01 اسفند 1403
خیریه‌ها چگونه می‌توانند در مسیر تحقق عدالت اجتماعی قرار گیرند؟
نسیم یادگار، فعال کارآفرینی اجتماعی و مدیرعامل مؤسسه غیرانتفاعی افق بخش  سوم در گفت‌وگو با پایگاه خبری‌تحلیلی خیر ایران اظهار کرد: اگر خیریه‌ها  از این وضعیت بازتوزیعِ التیام‌بخش به سمت امکان‌آفرینیِ تحول‌زای نویدبخش پیش بروند و  به جای خطاب قراردادن فقرا، ساختارهای تولید فقر را مورد خطاب قرار دهند،  می‌توانند در مسیر تحقق عدالت اجتماعی گام بردارند.

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، همزمان با روز جهانی عدالت اجتماعی با نسیم یادگار، فعال حوزه کارآفرینی و مدیرعامل مؤسسه غیرانتفاعی افق بخش سوم به گفت‌وگو نشستیم و از امکان نقش‌آفرینی خیریه‌ها در تحقق عدالت اجتماعی پرسیدیم. آنچه در ادامه می‌آید، حاصل این گفت‌وگوست:

 - به نظر شما عدالت اجتماعی دارای چه مفهومی است و در جامعه چه جایگاهی دارد؟

 عدالت اجتماعی یک بار ارزشی است؛ مانند آزادی و جاودانگی. جنسش از جنس ایده، مفهوم یا تئوری نیست، بلکه یک ارزش است که متکی به جهان‌بینی است و جهان‌بینی‌های مختلف، عدالت را در جاهای مختلقی تَعَیُن می‌دهند. مثلا در برخی جهان‌بینی‌ها، عدالت اجتماعی پایه و اساس قرار می‌گیرد و در برخی جهان‌بینی‌ها وجودش لزوم و ضرورتی ندارد و برای برخی نیز بی‌معنا است. 

 در نظر من، عدالت اجتماعی یک وضعیت است که در آن وضعیت، نهادها و ساختارهای جامعه، امکان و فرصت برابر برای همه انسان‌های حاضر در آن زندگی جمعی فراهم می‌کنند تا انسان‌ها قابلیت‌هایی را کسب کنند و بتوانند از قابلیت‌های جامعه بهره‌مند شوند. یعنی از یک حالت طبیعی خارج شویم و به یک وضعیت مدنی برسیم.

 آدم‌ها در حالت طبیعی به دلیل شانس، خانواده، سابقه، ژن خوب یا ... واجد بهره‌مندی‌هایی هستند و برخی افراد از این بهره‌مندی‌ها بی‌بهره می‌شوند و جامعه مدنی که بنیان اصلی آن عدالت اجتماعی است، جامعه‌ای است که نابرابری‌هایی را که به واسطه موقعیت آدم‌ها به وجود می‌آید از بین ببرد. یعنی با ساختارها و نهادهایی، وضعیت طبیعی را به سمت وضعیت مدنی تغییر دهد. جامعه مدنی در نظر من عادلانه است و مدینه در مقابل وضعیت طبیعی و غریزی قرار دارد. در یک گلّۀ شیر، آنکه قوی‌تر است امکان رابطه جنسی دارد و می‌تواند اولین شیری باشد که از شکار تغذیه می‌کند اما بقیه شیرها باید آنچه که پس از او باقی می‌ماند را استفاده کنند. این وضعیت غریزی است. جامعه را اگر در وضعیت غریزی و طبیعی نگه داریم ناعادلانه است.

 ما که می‌خواهیم از عدالت اجتماعی یا جامعه حرف بزنیم می‌خواهیم این وضعیت غریزی را به وضعیت مدنی برسانیم. راهش نیز ایجاد نهادهای عادلانه است که به آدم‌ها امکان و فرصت بدهد تا قابلیت به دست آورند و از قابلیت‌های محیطی بهره‌مند شوند.

 - دربارۀ نهادها بیشتر توضیح می‌دهید؟

 نهاد چند بُعد دارد؛ از جمله ابعاد ارزشی که در جامعه در ذهن آدم‌ها تثبیت می‌شود. یکسری نهادهای قانونی و تنظیمی داریم که در شکل‌های مختلف قانونی در جامعه جاری می‌شوند. یکسری از نهادها نیز به شکل سازمان تحقق می‌یابند؛ یعنی عینیت می‌یابند. مثلا نهادی مانند کمیته امداد، تحقق‌یافته یکسری مجموعه ارزشی است که برای عدالت‌گستری ایجاد و به یک سازمان تبدیل شد. یعنی از نظر تاریخی به قدری تثبیت می‌شود که در قالب سازمان درمی‌آید. یا مثلا وقف یک نهاد است که الان همه آن را می‌شناسند و در ذهن‌ها برای همه قابل قبول است و در عین حال، قوانین و پشتوانه‌های قانونی نیز از آن حمایت می‌کنند و سازمان‌هایی نیز برای آن ایجاد شده است.

 بنابراین وقتی از ساختارها و نهادها حرف می‌زنیم همه این ابعاد را مدنظر قرار می‌دهیم که اگر قرار است عدالت اجتماعی شکل بگیرد، باید در همه این ساحت‌های نهادی در جامعه برقرار بشود که همه افراد جامعه، فارغ از جنسیت، قومیت، زبان و عقایدشان، امکان زندگی داشته باشند؛ زندگی‌ای که کرامت انسانی‌شان حفظ شود که این می‌شود ساختار و نهاد عادلانه و اگر در جامعه چنین نهادهایی وجود داشته باشد که انسان‌ها بتوانند قابلیت‌هایشان را به دست آورند و از آن‌ها استفاده کنند، می‌توانیم بگوییم در آن جامعه عدالت اجتماعی برقرار است و این جامعه مدنی است.

 - به نظر شما خیریه‌ها و سمن‌ها چطور می‌توانند به تحقق عدالت اجتماعی کمک کنند؟ آیا در کشور ما این امکان وجود دارد؟ و اگر وجود دارد چطور می‌توانند کمک‌کننده باشند؟

 خیریه‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد که به آن‌ها سمن می‌گوییم، می‌توانند و باید برای عدالت اجتماعی تلاش کنند و اگر به صورت اصولی بخواهیم نگاه کنیم، مبنای کار اجتماعی، حرکت در جهت کاهش ناعدالتی‌ها است. یعنی شما یک تعادل ناعادلانه را تشخیص می‌دهید که در قالب خیریه، ان‌جی‌او یا کنشگر خرد اجتماعی، می‌روید و اقدام می‌کنید تا آن ناعدالتی را به سمت عدالت پیش ببرید. حالا آیا خیریه‌ها می‌توانند در این زمینه کمک کنند؟ بله، اگر خیریه‌ها از این وضعیت بازتوزیعِ التیام‌بخش به سمت امکان‌آفرینیِ تحول‌زای نویدبخش پیش بروند، کمک‌کننده هستند.

 الان غالب خیریه‌هایی که داریم، اینگونه‌اند که می‌خواهند وضعیت موجود را حفظ کنند و هیچ‌کس دنبال ساختارشکنی نیست. خیریه‌ها به فقرا کمک می‌کنند و می‌خواهند منابعی که به دست می‌آورند را برای التیامِ [وجدانِ] مؤسسانِ خیریه خرج کنند. یا مؤسسان خیریه دنبال این هستند که خودشان را التیام بدهند و ریزه‌خواری برای آسیب‌دیدگان ایجاد کنند یا می‌خواهند هویتی برای پیشبرد کار اقتصادیشان پیدا کنند یا می‌خواهند قدرتی پیدا کنند که در مناسبات سیاسی دست ببرند و این‌ها در اعتقاد و تحلیل من، حافظان وضع موجوداند.

 حفظ وضع موجود یعنی حفظ وضعیتی که بی‌عدالتی را ایجاد کرده است و خیریه‌ای که به ساختار آسیب‌زا بپردازد و سعی کند به‌جای پرداختن به آسیب‌دیدگان و فقرا به فقر بپردازد و فقر را خطاب قرار بدهد و سعی کند اقدامی برای کاهش فقر کند، می‌تواند به تحول‌آفرینی و ایجاد ساختارهای عادلانه کمک کند. بنابراین، خیریه‌ها می‌توانند و باید به این سمت بروند، چون جامعه مدنی نیاز دارد تا در آن اقدام‌پژوهی‌هایی صورت بگیرد تا جامعه عادلانه‌تر و مدنی‌تر شود.

 کار اقدام‌پژوهی برای عدالت را باید بخش سوم (بخش مردم‌نهاد) انجام دهد. وظیفه بخش خصوصی این نیست و از طرفی دولت هم توانش را ندارد؛ زیرا دولت، بزرگ است و موضوعش چیز دیگری است. در بخش سوم که کنشگرانش اجتماعی هستند و جنسشان غیرانتفاعی و هدفشان جامعه عادلانه‌‌تر، انتظار داریم که خیریه‌هایی وجود داشته باشند تا ساختارها و نهادهای عدالت‌گستر را اقدام‌پژوهی کنند. یعنی کیس درست کنند و این را بتوانند در جامعه گسترش بدهند. 

 مثلا  زمانی که مَحَک ایجاد شد، در رابطه با افرادی که نیازمند هستند و به حاشیه رانده شده‌اند، یک اقدامی را کرد که این اقدام الان تبدیل به یک نهاد شده است. یعنی یک کودک سرطانی نیازمند می‌تواند کمک دریافت کند و به حاشیه رانده نشود و عدالت در موردش رعایت می‌شود و به کرامت انسانی‌اش توجه می‌شود. این نمونه‌ای از نهادینه کردن یک نهاد عدالت اجتماعی از طریق یک اقدام خیریه‌ای است. به این موضوع نقد هم هست و اگر بخواهد محک این اقدام را تعمیق کند و به سمت جامعه مدنی پیش ببرد، باید به ساختارهای ایجاد سرطان هم بپردازد. 

 یعنی تا وقتی که خیریه محک به عوامل ایجاد سرطان نپردازد و به عنوان یک نهاد سرویس‌دهنده برای کودک سرطانی باقی بماند، همچنان از نظر من یک خیریه جامعه مدنی نیست؛ زیرا باید خیریه‌های مدنی داشته باشیم نه خیریه‌هایی که برای التیام خیرین سازنده‌شان ایجاد شده‌اند. خیریه‌های مدنی باید تا عمق آسیبی که به آن می‌پردازند فکر کنند و برای آن پروژه داشته باشند و اقدام کنند، در غیر اینصورت به صورت خیلی غیرمنصفانه باید بگوییم باید کودک سرطانی‌ای وجود داشته باشد تا محک هم وجود داشته باشد و بقای این سازمان تبدیل به هدف می‌شود.

 منِ کنشگر اجتماعی از خیریه‌ها انتظار دارم که برای عدالت اجتماعی، به صورت عمیق تلاش کنند تا ساختار آسیب‌زا را هدف قرار بدهند و برای آن پروژه داشته باشند. نه اینکه خیریه‌ها برای تعداد مددجویانش رقابت کنند. این‌ها به وضع موجود کمک می‌کنند و تا زمانی که آسیب‌های محیط زیستی و عوامل ایجاد سرطان کودک برطرف نشود، عدالت اجتماعی هم ایجاد نمی‌شود و باید مخاطب محک کم شود که بگوییم دارد عدالت اجتماعی ایجاد می‌کند. 

 در غیر اینصورت می‌توانند به ساختارهای ناعادلانه و آسیب‌زا کمک کنند. روز‌به‌روز تعداد بچه‌های سرطانی زیاد شود و محک روز‌به‌روز از منابع اجتماعی استفاده کند، اما مسئله سرطان کودک همچنان پابرجا باشد، عدالت‌گستری محقق نمی‌شود. خیریه‌ها باید از این الگو پیروی کنند که نمونه‌هایی تمیز و مرتب از یک اقدام مدنی داشته باشند و کرامت انسانی و عدالت اجتماعی را در کیس‌های کوچکی انجام دهند و آن را در جامعه به عنوان یک الگو ارائه دهند و منابع اجتماعی بیشتری بگیرند و دولت را درگیر کنند که این چیزی که ما کاشتیم، می‌تواند در باغ ایران ثمر دهد.

 - بحث شما در حوزه عدالت اجتماعی این است که مشکلات از پایه حل شود یعنی به جای ماهی دادن، ماهی‌گیری را یاد بدهید. فکر می‌کنید چه روشی وجود دارد که خیریه‌ها نیازهای واقعی را ارزیابی کنند؟

 ماهی‌گیری یاد دادن، دقیق‌ترش این است که نیاز داریم نه ماهی بدهیم و نه ماهی‌گیری یاد بدهیم، بلکه باید صنعت ماهی‌گیری را تغییر بدهیم. یعنی به جامعه سه‌بخشی نیاز داریم که دولت، بخش خصوصی و بخش اجتماعی توانمند است. بخش اجتماعی توانمند در صورتی می‌تواند ایجاد شود که خیریه‌های موجود از این ذهنیتِ التیام‌بخش و محافظه‌کار به سمت این بروند که تغییر ایجاد کنند، چون تا زمانی که نتوانیم ساختارها را تغییر بدهیم، اتفاقی نمی‌افتد و داریم به یکسری آدم‌ها کمک می‌کنیم و همچنان فقر و بی‌عدالتی وجود دارد. 

 از طریق تئوری‌های درست و پروژه‌های عملیاتی که کرامت انسانی و عمق آسیب را خطاب قرار بدهند، می‌توانیم ساختارها را اصلاح کنیم. هر آدمی که در این جامعه به هر دلیلی به حاشیه رانده شده است باید به متن جامعه بیاید، چون در جامعه طبیعی ضعیف‌ترها به حاشیه رانده می‌شوند. در جنگل نیز کسی که ضعیف است از بین می‌رود. ما در مدینه هستیم و باید باشیم و بنیان جامعه مدنی عدالت اجتماعی است. پس وقتی آمدیم و خیریه و ان‌جی‌او شدیم، باید براساس ایده‌های عدالت اجتماعی و ارزش آن فکر کنیم که چه راه‌هایی را می‌توان در پیش گرفت تا افرادی که در جامعه زندگی می‌کنند بدون توجه به موقعیتشان از امکانات زندگی بهره‌مند شوند.

 یک مثال واضح می‌زنم؛ خیریه‌های زیادی ارزاق می‌دهند ولی ما در ایران هیچ خیریه‌ای را نداشته‌ایم که بیاید و به غذای اجتماعی فکر کند، یعنی غذایی را تولید و طراحی کند که برای طبقه‌ای باشد که به غذای باکیفیت و ارزان دسترسی ندارند. ما تا چه زمانی می‌توانیم به افراد مشخصی غذا برسانیم. اما اگر در جامعه ما امکانی برای خرید غذای ارزان و با کیفیت فراهم شود، جامعه را واجد کیفیت و نهادی کرده‌ایم که این نهاد به تغذیه همه افرادی که استانداردهای تغذیه‌ای را ندارند کمک می‌کند، اما آیا کسی آمده است به غذای اجتماعی فکر کند؟ 

 همه دارند به کودکان کار غذا می‌دهند. خیلی‌ها هم افتخار می‌کنند که هرروز به بچه‌ها صبحانه داده‌اند، اما آیا فکر کرده‌ایم به اینکه کودک کار اگر قرار است کار نکند باید چکار کند؟ یک خانمی که فعال کار کودک است می‌گفت برای اینکه این‌ها تجربه مدرسه رفتن ندارند، جمعه‌ها می‌گوییم بیایند و پشت میز و نیمکت بنشینند. این‌ها منشور حقوق کودک را نیز جزء افتخاراتشان نوشته بودند. این یعنی وضع موجود حفظ شود تا جمعه‌ها حال خودم خوب شود!

 خیریه‌ای را می‌شناسم که بچه‌های کار را به پالادیوم (واقع در زعفرانیه) می‌برد، با این ذهینت که عدالت یعنی اگر من آنجا غذا می‌خورم، چرا کودک کار آنجا غذا نخورد؟ برخی از خیریه‌های ما اینطور دارند کار می‌کنند. مفهومی که در غالب خیریه‌ها ساری‌و‌جاری است این است که من آنچه برای خود می‌پسندم و در زندگی‌ام دارم، سعی کنم آن را تا حدی برای این افراد که مددجو هستند نیز فراهم کنم. یک دختر تحت‌پوشش بهزیستی بود که در یک خیریه به قدری لباس‌های برند و با کیفیت دریافت کرده بود که وقتی در 18 سالگی قرار شده بود زندگی مستقلی داشته باشد، به هیچ ترتیبی نمی‌توانست آن لباس‌ها را تهیه کند و آن زمان آن خیریه تصور می‌کرد کار درستی را دارد انجام می‌دهد. ما برای توقعات درآمدی پایین باید امکان زندگی فراهم کنیم.

 بخش اجتماعی جایی است که محیط‌های کار را فراهم کند. هیچ‌کس نباید به دلیل نداشتن یا کم داشتن، غذای خوب نخورد و بخش اجتماعی باید این محصول اجتماعی را درست کند و در دسترس قرار بدهد. امکان فراهم کردن یعنی به سیستم‌های پایدار و محصولات اجتماعی خوب‌طراحی‌شده با توجه به ویژگی‌های مددجویان فکر کنیم و برای آن محصول سیستم تولید درست کنیم و برای ارائه آن خدمت نیز سیستم درست کنیم.

 ما برای سالمندی که نیازمند خدمات در خانه است و پول ندارد چه سیستمی داریم؟ برای معتادِ بهبودیافته از اعتیاد که باید به جامعه برگردد چه سیستم و خدماتی داریم؟ برای جامعه‌پذیری افراد به حاشیه رانده‌شده و سوختگان و معتادان بهبودیافته و ... چه سیستم و نهاد عدالت‌گستری داریم؟ یک زمانی می‌خواستیم از کشورهای اسکاندیناوی بنچ‌مارک کنیم و نمونه کارهای مشابه را ببینیم. آن‌ها اصلاً موضوعی برای زن سرپرست خانوار نداشتند؛ زیرا ساختار اداره آن کشور طوری بود که زن سرپرست اصلا مددجو نمی‌شد. ولی در ایران هست و باید فکر کنیم این افراد چه ساختار حمایتی‌ای را نیاز دارند که عدالت اجتماعی در آن جامعه به واسطه وضعیتشان تحقق یابد.

 - فکر می‌کنید دولت چه کمکی می‌تواند در این راستا بکند؟

 وظیفه اصلی دولت این است که بستر لازم برای مولد کردن خیریه‌ها را فراهم کند و دیگر هیچ‌کار دیگری نکند. چون هر کار دیگری بکند خراب می‌کند. از سوی دیگر در شرایطی هستیم که منابع اجتماعی زیادی در دست دولت بلوکه شده است. پس اگر به صورت خاص خیریه‌ها به سمت مولدشدن و ارزش اجتماعی و عدالت اجتماعی پیش بروند، دولت باید منابعش را در اختیار خیریه‌ها قرار دهد ولی در مالکیت آن‌ها قرار ندهد.

 دولت در تعاونی‌ها که در قانون ما جزء بخش سوم هستند اما در عمل بخش خصوصی‌اند، به صورت قانونی می‌تواند زمین و امکانات بدهد. تعاونی‌ها این زمین‌ها را گرفتند و بعد زمین‌های دولتی را بین صاحبان تعاونی‌ها تقسیم کردند. این عارضه به خاطر اشتباه پایه‌ای دولت برای واگذاری ملک مشاع اتفاق افتاد. دولت برای مولدسازی خیریه‌ها می‌تواند بسترسازی کند. الان با قوانین فعلی، اگر در خیریه قرار باشد کسب‌و‌کار اجتماعی داشته باشید نمی‌توانید به افراد حقوق بدهید بلکه باید بگویید اعانه گرفتم و دادم. متأسفانه کسب‌و‌کار اجتماعی هیچ ماهیت قانونی و هیچ اکوسیستمی ندارد. این یعنی برای تولید محصول اجتماعی و خدمات اجتماعی که در خیریه‌ها بخواهد اتفاق بیفتد بستر قانونی فراهم نیست.

 مالکیت بیشتر منابع اجتماعی در دست دولت است و ما به عنوان بخش اجتماعی می‌خواهیم از این منابع استفاده کنیم اما دولت از ترس اینکه اتفاق بدی برای منابع اجتماعی نیفتد آن را به کسی نمی‌دهد و کسانی که دارند استفاده می‌کنند، بخش خصوصی‌اند که فساد و رانت ایجاد می‌شود و رقابت زیرسؤال می‌رود. یک کسانی می‌گیرند و برخی نمی‌گیرند، ولی باید باهم رقابت کنند. اما بخش اجتماعی باید بگیرد و با یکدیگر مشارکت کنند تا برای جامعه عدالانه‌تر این منابع مولد شوند.

 - خود خیریه‌ها می‌توانند در قانون‌گذاری، مشارکتی داشته باشند یا کاری کنند که دولت بتواند از حقوق افراد حمایت کند؟

 یک مسئله‌ای به نام advocacy داریم؛ یعنی مطالبه‌گری. مطالبه‌گری در بنیان، نگاهش به همه طرف می‌تواند باشد. یعنی مطالبه از دولت و مردم و بخش اجتماعی. اما در ایران تصور می‌کنیم مطالبه‌گری فقط باید از دولت باشد. این مطالبه‌گری تا زمانی که تخصصی نباشد می‌شود ناله، دعوا، گفت‌وگوهای ناسازنده و حذف شدن بخش اجتماعی از دایره مباحث دولت. زمانی می‌توانیم مطالبه‌ای داشته باشیم که کار جدی‌ای کرده باشیم. در اینصورت می‌توان از مردم و دولت و بخش اجتماعی و بخش خصوصی مطالبه کرد. محک اگر در زمینه عدالت درست اقدام کند، باید از دولت و بخش خصوصی و ... مطالبه کند. 

 مثلا بگوید بخش خصوصی باید به سلامت مردم توجه کند و از مردم نیز می‌تواند بخواهد و مثلا بگوید خودروی تک‌سرنشین کم شود یا تغذیه بچه‌ها تغییر کند. این یک مطالبه‌گری تخصصی است که باید رخ بدهد. ما اقدام مستقیم می‌کنیم و کیس‌های خوبی درست می‌کنیم و در مورد آن پروژه‌های خوب صحبت می‌کنیم و از دولت و بخش خصوصی می‌خواهیم در رابطه با آن پروژه، نقش خودش را درست ایفا کند. این یک فرایند درست خیریه برای ساختن جامعه مدنی است. این یک خیریه مدنی خواهد بود.

 - بحثی به نام آگاهی‌سازی وجود دارد. اینکه گروه‌های اجتماعی و مردم آگاهی ندارند، خیریه‌ها و سمن‌ها چطور می‌توانند ورود کنند؟

 یعنی می‌گویید افرادی در وضعیت بی‌عدالتی هستند و نمی‌دانند حق و حقوقشان چیست؟

 - بله حق و حقوقشان را نمی‌شناسند و آموزشی هم در این زمینه ندیده‌اند. خیریه‌ها می‌توانند آگاهی‌بخشی کنند؟

 آموزش و ترویج می‌تواند جزء فرایندهای کمک‌کننده در بحث خیریه‌ها و سمن‌ها باشد. شما در مناطق محروم به آدم‌ها آموزش بدهید که خشونت علیه زنان را متوقف کنند. این یک رویکرد است و خیلی هم چالش دارد. یک راه دیگر این است که خیریه در آن محله چنان عمل کند و یک اجتماعی را درست کند که به واسطه تعامل مستمر با خیریه در این فرایند توانمند شود و خشونت را کاهش بدهد. زنان توانمندتر و مردان توانمندتر، در رابطه با نهادهای خوب‌طراحی‌شده که قرار بگیرند در حین زندگی آموزش می‌بینند. 

 ترویج، حین زندگی اتفاق می‌افتد. من این را به تجربه دیده‌ام. ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم آموزش را به روش سنتی برای این افراد آموزش بدهیم. راه درست این است که به جای کار ساده انجام دادن و وُرکشاپ خلاقیت و کارآفرینی و مهارت‌های زندگی برگزار کردن، پروژه‌های خوب‌طراحی‌شده‌ای داشته باشیم که آدم‌های آن جامعه را درگیر کنیم و در این درگیری و زندگی و استمرار، همه‌چیز بهتر خواهد شد.

 - اگر خیریه‌ها و سمن‌ها وارد بحث عدالت اجتماعی بشوند و کارهایی که باید را انجام بدهند، چطور می‌توانند ارزیابی کنند که ببینند آیا واقعا عدالت اجتماعی اتفاق افتاده است یا نه و این روش ارزیابی باید چطور باشد؟

 یک وقت است که خیریه‌ای هستیم که داریم منابع را بازتویع می‌کنیم و سؤال این است که آیا عدالت را رعایت کرده‌ایم یا خیر. هرکجا حرف بازتوزیع است حتما عدالت خدشه‌دار می‌شود؛ زیرا وقتی استحقاق‌سنجی را وارد جریان می‌کنیم، یکسری اتفاقات می‌افتد و مددجو خودش را مستحق جلوه می‌دهد و ما نیز خودمان را وارد قالبی می‌کنیم که مجبوریم در آن قالب پیش برویم. بنابراین یکسری افرادی هستند که یاد گرفته‌اند چطور باید کمک بگیرند و یکسری خیریه‌ها هستند که می‌خواهند زودتر بازتوزیع را انجام بدهند. بنابراین در بازتوزیع نمی‌توانم بگویم عدالت محقق می‌شود.

 اما اگر در پرداختن به ساختارهای ناعادلانه وارد شویم، باید توجه کنیم که در خیریه‌ها فقط به آدم‌های مهربان نیاز نداریم، به آدم‌های دانشمندتر هم نیاز داریم که دلشان برای مردم بتپد و ایده‌ها را تبدیل به تئوری، تئوری‌ها را تبدیل به گزاره و گزاره‌ها را تبدیل به پروژه‌های عملیاتی خوب بکنند. این پروژه‌های عملیاتی خوب، شاخص‌های ارزیابی خواهند داشت و باید برگردند و ببینند درست عمل می‌کنند یا خیر.

 اقدام‌پژوهی چرخه دارد. یکسری اقدامات را انجام می‌دهید و برمی‌گردید و آن را بررسی می‌کنید و باید به قدری این چرخه انجام شود که بعد از مدتی که قرار است به صورت آزمایشی طرح انجام شود، زمانی که لازم است وارد مرحله غیرآزمایشی شد، می‌شود با اطمینان بیان کرد این کار در این تاریخ با این عملیات انجام شده است. مسلما رسیدن به عدالت اجتماعی یا ارزیابی این پروژه از همان ابتدا در مدلش طراحی شده است. 

 اگر سریع وارد میدان نشده باشیم که توزیع کنیم، باید به این فکر کرده باشیم که چطور می‌خواهیم شاخص‌های ارزیابی و عملکردمان را معین کنیم. اگر من می‌گویم که مثلا آدم‌ها به غذای ارزان دسترسی یابند و غذای باکیفیت بخورند، باید ببینم این اتفاق رخ داده است یا نه و تنوع غذایی بالا رفته است یا نه و آیا سوءتغذیه بچه‌ها از بین رفته است یا نه. همه این‌ها در آن طرح خودش را نشان می‌دهد. 

 من در زمینه توانمندسازی زنان سرپرست خانوار کار می‌کنم. یکسری شاخص‌های عینی دارم. مثلا یک آدمی خموده است و حالا در سیستم وارد شده است و از خمودگی درآمده است و این یعنی شاخص‌های ظاهری و کیفی‌اش بهتر شده است. در مدل‌های خوب‌طراحی‌شده، شاخص‌های ارزیابی نیز وجود دارد و اینکه ما نمی‌توانیم کار خدایی بکنیم، بلکه تلاش می‌کنیم جهانی را مهربان‌تر و بهتر بکنیم و باید برای این تلاش، فرمولی داشته باشیم و آن را اصلاح کنیم. این راه درست است.

 - فکر می‌کنید خیریه‌ها و سمن‌ها در مسیر تحقق عدالت اجتماعی چه مشکلاتی دارند؟

 چالش اصلی تسلط محافظه‌کاران بهره‌مند در خیریه‌ها است. این تسلط باعث می‌شود که پروژه‌های کوتاه‌مدت، زودبازده، سریع اهداکننده، اتفاق بیفتد و این آدم‌ها خوشحال شوند و وجدان و هویت اجتماعیشان و قدرت سیاسیشان به دست آید. ما تا زمانی که این تسلط را در خیریه‌ها داشته باشیم پروژه‌های عدالت اجتماعی رخ نمی‌دهد. 

 در 20 سالی که در بخش اجتماعی بوده‌ام ندیده‌ام که تسلط این تفکر و این نگاه وجود داشته باشد و در آن خیریه اتفاقی برای تحقق ساختار عادلانه به وجود آید. این چالش اصلی خیریه‌های ایران در مسیر عدالت اجتماعی است. ما نسل جدیدی از خیریه‌ها و کنشگران امر خیر را می‌خواهیم که تفکرشان پرداختن به ساختارهای آسیب‌زا و ایجاد امکان برای جامعه باشد نه‌اینکه بخواهند خودشان را خوشحال کنند. با این تفکر باید پروژه‌های خوب طراحی کنند و پروژه‌های خوب‌طراحی‌شده را توسعه بدهند. به اینصورت می‌توانیم امیدوار باشیم که بخش اجتماعی ما برای عدالت اجتماعی قدم برداشته‌اند. 

 اینجا مطالبه‌گری تخصصی شکل می‌گیرد. همه کسانی که در زمینه کودکان کار فعالیت می‌کنند طرحی ندارند تا دولت آن را اجرا کند. طرح سازمان‌های مردم‌نهاد ما حمله به دولت شده است و مدام می‌گویند تو بی‌کفایت و نالایقی و به ما پروژه ندادی. بنابراین یا پروژه‌بگیر دولت‌اند یا حمله‌کننده به دولت‌اند یا التیام‌دهنده به مالکین خود هستند.

 از دل این‌ها عدالت اجتماعی درنمی‌آید. مردمی که نمی‌توانند قابلیت‌هایشان را تحقق بدهند و امکان زندگی در ایران ندارند، برایشان اتفاقی نمی‌افتد و همانطور که مناسبات سیاسی شکل گرفته است، در اجتماع هم شکل می‌گیرد. آدم‌ها باهم روابط خودشان را دارند تنظیم می‌کنند و یک چیزی هم از دستشان می‌ریزد و قوی‌ترها آن‌ها را برمی‌دارند و همچنان عدالت اجتماعی به محاق رفته است.

 چالش اصلی خیریه‌ها، تسلط تفکر محافظه‌کاری و حفظ وضع موجود است؛ چون از این حفظ وضع موجود این افراد بهره‌مند شده‌اند. شاید ناخودآگاه این اتفاق دارد می‌افتد و در این پارادایم قرار گرفته‌اند. یک روز یک طرحی را پیش یک جمع بهره‌مندی بردیم و گفتند خیلی خوب است، اما فکر می‌کنیم به جای این طرح، چند بیمار سرطانی را می‌توانیم کمک کنیم؟ دیدم مشکل از طرح و ما نیست، بلکه مشکل از محافظه‌کاری بهره‌مندان است. این‌ها نمی‌خواهند تغییر رخ بدهد و می‌خواهند همین وضعیت حفظ شود تا به عنوان خیّر نیک‌اندیش حفظ شوند که دست مرحمتشان روی سر جامعه است و یک جامعه بدبخت هم هستند که دارند به آن‌ها کمک می‌کنند. یکبار یک نفر می‌گفت خودم دست روی سر یتیمان می‌کشم. تفکر این‌ها این است که اگر سفره بیندازیم و ارزاق بدهیم و پدر یک جامعه بی‌بهره بشویم، حال خودمان خوب می‌شود. اما آیا در بحث تغذیه پرداخته‌ایم و آیا کاری کرده‌ایم که آدم‌ها غذای خوب بخورند؟

 در جنوب شهر تهران روغنی که ارائه می‌شود، بعضا بی‌نام‌و‌نشان است که از فست‌فودهای بالای شهر تصفیه و آنجا فروخته می‌شود. مردم به غذای ارزان اینطور دسترسی دارند. حال عدالت خیریه‌ها و ان‌جی‌او‌ها کجا است؟ اینکه یک رب گوجه و چند کیسه برنج بدهید و یک هفته مشکل غذای آن خانواده حل بشود، چه تأثیری دارد؟ بعد هم می‌گویند خدا خیر داده. کجا خیر داده؟ اگر خیر داده بود که وضعیت ما این نبود، خدا به این حرکت‌ها خیر نمی‌دهد. زمانی می‌توانیم با افتخار بگوییم ما نیز مردمی هستیم که کاری کرده‌ایم که به ساختارهای ناعادلانه بپردازیم و پروژه‌های خوب‌طراحی‌شده داشته باشیم و کار اجتماعی کرده باشیم و جامعه مدنی ساخته باشیم، نه اینکه حال خودمان را خوب کنیم. این خوب کردن حال خود، به جامعه خیری نمی‌رساند.

گفت‌وگو از دکتر مهشید رضایی


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...