی: از ریشههای تاریخی تا ضرورت امروزی برای توسعه پایدار علم در ایران» منتشر کرده است. در ادامه متن این یادداشت را میخوانید؛
در طول تاریخ اسلام، بهویژه در کشورهای اسلامی، پیشرفت و تولید علم همواره وابستگی شدیدی به حمایتهای حاکمان و دولتها داشته است. این در حالی است که در غرب، به ویژه در دوران مدرن، وقف علمی و توسعه علم با پشتوانه مردمی به شدت مورد توجه قرار گرفته و به توسعه پایدار در تولید علم منجر شده است. برای درک بهتر این موضوع، میتوان به بخشهایی از تاریخ ایران و اسلام مراجعه کرد.
دوران طلایی پیشرفتهای علمی در جهان اسلام، که از قرن دوم تا پنجم قمری را در بر میگیرد، مصادف با نهضت ترجمه آثار علمی برجسته دنیا بود. این پیشرفتها عمدتاً با حمایت خلفای عباسی و تأسیس نهادهایی مانند دارالحکمه صورت گرفت. در این دوره، تأثیر حاکمان بر عالمان و مجامع علمی به حدی بود که با تغییر دیدگاههای خلفا، جریانهای علمی نیز دچار تحول میشدند. برای مثال، در دوره محنه، عالمانی که با دیدگاههای اشعری یا معتزلی همسو بودند، به موقعیتهای بالایی دست مییافتند، در حالی که مخالفان تحت تعقیب قرار میگرفتند. در این دوران، جریانهای علمی مبتنی بر وقف و نذورات مردمی کمتر دیده میشد. با این حال، میتوان نمونههایی از چنین جریانهایی را در حاشیه قدرت یافت. برای مثال، در تشیع، «خُمس» به عنوان یک واجب مالی، عملاً به شکل اختیاری برای حمایت از حلقههای علمی پیرامون امامان شیعه استفاده میشد. این را میتوان نوعی وقف علمی دانست که در کنار جریان اصلی قدرت، به شکل فرعی وجود داشت.
دوران صفویه نیز از دو جهت برای موضوع ما اهمیت دارد: اولاً، این دوره به عنوان اولین حکومت مقتدر و یکپارچه در ایران پس از ساسانیان و فتح ایران توسط مسلمانان شناخته میشود. ثانیاً، این دوره مقارن با گذار غرب از قرون وسطی و آغاز رنسانس علمی بود که با نهضت ترجمه معکوس آثار اسلامی به زبانهای اروپایی همراه شد. در این دوره، جریان علمی بیشتر بر نقل محوری متمرکز بود و شخصیتهای برجستهای مانند شیخ بهایی و ملاصدرای شیرازی ظهور کردند. با این حال، وابستگی شدید این جریانهای علمی به حاکمیت صفوی و حمایت مالی پادشاهان، مانع از شکلگیری جریانهای علمی مستقل و مردمی شد. در این دوره نیز وقف علمی جایگاه چندانی نداشت.
در دوران مدرن، وضعیت مشابهی در کشورهای اسلامی مشاهده میشود. مدرنیته در ایران معاصر با حمایت حاکمان شکل گرفت. دارالفنون، به عنوان نخستین مؤسسه آموزش عالی مدرن در ایران، به ابتکار امیرکبیر در دوران قاجار تأسیس شد و با حمایت پادشاهان پهلوی، این مسیر ادامه یافت. در این دوره، شاهد اعطای بورسیههای متعدد به شخصیتهای علمی و تأسیس دانشگاهها، فرهنگستانها و پژوهشگاهها توسط منسوبان حاکمیت بودیم. با این حال، نقش وقف علمی و کمکهای مردمی در توسعه دانش همچنان کمرنگ بود.
پس از انقلاب نیز، با تأسیس نهادهایی مانند شورای انقلاب فرهنگی، دانشگاهها و فضای علمی به طور کامل تحت تأثیر حاکمیت قرار گرفتند. درآمد اعضای هیئت علمی و اساتید دانشگاهها از طریق دولت تأمین میشود و حتی حوزههای علمیه که پیش از این عمدتاً بر اساس خمس و نذورات اداره میشدند، اکنون بخشی از درآمد خود را از بودجههای دولتی دریافت میکنند. این وضعیت تنها مختص ایران نیست و در کشورهایی مانند عربستان، قطر و ترکیه نیز شاهد برجستگی روزافزون نقش حاکمیت در تأمین بودجهی نهادهای علمی هستیم.
نگاه اجمالی به تاریخ ایران و کشورهای اسلامی نشان میدهد که تصور ایجاد و پیشبرد جریانهای علمی به شکل داوطلبانه و مبتنی بر نذورات و اهدا (Donation)، تصوری کمرنگ و منزوی در این جوامع است. این نگاه ریشه در تاریخ طولانی وابستگی علم به حاکمیت دارد. به نظر میرسد برای دستیابی به توسعه پایدار در علم، ضروری است که بیش از پیش به سمت ترویج وقف علمی و جلب مشارکت مردمی در این زمینه حرکت کنیم.
دیدگاه خود را بنویسید