خیر اخلاقی از وجه عام و خاص در فیلم سینمایی «زیبا صدایم کن»

موضوع «خِیر» را همچون آثار سینمایی مشابه، در فیلم «زیبا صدایم کن» نیز از دو منظر میتوان نگریست: اول، خیر در وجه عام و دوم، خیر در وجه خاص. خیر در وجه عام به این معناست که فیلم چگونه کنشهایی را که شامل خیر اخلاقی عام هستند، در بستر روایت سینماییاش ارائه داده و نسبت به آنها چه رویکردی داشته است. خیر در وجه خاص نیز به این معناست که اگر فیلم، نقش سازمانها و نهادهای خصوصی یا دولتی را که کارشان، کار خیر به مفهوم خاص است، وارد روایت اصلی یا فرعی داستانش کرده، این موضوع چه کارکردی در روایت داستانی فیلم دارد و فیلمساز چه رویکرد ویژهای به آن داشته است؟
۱. خیر اخلاقی در فیلم زیبا صدایم کن، از وجه عام
موضوع خیر در وجه عام را میتوان به خصوص، در موضوع قضاوت نیک یا بد بودن کنشها و شخصیت خسرو (با بازی امین حیایی) در فیلم زیبا صدایم کن بررسی کرد. در ابتدا به نظر میرسد که ما نباید شخصیت خسرو را به طور کلی نیک، یا صاحب کنشهایی نیکو بدانیم. زیرا او مدت هاست که نتوانسته دختر خود را حمایت کند. در نتیجه، دختر (زیبا) به سختی و با محرومیت، کودکی خود را به نوجوانی رسانده و هم اکنون نیز، برای هزینهها یا شرایط تحصیل یا اسکانش دچار مشکلات زیاد و وابسته به نهادها یا افرادی است که به نظر میرسد زیبا این وابستگی را چندان نمیپسندد. با این حال، تنشهای دراماتیک فیلم که به تدریج پیش میرود، سهم خسرو را در این شوربختیهای زیبا در زندگی مدام کم و کمتر میبینیم. ما متوجه میشویم که از سویی، خسرو دچار مشکلات روانی است و به دلیل بیماری اش، او نقش آگاهانهی چندانی در این مشکلات ندارد. خسرو بدون اینکه کنشهای انتخابگرانهای داشته باشد که آگاهانه موجب شوربختی دخترش شده باشد، بدون تقصیر و گناه و ناخوداگاهانه باعث چنین شوربختیای شده است. از سوی دیگر، طی پیشرفت داستان، نه تنها مدام شخصیت خسرو را به دلیل کنشهایش کم و کمتر، شرور یا بدکار میشناسیم، حتی به تدریج و هرچه بیشتر، درام به سمت و سویی حرکت میکند که او را نیکوکار و اخلاقی مییابیم.
شخصیت خسرو با اینکه در تیرهبختیهای دخترش نقش چندانی نداشته، تنها به این دلیل که نتوانسته در بحرانیترین لحظات زندگی در کنار دخترش باشد، احساس گناه میکند و البته، خود زیبا هم پدرش را این چنین گناهکار میداند. اما زیبا هم نیاز به چنان تنشهای دراماتیکی دارد که فیلم در اختیار قرار میدهد تا به این نتیجه برسد که پدرش در شوربختیهای تجربه شده توسط وی گناهکار نیست. یکی از جنبههای متفاوت فیلم زیبا صدایم کن این است که در آن، صدرعاملی برای نمایش بی گناهی شخصیت خسرو، اتفاقا کنشهایی را از او به نمایش میگذارد یا روایت میکند که به طور کلی و فارغ از مصادیق، اخلاقی نیستند. مثلا اینکه خسرو، با وجود این که هنوز درگیر بیماری روانی است و حالش کاملا خوب نشده، از بیمارستان فرار میکند که این مستلزم دردسر درست کردن برای خانم آژیر، مسئول او در بیمارستان و بقیۀ خدمهی مربوط است. ضمن اینکه ممکن است با حملههای اضطرابی که به او دست میدهد باعث دردسر، حتی برای دخترش هم بشود. از این گذشته ممکن است در این مسیر، به خودش هم آسیب برساند (این خطر آسیب رساندن به خود، به خصوص در پایان فیلم نمود مییابد که او به قصد نشستن پشت فرمان دستگاه ساخت و ساز، از ارتفاعی بسیار بلند بالا میرود). با این حال، فیلم کنش فرار خسرو از بیمارستان را در بررسی نهایی، مغایر با خیر عمومی و خصوصی نمییابد. چراکه خسرو برای هدف اخلاقی بالاتری چنین کنشی را که در ظاهر غیراخلاقی به نظر میرسد، برگزیده است: او دلش برای دخترش میتپد، میخواهد از این به بعد، برای بهبود زندگی یا به تحقق رساندن آرزوهای نوجوانانهی دخترش از او حمایت کند و پس از این مراقب او باشد. او که تا کنون، هرچند ناخواسته نقش بزرگی در ناکامیهای دخترش در زندگی داشته، اکنون دوست دارد که آن گذشته را جبران کند و از روی اراده، آگاهی و آزادی آن ناکامیها را به کامروایی بدل سازد. یعنی هدف و غایت و زمینهی کنشهایی از خسرو که در وجه کلی، به نظر غیراخلاقی میرسند، در این وجه خاص مصداقی اخلاقی هستند و بنابراین، خود این کنشها را نیز در نهایت، مبری از گناه میکنند.
مثلاً خسرو میداند که دخترش به موتورسواری علاقهی وافری دارد. اما چون خودش امکان آن را ندارد که در مدت کوتاهی که بیرون بیمارستان است، پولی جور کند و با آن برای دخترش دوچرخه بخرد (یا اصلا هیچ گاه، به این زودی توان مالی آن برایش میسر نمیشود) چارهی عجیبی میاندیشد: او از یک لحظه غفلت یک موتورسوار تحویل پیتزا استفاده میکند و موتور او را به طور موقتی میرباید. طی چند ساعتی که موتور در اختیار اوست، طعم رانندگی موتور را که آرزوی دیرین دخترش است، به او میچشاند و سپس بر اساس شماره تلفن همراهی که روی موتور است، با صاحب موتور تماس میگیرد و موتور را در جایی قرار میدهد و نشانی آن را به صاحب موتور میگوید. صحنۀ خوب بعدی که فیلمساز، پس از این تدارک میبیند، نشانهی آن است که صدرعاملی تنها در فیلم خود به دنبال این نیست که چنین نگاه زمینه محوری را به بحث خیر اخلاقی در کنشها ارائه دهد بلکه قصد دارد همدلی تماشاگر را نیز با این دیدگاه زمینه محور در مورد کنشهای انسانی و اهداف آن برانگیزد: در این صحنه خسرو و زیبا جایی دور از صاحب موتور میایستند و به نظاره مینشینند تا صاحب موتور بیاید و با دیدن موتورش سر از پا نشناسد و از شادی لبریز شود. خسرو و زیبا نیز وقتی این صحنه را میبینند، لبخندی از سر شور و شعف و رضایتمندی، به یکدیگر میزنند. انگار، خودشان نبودهاند که موتور را برای ساعتهایی از این پسر جوان ربوده بودند و باعث اندوه و اضطراب زایدالوصفش شده بودند، و انگار آنها تنها بخش دوم این داستان را انجام داده بودند یعنی موتور دزدیده شده را یافته و به صاحبش بازگردانده بودند، بدون اینکه خودشان دزد آن باشند! در دیدگاه زمینه و غایت محوری که صدرعاملی از خیر اخلاقی در فیلم زیبا صدایم کن ارائه میدهد، چنین روند روایی، منطقی به نظر میرسد.
یعنی آن روند روایی که عامدانه بخش دزدیدن موتور توسط خسرو و زیبا را از حافظۀ اخلاقی مخاطب پاک میکند و تنها بخش بازگرداندن موتور دزدیدهشده به صاحباش را در این حافظه نگاه میدارد، زیرا تمام ماجرای دزدیدن موتور برای خیر اخلاقی بالاتری انجام گرفته که خشنودی دختری از پدرش است. خیر اخلاقی بالاتری که برای رسیدن به آن، شر اخلاقی پایین مرتبهتر، قابل نادیده گرفته شدن است (چنین تحلیلی را میتوان برای بخش فراری دادن زیبا از مدرسه نیز لحاظ کرد). کنشهای بعدی خسرو به همین ترتیب، هرچه جدیتر میشوند، مبتنیتر بر خیر اخلاقی عام به نظر میرسند. به خصوص، وقتی که خسرو اجازه نمیدهد زیبا در پس جواب شدن توسط کارگزار آقای معلمی، از به دست آوردن خانه ناامید شود و برای زیبا خانهای دلبازتر و قشنگتر فراهم میآورد و با شکستن گلدان هدیه و درآوردن پولهای داخلش، خیال زیبا را از اینکه بی خانه و سرپناه خوب نمیماند، آسوده میکند. چنین رویهای در فرآیند روایی فیلم، در جهت تبدیل به خیر کردن هر آنچه در کنشهای خسرو شر پنداشته میشود، تا آن جا پیش میرود که فیلم در رابطه با گذشته و پیش داستان شخصیت نیز، او را مبرا از شر و سرشار از خیر میسازد. این، البته به طور کامل میسر نمیشود، مگر تا وقتی که خسرو روی سازۀ عظیم دستگاه ساخت و ساز، در بالاترین ارتفاع ممکن، بر لبۀ پرتگاه در کنار دخترش مینشیند و به او اعتراف میکند. این اعتراف در بالاترین نقطهی ممکن، خود دارای دلالتی در راستای بالاترین خیر اخلاقی است که از شخصیت ارائه میشود. جایی که انگار شخصیت به خداوند، که خیر اعلاست تقرب میجوید.
در اینجاست که خسرو اعتراف میکند در گذشته، مادر زیبا را مورد ضرب و شتم قرار داده است. اما از سویی میگوید او دچار اختلالات روحی فراوان بوده و این کنش غیراخلاقی و شرورانه را به طور ناآگاهانه مرتکب شده است. از سوی دیگر میگوید این کنش را به این دلیل مرتکب شده که مادر زیبا به خانه آمده بوده تا زیبا را با خود، از پیش خسرو ببرد و دلبستگی فراوان خسرو به زیبا موجب شده که نتواند اجازۀ این کار را به همسرش بدهد. بنابراین، در کنار هم قرار دادن وجوه آگاهانه و ناآگاهانۀ کنش خسرو، با توجه به بافت و زمینۀ کنش، مخاطب را در نهایت و در مجموع، به این نتیجه میرساند که همچون زیبا، خسرو را در این کنشها کاملا گناهکار نداند. به خصوص که خسرو به طور کامل نشان میدهد که خسرو به درستی، به دلیل کنش ناآگاهانهی خطاکارانه اش پشیمان است و با تمام وجودش سعی دارد که جبران مافات کند. خسرو این اعترافات را برای زیبا میکند، به این دلیل نیز، که پس از سالها بار دیگر موجبات پیوند عاطفی نزدیک مادر و دختر را فراهم آورد. همچنین، اعتراف میکند، چون در عین حال که برای داشتن زیبا چنین کرده است، پشیمانیاش از رفتاری را که بخش مهمی از آن، در هرحال خطا بوده (ضرب و شتم مادر زیبا) نشان دهد. از سوی دیگر، اعتراف میکند به اینکه در رفتن مادر زیبا از پیش آنها در گذشته، خودش هم گناهکار بوده است و نمیتوان تمام گناهها را به مادر منتسب کرد. زیرا خسرو بوده که هیچ گاه آرزوها و خواستههای ویژهی همسرش از زندگی را درک نمیکرده و به آنها بی توجه بوده است. اما حالا، وقتی تا این حد به تمام آرزوهای زیبا توجه میکند (به خصوص، در مورد موضوع موتور یا خانۀ مناسب یا حتی دعوا با برادرش بر سر اختلافات مالی) انگار میخواهد علاوه بر اینکه در قبال دخترش جبران مافات کند، هم زمان میخواهد به طور ضمنی در مورد همسرش نیز همین کار را انجام دهد.
چنین رویکرد زمینهمندی به بحث خیر اخلاقی در معنای عام، در سیر داستان فیلم زیبا صدایم کن، در مورد شخصیتهای مثبت دیگر نیز، غیر از خسرو، نمود دارد. مثلاً در مورد شخصیت خانم آژیر، اینکه او به یک بیمار روانی که هنوز بیماریاش به طور کامل خوب نشده، اجازه میدهد که یک روز را بیرون بیمارستان و همراه دخترش بگذارند، در ابتدای امر، کاری غیرعقلانی و غیراخلاقی به نظر میرسد. اما بعداً مسیر روایی فیلم، استدلال دیگری در اختیارمان میگذارد که این عمل را حتی برعکس، با خیر اخلاقی همسو میکند: اینکه خانم آژیر در زمان لازم و درست، پوستهی سفت و سخت وظیفۀ لایتغیر اجتماعیاش را ترک میکند تا با سوزهای دل یک پدر که سال هاست دختر خود را ندیده، همدلی کند و رفتاری دلسوزانه در قبال این بیقراریهای پدری در قبال دختر سالها نادیدهاش از خود بروز دهد. ضمن اینکه با وجود عدم حضور فیزیکی خانم آژیر در بقیۀ فیلم، پس از جدایی اش از خسرو (که با پنهان کردن خود در صندوق عقب اتومبیل آژیر از بیمارستان فرار کرده است)، مدام حضور و دل نگرانیهای خانم آژیر را برای خسرو در مییابیم. به خصوص در بخشهایی که او به زیبا زنگ میزند و توصیههای پزشکی را در مورد خسرو به زیبا میکند یا همیشه پاسخ گوی تلفن زیبا در مواقع اضطراری (که حال خسرو بد میشود) هست.
در مورد خود زیبا هم با همین رویکرد اخلاقی زمینهمند مواجه میشویم: زیبا در ابتدا به خسرو که پس از سالها آمده تا دخترش را ببیند و یک روز با او باشد، کم محلی میکند و حتی پدر خود را از خود میراند. اما این کنش زیبا نیز یک خطای اخلاقی ناآگاهانه است که نمیتوان در موردش قضاوتی به عنوان یک «گناه» داشت. زیرا زیبا در تمام سالهایی که نیاز به حمایت پدر داشته، از حمایت او محروم بوده و خود را تنها و بی پشت و پناه میدیده است. ضمن اینکه عدم حضور پدر و امکان گفتوگو با او در این مورد، موجب شده بوده که گمان ببرد تقصیر تمام تلخیها و مشقاتی که در زندگی اش تحمل کرده بر گردن پدرش است. اما به تدریج که او همراهی پدر و شرایط ایجاد گفتوگو با او را میپذیرد، بر این آگاه میشود که دلیل شرایط بیماری که پدرش داشته، توان حمایت از زیبا در تمام این سالها از او سلب شده بوده است و اکنون، با وجود اینکه بیماری اش به تمامی خوب نشده، اما پدر با تمام وجودش آمده تا جبران گذشتههایی را که چندان در ید اختیار وی نبوده، برای دخترش انجام دهد. بنابراین، وقتی زیبا به ذات و حقیقت رویدادهای گذشته در مورد پدرش آگاه میشود، دیگر چنان برخورد سردی با پدرش ندارد و همراهی و همدلیاش را پاسخی اخلاقی میدهد، حتی اگر قرار باشد برای این پاسخ، تا بالاترین نقطهی شهر را نیز صعودی خطرناک کند!
۲. خیر اخلاقی در فیلم زیبا صدایم کن، از وجه خاص
هرچه در بحث خیر اخلاقی از وجه عام، فیلم زیبا صدایم کن دارای روندهای داستانی دقیقی است که میتواند با استدلالهای عقلی مناسب و واداشتن مخاطب به همدلیهای عاطفی در خور، موفقیت کسب کند، بحثش در وجه خیر خاص، واجد چنین دقت نظری نیست. میتوان گفت تفاوت میان طرح بحث خیر عام و خیر خاص در فیلم زیبا صدایم کن، تا حدودی از جنس تفاوتی است که فلاسفۀ یونانی میان فلسفه (Philpsophy) و خطابه (Rhetoric) قائل میشدند، زیرا آنان معتقد بودند که در فلسفه، فیلسوف به دنبال حقیقت به معنای مطلق است، اما در خطابه، خطیب به دنبال این است که آنچه تنها خود حقیقت میپندارد (و معلوم نیست که از نگاه مطلق، چقدرش حقیقت است و چقدرش ناحقیقت) به مخاطب خود، از طریق برانگیختن عواطف و احساسات رقیقه و فاقد قدرت تفکر و تعقلش، القا کند. بحث خیر خاص در دو مقطع ویژه در فیلم زیبا صدایم کن مطرح میشود: الف) جایی در ابتدای فیلم که زیبا را در یک خوابگاه دولتی متعلق به دختران بیسرپرست میبینیم و ب) جایی که زیبا قصد دارد از یک خیّر به نام مهندس معلمی، یکی از خانههایی را اجاره کند که او برای اجاره به ایتام اختصاص داده است.
در مورد بند الف، ما بیشتر از طریق اشارههای ضمنی که در فیلم وجود دارد، میتوانیم رویکرد انتقادی فیلم را نسبت به این خوابگاه خیریۀ دولتی تشخیص دهیم. هرچند فیلمساز تمام تلاش خود را به خرج داده که این انتقادات خیلی هم گل درشت و نامتعادل نباشد (مثلا مانند فیلمهایی که گرایشات ناتورالیستی دارند، این خوابگاه را سرشار از کثیفی غیربهداشتی مفرط یا روابط اجتماعی آلوده یا بیاخلاقیهای مسئولان آن نمییابیم). اما به هرحال میتوان دید که دختری همچون زیبا نمیتواند در چنین خوابگاههایی چندان احساس راحتی کند. مثلا اینکه تمام زندگیاش در اتاقی با چند هم اتاقی (هرچند، هم اتاقیهای خوب) بگذرد و نتواند برای خود اتاقی شخصی داشته باشد. یا اینکه مدام بخواهد خودش را با نظم خاص این مکان نسبتاً عمومی همراه کند. به خصوص میتوان جایی به این اشارهی ضمنی توجه کرد که آقای محتشمی اصرار دارد گلدانی که خسرو به عنوان هدیه برای زیبا فرستاده است، مزاحم نظم عمومی این مکان است و هیچ جایی نمیتوان برایش در نظر گرفت که از این مزاحمت بکاهد. بنابراین، میتوان دید که محتشمی به عنوان نمایندۀ مسئولین و گردانندگان این خوابگاه دولتی، هیچ توجهی به بار عاطفیای ندارد که این هدیه میتواند برای زیبا داشته باشد. پس میتوان رویکرد ضمنی (البته متعادلِ) انتقادی صدرعاملی را در اینجا این گونه جمع بندی کرد که این خوابگاه خیریۀ دولتی جایی نیست که زیبا و دخترانی مثل زیبا بتوانند در آن احساس راحتی داشته باشند. نظم و دیسیپلین این مکان خفقان آور است، آدمها در این جا نمیتوانند حریمهای خصوصی زندگی خود را داشته باشند و به عواطف و احساسات آنان به عنوان دختران نوجوانی با انبوهی از عواطف و احساسات، توجه چندانی نمیشود.
گفتیم که در بند ب، بحث خیر در مفهوم خاص در فیلم زیبا صدایم کن، به خانهای پرداخته میشود که مهندس معلمی خیّر در اختیار ایتام قرار میدهد. فیلم، به این نوع کار خیر نیز نگاه انتقادی دارد: آقای منوچهری کارگزار مهندس معلمی، در بدو مواجهه با مراجعهکنندگان بر سر این بچهها بابت کار خیر آقای معلمی منت میگذارد (میگوید: «دنیا رو خیّرها میچرخونن وگرنه رهن اینجا خیلی بالاست!»). آقای معلمی، که منوچهری اصرار دارد که او «مهندس» است، یعنی از جایگاه والای اجتماعی نسبت به این بچهها برخوردار است و به نوعی با این کار خیرش، نسبت به این بچهها «فرمانروا» یا «سلطان» به حساب میآید. از سوی دیگر، منوچهری به محض اینکه میفهمد زیبا پدر دارد، به سرعت و خشونت برگۀ قرارداد اجارهی او را پاره و قرارداد را فسخ میکند. گوشش هم اصلا بدهکار این نیست که پدر زیبا به دلیل بیماریاش توان حمایت از زیبا را ندارد و از این لحاظ و با قید این تبصره، میتوان زیبا را فاقد پدری دانست که بتواند برای او خانهای تأمین کند؛ بنابراین از شخصیت خیّر این بخش از فیلم، شخصیتی ارائه میشود که اولا خیری که او انجام میدهد خیر فی نفسه یا کار نیک برای کار نیک نیست، بلکه کار ظاهرا نیک برای مقاصد دیگری همچون جلوه دادن خود به دیگران به عنوان انسان نیک و همچنین برای ارضای هوای نفسانی خودش است که حسی از سلطنت و تصاحب را نسبت به دختران یتیم و بی سرپناه داشته باشد (حتی میتوان این کنش نیکوکارانه را به نگاهی بدبینانه، شرورانهتر هم دید، اگر این پیام ضمنی فیلم را هم در نظر گرفت که مهندس معلمی میخواهد این بچهها بدون هیچ خانوادهی حمایت گری باشند تا بعدا با در اختیار گذاشتن خانه برای آنها، انواعی از بدترین سوء استفاده ناشی از تحت تملک گرفتن آنها را از آنان داشته باشد). ثانیاً معلمی و کارگزارش هیچ نوع همراهی و همدلی عاطفی با این بچههای بی سرپناه ندارد، در حالی که اصولا باید اوج همدلی و دلسوزی را با آنان داشته باشد و از سر همین دلسوزی هم باشد که به چنین کار خیری واداشته شده باشد.
تا اینجا صورت بندیای که فیلم در مورد نگاه انتقادی اش به کار خیر، از وجه خاص دارد، صورت بندی قابل قبولی است و در حال و هوای متعادل فیلم نیز، نگاه انتقادی اش که تلاش میکند عاری از افراط و تفریط باشد، جا میافتد. با این حال، باید توجه داشت که فیلمها از منظر فلسفی قابلیت تعمیم داده شدن محتوایی و ارائۀ قواعدی کلی در پس جزئیات مفهومی رواییشان را دارند. در بحث فیلم زیبا صدایم کن، فیلم تنها دو مورد جزئی از مصادیق خیرهای دولتی یا خصوصی را ارائه میدهد که در هر دو مورد، فردی که تحت پوشش این امر خیر قرار گرفته، راحتی و رفاه کاملی برایش ایجاد نشده و حتی در مواردی، برعکس آن نیز اتفاق افتاده یا (در مورد سازمان خصوصی) کار ظاهراً خیر ممکن است نیتهای شرورانهای هم داشته باشد.
فیلم، با این وصف این پتانسیل را دارد که قاعدهای کلی ارائه دهد: «هیچ یک از سازمانها یا نهادهای دولتی و خصوصی در ایران نمیتوانند رفاه و امنیت و آسایش ایده آل یا نزدیک به ایده آل را به دختران نوجوان ارائه دهند». این قاعدۀ کلی، نادقیق است؛ چون طبعاً فیلمساز نمیتوانسته همۀ خیریههای دولتی یا خصوصی را در تمام ایران، در مراحل نگارش فیلمنامه و پیش تولید فیلمش مورد تحقیق و پژوهش دقیق خود قرار دهد تا به چنان استقرایی از جزئیات به کلیات دست یابد. برای رفع این مشکل، میتوان به روشهای مختلفی فکر کرد. مثلا اینکه در فیلم، در هریک از این نهادها یا سازمانها دست کم یک نفر بود که مغایر با این قاعدهی کلی عمل میکرد (مثل خانم آژیر که مغایر با قواعد کلی بیمارستان رفتار میکند، اما در نهایت، رفتارش اخلاقی به نظر میرسد) یا اینکه فیلم، نشان میداد که نهادها یا سازمانهای خیریهی دیگری هستند که اوضاع و احوال ایدهآلتری دارند، اما ترجیح شخصی زیبا این است که از آنها کمک نگیرد، مثلا برای اینکه خانههای تحت حمایت این نهادها و سازمانها نسبت به دانشگاه زیبا فاصلهی زیادی دارند و او را دچار سختیهای دیگری میکنند. با چنین ترفندهایی فیلمساز میتوانست هم نگاه انتقادی اش را نسبت به کمبودهای برخی نهادها یا سازمانهای خیریهی دولتی یا خصوصی داشته باشد و هم این نگاه را دقیقتر و جامعتر کند. بدین ترتیب قاعدهی کلیای که به دست میآمد قاعدهی دقیق تری همچون چنین جملهای میبود: «هرچند بسیاری از خیریههای خصوصی یا دولتی میتوانند شرایط زندگی ایدهآلی برای دختران بیسرپرست ایجاد کنند، اما برخی از آنها فاقد این ویژگی اساسی هستند»؛ که نتیجهاش هم این میشود که فیلم بتواند مسئولان امر را به اصلاحاتی برای رفع مشکلات این قبیل مراکز خیریه برانگیزد و به فیلم، قابلیت و کارکرد اصلاحیِ اجتماعی بالاتری هم اعطا کند.
یادداشت از دکتر محمد هاشمی
مدرس سینما و پژوهشگر فلسفه هنر
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت: فیلم سینمایی «زیبا صدایم کن» اثر رسول صدرعاملی، از کاندیداهای دریافت جایزۀ بهترین فیلم از نگاه نیکوکاری در چهل و سومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر بود. این جایزه که توسط مرکز فرهنگ نیکوکاریِ خیر ماندگار طراحی شده است، در این دور از جشنواره به فیلم «بچه مردم» اهدا شد.