به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، آیتالله محمد سروش محلاتی؛ پژوهشگر و استاد حوزه علمیه، ۹ اسفند 1403 در همایش ترویج فرهنگ قرضالحسنه که در بنیاد علوم وحیانی اسراء برگزار شد به ایراد سخن پرداخت. خیر ایران همزمان با 14 اسفندماه؛ روز ترویج فرهنگ قرضالحسنه به انتشار و بازخوانی این سخنرانی میپردازد.
سروش محلاتی در این سخنرانی گفت: بحث قرضالحسنه در دو سطح قابل طرح است؛ سطح اول، سطح تخصصی به عنوان یک مسئله فقهی یا یک مسئله اقتصادی است که البته در این زمینه مسائل مختلفی وجود دارد که شایسته است در جای خود به آنها پرداخته شود. سطح دوم نیز سطحی است که تحت عنوان ترویج فرهنگ قرضالحسنه میتوان به آن اشاره کرد. در اینجا از مسائل اول صرف نظر میکنم و در مورد بخش دوم به طرح دو مطلب میپردازم؛ مطلب اول این است که قرضالحسنهای که اسلام ارائه میکند چگونه است؟ مطلب دوم اینکه قرضالحسنه در مجموعه نظام مالی چه جایگاهی پیدا میکند؟
ورود اسلام به موضوع قرض در سه محور
وی در ادامه افزود: اصل مسئله قرض از ابداعات و تأسیسات اسلام نیست. قرض یکی از قرادادهای رایج در زندگی بشر است که پیش از اسلام هم انسانها در زندگی خود آن را میشناختند. همانطور که بیع و اجاره را میشناختند، قرض را نیز میشناختند. امروز هم در جوامع غیراسلامی قرض شناخته شده است. بنابراین سؤال این است که اسلام در زمینه قرض چه کرد؟ آنچه اسلام دربارۀ قرض انجام داد سه محور دارد؛ محور اول جنبه اخلاقی است که به قرض بخشید. برای قرض در کنار کارهای خیر دیگر، در قرآن کریم فرهنگ خاصی تعیین شده است. قرضی مطلوب است که با کرامت انسان سازگار باشد، والا قرضی که قرضگیرنده را آزار و مورد اهانت قرار دهد، قرض مطلوب اسلامی نیست.
سروش محلاتی گفت: این جنبههای اخلاقیای است که اسلام به قرض ضمیمه کرد. البته در انفاق و همه کارهای خیر این ضمیمه وجود دارد. خداوند میگوید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاس» (بقره/ 264) این موضوعات که در آیه به آنها اشاره شده است کار خیر را نابود میکند. بنابراین این کار اولی است که اسلام دربارۀ قرض انجام داد؛ یعنی جامه اخلاقی به قرض پوشاند.
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: کار دومی که اسلام انجام داد، جنبه فقهی یا اقتصادی داشت. یعنی قرض را به دو قسم تقسیم کرد؛ قرض حلال و قرض حرام و اینجا بود که یک نوع قرض را که قرض ربوی باشد، ممنوع کرد. با اینکه قرض ربوی در جوامع بشری شناختهشده و رایج بود، اما اسلام آن را تخطئه کرد. این کار دومی است که اسلام دربارۀ قرض انجام داد.
اسلام قرض را از یک فعل بشری به یک فعل الهی متحول کرد
سروش محلاتی بیان کرد: اما کار سوم که به نظر میرسد از جهتی مهمتر است اینکه اسلام قرض را که یک فعل بشری بود به یک فعل الهی تبدیل و متحول کرد. ما به یکدیگر قرض میدهیم؛ یعنی انسانی به انسان دیگر قرض میدهد. اما در قرآن کریم سخن از قرض دادن به انسانها نیست. یعنی در قرآن کریم «اقرضوا المؤمنین» نداریم بلکه «اقرضوا الله» داریم. نه یکبار و دوبار و سهبار، بلکه مکرر در قرآن کریم این تعبیر قرض حسن تکرار شده است و همهجا یک تعبیر وجود دارد؛ قرض دادن به خدا.
وی در ادامه افزود: اما سؤال این است که چرا چنین تعبیری را قرآن استفاده کرده است؟ این شخص است که به یک مؤسسه یا یک شخص دیگر مراجعه و درخواست قرض میکند و این شخص است که قرض را میگیرد و بازپرداخت میکند. بنابراین چرا موضوع انتساب به شخص پیدا نکرده بلکه انتساب به ذات اقدس ربوبی پیدا کرده است؟ خداوند میفرماید: «مَّن ذَا الَّذِی يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا» یعنی کیست که قرض حسن به خدا بدهد؟ این چه تعبیر سنگینی است که در قرآن کریم انتساب قرض از انسان به خدا متحول شده است؟
سروش محلاتی گفت: اینطور به نظر میرسد که کسی که قرض میدهد، دستش را برای دادن جلو میآورد، کسی که قرض میگیرد نیز دستش را برای گرفتن جلو میآورد. اما دست کسی که میخواهد بدهد، بالا و دست کسی که میخواهد بگیرد، پایین است و «الید العلی خیر من الید السفلی» یعنی دست بالا بهتر از دست پایین است. شخص قرضدهنده دارد با دادن مال، آقایی خودش را نشان میدهد و قرضگیرنده از شخصیت و کرامت خودش دارد صرف نظر میکند و از دیگران میخواهد و نیاز خودش را بیان میکند. اما این تعادل نیست. یک نفر با دادن بالا میرود و یکی با گرفتن پایین میآید. اما چطور میشود این رابطه را معکوس کرد و این دست پایین را بالا برد؟ فقط راهش این است که خدا به قرضدهنده بگوید تو به این شخص که به تو مراجعه کرده است، قرض نمیدهی، بلکه به من قرض میدهی؛ «مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا».
در منطق قرآن قرضگیرنده خدا است نه شخص
وی در ادامه افزود: این بیان خداوند نشان میدهد که قرضدهنده نباید قرضگیرنده را ببیند بلکه باید خدا را ببیند و طرف او خدا است. مبادا گمان ببرد و توهم کند که در مورد او لطفی انجام داده و حقی به گردن او یافته است و آقایی و سروری به او پیدا کرده است. قرضدهنده وظیفه خودش را در برابر حقتعالی انجام میدهد. بر این اساس، خداوند غیر از اینکه برای قرض دادن مشوق است، نسبت را معکوس میکند و این کار سومی است که اسلام انجام داد که نسبت و رابطه را اساساً در مسئله قرض عوض کرد.
سروش محلاتی گفت: البته این موضوع صرفاً به قرض هم اختصاص ندارد؛ چون تعبیر قرضالحسنه در اصطلاح قرآنی اعم از قرضالحسنه در اصطلاح امروزی است. این قرضالحسنه که ما امروز تحت عنوان باب قرض داریم در فقه قرار میگیرد. یعنی انسان مالی را میدهد و میخواهد آن را پس بگیرد. اما آن قرضی که در قرآن کریم است، یک میدان بسیار وسیعی دارد و نهتنها شامل انفاق و کارهای خیر میشود، بلکه شامل فداکاری و جانفشانی در راه خدا هم میشود و اساساً شامل همه عبادتها میشود.
وی تصریح کرد: استاد بزرگوار حضرت آیتاللهالعظمی جوادیآملی در جلد یازدهم تفسیر شریف تسنیم به مناسبت آیه شریفه: «مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا» (بقره/ 245)، این تفکیک میان اصطلاح قرآنی قرض حسن که در قرآن کریم آمده و معنای وسیع و گستردهای دارد را با اصطلاح خاص امروزی آن بیان کردهاند. البته قرضالحسنه امروزی یکی از مصادیق معنای کلی قرض حسن است که بسیاری از رفتارهای دیگر خیر انسان اعم از مالی و غیرمالی را شامل میشود.
قرض دادن به معنای بریدن از تعلقات است
این نویسنده و پژوهشگر دینی در ادامه افزود: بنا است که با قرض یک اتفاقی بیفتد و اول این اتفاق باید در درون انسانی بیفتد که قرض میدهد و سپس در زندگی آن کسی که قرض میگیرد. اتفاق اول درونی و اتفاق دوم بیرونی است. اما اتفاقی که در درون قرضدهنده باید رخ دهد، با توجه به واژه قرض است. قرض یعنی قطع کردن و بریدن. الان هم در محلات به قیچی، مقراض میگویند. اتفاق اول این است که آیا انسان میتواند مال را از خودش بِبُرد و قیچی کند؟ این بزرگترین هنر است. این بریدن، بریدن درونی است. خیلیها هستند که مال دارند و نیازی هم به استفاده ندارند، اما نمیتوانند ببرند. هنر قرضدهنده این است که این مال را قطع میکند و میبرد، ولو که بنا است برگردد. اما خود این تصمیم گرفتن برای قرض دادن، برای انسانی که میخواهد کمالی کسب کند و تعلقات خودش را از دنیا کاهش دهد، بسیار با ارزش است. چهاینکه در ابتدا خیر و نفع قرض به قرضدهنده برمیگردد، پیش از اینکه به قرضگیرنده برسد.
سروش محلاتی گفت: حالا که گیرنده خدا است، اصلاً باید این محاسبات از بین برود که به چه کسی میدهم و چه ارتباطی با او داشتهام و ... . چون قرض، قرض خدایی است و به تعبیر قرآن، آن کسی که میگیرد خدا است. خداوند میفرماید: «يَأْخُذُ الصَّدَقَات» (توبه/ 104) فاعل یأخذ همان است که خدا در بخش قبلی این فقره از آیه فرمود: «أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ». قبول توبه با خدا است و همین خدا بعد از قبول توبه میگوید من صدقه را میگیرم. اینطور نیست که انسان گمان کند در حق محتاج و نیازمند دارد انفاق میکند، بلکه در انفاق و قرض خداوند دارد دریافت میکند. بنابراین اولین اتفاق این است که این قرض اقدام مبارکی است که قرضدهنده از آن استفاده میکند.
مولانا و موضوع قرض
وی در بخش دیگری از سخنان خود به ابیاتی از مولانا اشاره کرد و گفت: ملای رومی با آن لطافت طبع خودش میگوید برخی شاخ و برگها را باید قیچی کرد، اما نتیجه این هرسکردنها و بریدنها نه در ظاهر این درخت، بلکه در حیات این درخت ظاهر میشود. مولانا میگوید: «تن چو با برگست روز و شب از آن، شاخ جان در برگریزست و خزان». (مثنوی، دفتر پنجم) مولانا میگوید مدام جمع میکنی و سالها این مال افزایش مییابد و خیال میکنید شاخ و برگی دارد افزوده میشود، درحالیکه «شاخ جان برگریزست و خزان»؛ یعنی درخت جان انسان نحیف میشود. در ادامه میگوید: «برگ تن بیبرگی جانست زود، این بباید کاستن آن را فزود» (همان) یعنی این برگها را کم کن تا آن برگها افزایش یابد. در ادامه میگوید: «اَقرضوا الله قرض ده زین برگ تن، تا بروید در عوض در دل چمن/ قرض ده کم کن ازین لقمهٔ تنت، تا نُماید وجه لا عَینٌ رَاَت» (همان) بنابراین اینها چیزهایی است که در فرهنگ قرض پیش از اسلام نبود و اسلام آمد و قرض را ارتقا بخشید.
سروش محلاتی تصریح کرد: اما مطلب دوم اینکه جایگاه قرضی که اسلام برایش انقدر ارزش قائل است و آن را ارتقا بخشیده و آن متحول کرده است چیست؟ آیا اسلام اساس زندگی و معیشت را بر قرض قرار داده است؟ آیا راه حل مشکلات اقتصادی در جوامع بشری گسترش قرض است؟ خیر. قرض مکمل یک زندگی سالم است، اما هرگز رکن زندگی نیست و نباید باشد. دلیلش این است که قرض، حکایت از نیاز و احتیاج و درماندگی در ادامه زندگی میکند و اسلام میخواهد یک الگویی از معیشت ارائه دهد که انسان بدون آن درماندگی بتواند زندگی آبرومندانهای داشته باشد و معیشتش را تأمین کند.
زندگی قرضوار، اسلامی نیست
وی بیان کرد: گاهی این قرض گرفتن اتفاق میافتد. به هر تقدیر انسان برای قرض نیاز پیدا میکند اما گاهی و در حاشیه زندگی اتفاق میافتد نه در متن زندگی. انسان به طور طبیعی گاهی نیازی پیدا میکند که در آن زمان مال در اختیارش نیست و باید در آن شرایط قرض کند اما یکسری قرضها هست که خطرناک است؛ نمونه آن افرادی که مثلاً در ماه 30 میلیون تومان حقوق میگیرند و در ابتدای ماه نیمی از این پول را بابت قرض پرداخت میکنند و این افراد از آغاز تا پایان زندگی قرض میدهند. حال آنکه اگر قرض نبود شخص میتوانست با این حقوق زندگی کند اما گاهی نصف و گاهی دو سوم این حقوق برای اقساط میرود. این چه زندگیای است؟ این مطلوب است؟ اسلام چنین چیزی را خواسته است؟
سروش محلاتی در بخش دیگری از صحبتهای خود به فرازهای از صحیفه سجادیه اشاره کرد و گفت: دعای 30 صحیفه سجادیه دربارۀ قرض و دَین است. این دعا را ملاحظه کنید و ببینید اولیای دین دربارۀ قرض چه نظری دارند. امام (ع) میفرمایند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَبْ لِيَ الْعَافِيَةَ مِنْ دَيْنٍ تُخْلِقُ بِهِ وَجْهِی»؛ خدایا زندگی توأم با عافیت و کفاف و عفاف به من عنایت کن که آبروی من در میان مردم نریزد. یک بحث، این آبرو است که با مراجعه به دیگران آسیب میبیند. دوم اینکه وَ «يَحَارُ فِيهِ ذِهْنِی وَ يَتَشَعَّبُ لَهُ فِكْرِی» خدایا شرایط زندگی و معیشت را چنان برای من فراهم کن که من گرفتار دِین و بدهکاری نباشم که ذهن و فکر من متحیر بماند و آرامش فکری نداشته باشم و برای من پریشانی فکری ایجاد شود و ممارست این دیون و بدهکاریها همه زندگی من را بگیرد. امام (ع) در ادامه میگویند: «وَ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ هَمِّ الدَّيْنِ وَ فِكْرِهِ وَ شُغْلِ الدَّيْنِ وَ سَهَرِهِ»؛ خدایا من به تو پناه میبرم از ناراحتی بدهکاری که فکر و ذهن من را مشغول کند و شبها خواب را از چشم من بگیرد.
وی در ادامه افزود: روایت عجیبی را مرحوم شیخ صدوق در باب الصدقه کتاب «من لا یحضره الفقیه» نقل کرده است. کتب حدیثی مانند من لا یحضره الفقیه و کافی، اول باب که روایات قرض و دِین را نقل میکنند، چند روایت میآورند که همه اینها به جنبه ناراحتیهایی که در قرض و دین وجود دارد مربوط میشود. روایتی که صدوق در من لا یحضره الفقیه آورده این است: «اِيّاكُمْ وَالدَّيْنَ؛ فَاِنَّهُ شَيْنُ الدِّين»؛ یعنی دِین و دین را در مقابل هم قرار میدهد و رسول خدا (ص) میگویند: دِین، مساوی با آسیب دیدن دین است. کسی که زیر بار قرض فرومیرود، باید بدانیم که این شخص کمر دینداریاش میشکند.
قرضالحسنه مقطعی است و جای اقتصاد کامل را نمیگیرد
سروش محلاتی تصریح کرد: قرضالحسنه وجود دارد و لازم است و وظیفه الهی و انسانی است و باید در آن مشارکت کرد و بار را تسکین داد و در حد توان انسانها را از زیر بار فشار آزاد کرد، اما همه اینها مقطعی است. همه اینها مُسَکن است، ولو که مسکن لازم و ضروری باشد. هرگز اینگونه از امور جای یک اقتصاد کامل و سالم را برای تأمین زندگی مردم نمیگیرد. اگر اینطور است که پیامبر (ص) فرمود و ائمه دیگر نیز فرمودهاند و در معارف ما هست، هرچه سطح قرض در جامعه افزایش یابد یعنی سطح ناراحتی و افسردگی دارد افزایش مییابد. اگر گفتید 50 درصد از مردم زیر خط فقر هستند و اینها نیاز به قرض پیدا میکنند، اینها کسانیاند که به تعبیر امام سجاد (ع) درگیر و در فشار هستند و همانهاییاند که خواب راحت ندارند.
استاد حوزه علمیه در جمعبندی مباحث خود بیان کرد: اسلام یک برنامه جامع دارد که قابل تجزیه نیست و تجزیهاش زندگی انسان را تجزیه میکند. اسلام در برنامه جامع خودش، هم تأمین زندگی را برای عموم مردم و به خصوص فقرا و نیازمندان مدنظر دارد و هم اینکه در کنارش به صورت مقطعی، مسئله قرض را نیز قرار داده است و اینها را مکمل یکدیگر قرار داده است. اگر این جایگاه را نشناسیم، آنوقت به آن زندگی و الگویی که اسلام برای بشر قرار داده است، نخواهیم رسیم.
دیدگاه خود را بنویسید