کتاب «عطای پهلوان»؛ روایتی خواندنی از معلمی که مدرسه میساخت

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، کتاب «عطای پهلوان»؛ اثر محمدعلی علومی روایت مستندی از زندگی یکی از جوانمردان همروزگار با ماست؛ مردی که نامش در کوچهپسکوچههای کرمان با احترام بر زبان میآید: «عطا احمدی». پیش از شناخت کتاب عطای پهلوان، بیفایده نیست که نخست با شخصیت اصلی این کتاب به اختصار آشنا شویم.
معلمی از جنس ایمان و ایثار
عطا احمدی، متولد سال ۱۳۱۵ در روستای هینمان کرمان، یکی از چهرههای بیادعا و تأثیرگذار آموزشوپرورش ایران است که زندگیاش را وقف مردم، بهویژه خدمت به کودکان محروم کرد. او در خانوادهای مذهبی و فرهنگی بزرگ شد. ریشههای نیکوکاری در خاندان او عمیق بود؛ پدربزرگش؛ حاج باقر احمدی از خیرین شناختهشدهای بود که بندری در کویت به نام او ساخته شد.
عطا از کودکی با درس و مکتبخانه آشنا شد و بعدها در مدرسه ایرانشهر کرمان تحصیل کرد. پس از ورود به دانشسرای مقدماتی، در ۱۸ سالگی بهعنوان آموزگار به مناطق محروم اعزام شد. او سالها خاک معلمی خورد و در سمتهایی مانند مدیر مدرسه، معاون تعلیمات متوسطه و رئیس کارپردازی ساختمان اداره فرهنگ فعالیت داشت.
آنچه عطا احمدی را از دیگران متمایز میکند، روحیه متفاوت انسانی و فداکاری بیحد اوست. او برای شاگردانش فقط معلم نبود؛ پدر، همراه و پناه بود. اگر دانشآموزی غایب میشد، شخصاً به خانهاش میرفت. اگر کودکی بهخاطر فقر ترک تحصیل میکرد، با دوچرخه دنبالش میرفت و او را به مدرسه میآورد. حتی اگر لازم بود، خودش لباس بچهها را میشست و به بهداشتشان رسیدگی میکرد.
در کنار معلمی، عطا احمدی بیش از ۲۰۰ مدرسه در استان کرمان ساخت یا در ساخت آنها مشارکت کرد. همچنین، سرای سالمندان، جاده، باغ و پروژههای عمرانی را با دست خالی و بدون هیچ چشمداشتی بهثمر رساند. او هرگز پی شهرت نبود؛ حتی در مراسم تجلیل رسمی، با لباس گچیوخاکی از محل ساختوساز به سالن رسید و مأمور انتظامات بهخاطر ظاهر سادهاش خواست او را بیرون کند، اما همان مرد سادهپوش، نشان تعلیم و تربیت را از رئیسجمهور وقت؛ مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی دریافت کرد.
یکی از تلخترین و درعینحال شگفتانگیزترین لحظات زندگی عطا، روزی بود که فرزند خردسالش از دنیا رفت. او پیکر کودک را با دوچرخه به مسجد برد، سپس مثل هر روز به مدرسه رفت و معلمی کرد. بعدازظهر همان روز، مراسم خاکسپاری را انجام داد. این رفتار از سر بیاحساسی نبود، بلکه از روی تعهد عمیق او به آموزش و عشق بیپایانش به شاگردانش نشأت میگرفت.
عطا احمدی باور داشت برای خدمت واقعی باید مردم را همانند خدا دوست داشت و از هرگونه وابستگی سیاسی دوری کرد. در طول بیش از سی سال فعالیت، بدون کارمند، منشی یا حسابدار، خدماتی انجام داد که از یک سازمان بزرگ هم فراتر میرود. خانهاش را وقف مدرسه کرد، او حتی بابت اتاقی که در مدرسه ساخته شده بود و خودش در آن زندگی میکرد، هر ماه اجارهبها میداد.
او نه دفترچه بیمه داشت، نه از کسی هدیهای میپذیرفت. حسابهای مالی مؤسسات خیریه را با دقتی مثالزدنی در دفترچهای ساده ثبت میکرد و هر روز آن را در اختیار معتمدین قرار میداد تا شفافیت کامل برقرار باشد.
عطا احمدی باور داشت که آموزش فقط انتقال دانش نیست؛ بلکه ساختن انسانهایی شریف، توانمند و باایمان است. او زندگیاش را برای همین باور هزینه کرد. او بر آن بود که زندگی بدون ایمان پوچ است و بینان، هیچ. کودکی که از ضعف در کلاس درس از هوش میرفت، برایش نماد آیندهای بود که باید تغییر کند. این مدرسهساز، زندگی را با یک پیراهن، یک دوچرخه و قلبی سرشار از عشق به مردم گذراند. عطا معلمی بود که با قلبش درس میداد و با دستانش آینده میساخت.
موضوع و محتوای کتاب
کتاب «عطای پهلوان» داستان زندگی این شخصیت فداکار را به تصویر میکشد. این کتاب در سال ۱۳۹۴ به قلم توانمند مرحوم محمدعلی علومی نوشته شده و در انتشارات اطلاعات به چاپ رسیده است. کتاب عطای پهلوان در ۳۲ فصل و یک بخش ضمیمه بهرشته تحریر درآمده است. این اثر با زبانی ساده و بیانی شیوا، شرح مستندگونهای از زندگی، کار، آرا و آثار عینی عطا احمدی ارائه داده است.
علومی این کتاب را از تولد عطا شروع میکند و داستان را با کودکی که در خانوادهای ساده _که از همان خردسالی یاد گرفت دستگیر دیگران باشد_ زندگی میکند، ادامه میدهد؛ همان کودکی که بعدها معلم شد، اما درس دادن به بچهها برایش فقط شغل نبود، رسالت بود. نویسنده عطا را با ارادهای شگفتانگیز معرفی میکند که طرح «حق محروم» را راه انداخت و از جیب خویش و دوستانش برای نیازمندان هزینه کرد.
این کتاب به آیین کهن جوانمردی اشاره میکند و گوشهای از زندگی ساده عطا احمدی را بازگو میکند و نشان میدهد که الگوی این معلم بخشنده در ایثار و فداکاری، امیرالمومنین علی (ع) بود. علومی گاهی با نگاهی فراواقعگرایانه، عطا را مثل یک قهرمان اسطورهای به تصویر میکشد؛ با صحنهها و فضاهایی که انگار از دل یک حماسه بیرون آمده باشند، اما همهشان بر پایه حقیقتاند. درپایانِ کتاب، عکسها، بریدههای روزنامه و یادداشتهایی درباره کارها و زندگی عطا آمده و مولف هم از سختیها و لذتهای نوشتن این داستان میگوید.
قهرمانی بینام و نشان
در این کتاب، عطا احمدی بهعنوان نماد پهلوانی ایرانی معرفی میشود؛ پهلوانی که با شمشیر و قدرت بیگانه است و با فروتنی، سکوت و عمل بیادعا جلوهگر میشود. او ادامهدهنده سنت جوانمردی و فتوت در فرهنگ ایرانی است؛ سنتی که از رستم و آرش تا عرفای بزرگ امتداد یافته و در آن خدمت به خلق بالاترین مرتبه انسانیت است.
ایثار عطا، بیچشمداشت و بیتبلیغ است. او بهدنبال شهرت و مقام نبود. حتی تا جای ممکن، از گرفتن عکس یادگاری در پروژههایش خودداری میکرد. این رفتار، نقدی ضمنی بر جامعهای است که نمایش و تبلیغ را جایگزین صداقت و عمل کرده است.
ساخت مدرسه در مناطق محروم، نماد باور عطا به آموزش بهعنوان راه رهایی است. او آموزش را وظیفهای دولتی نمیدانست، از دریچه نگاه او آموزش رسالتی انسانی و اخلاقی است که میتواند راهی برای شکستن چرخه فقر و رساندن انسانها به خودباوری باشد.
در دل این کتاب، نقدی ضمنی بر جامعه امروز نیز نهفته است؛ جامعهای که ارزشهایی چون جوانمردی، صداقت و خدمت بیمنت را فراموش کرده. عطا در این فضا، یادگار گذشتهای باشکوه است؛ گذشتهای که انسانها برای هم میزیستند، نه علیه هم.
کتابی که معنای خدمت بیچشمداشت را زنده میکند
خواندن «عطای پهلوان» فقط مرور زندگی یک فرد نیکوکار نیست، سفری است به ریشههای فرهنگ جوانمردی ایرانی، جایی که ایثار، بینامونشانی و شادی دیگران بر رفاه شخصی برتری دارد. این کتاب برای هرکسی که به دنبال الهام، امید و نمونهای واقعی از قهرمانان بیادعاست، تجربهای ناب خواهد بود.
اگر به زندگینامههای داستانی، روایتهای انگیزشی و قصههایی که رنگوبوی اصالت دارند، علاقهمندید، «عطای پهلوان» کتابی است که نه فقط شما را با مردی بزرگ آشنا میکند، بلکه شاید نگاهی تازه به معنای زندگی در شما برانگیزد. این کتاب تنها یک روایت داستانی نیست، بلکه ادای احترام به مردی است که در سکوت و بیادعا، زندگیاش را وقف خدمت به محرومان کرده است.
یادداشت از عاطفه جعفریان